سال جدید را در شرایطی آغاز کردیم که در پی بارندگی های بهاری، بسیاری از شهرها در معرض جاری شدن سیل و ویرانی های سنگینی قرارگرفته و خسارت های مالی و جانی را متحمل شدند. بارانی که اگر اینگونه سیل آسا نمی شد، استجابت دعای چندین ساله مردم کشورمان و باعث رفع بخش عمده نگرانی ناشی از بحران آب و خشکسالی بود.
طی این روزها به برکت فضای مجازی تصاویر و حرفها و گلایه های بسیاری از سوی مردم مخصوصا اهالی مناطق آسیب دیده منتشر شده که اکثرا حکایت از بی تدبیری مسئولین در مدیریت بحران و ساماندهی شهرهای حادثه دیده دارد و اینکه علی رغم بروز مکرر حوادث مشابه هنوز نتوانسته ایم پاشنه آشیل های کشورمان را درست شناسایی کنیم و علاج واقعه را قبل از وقوع پیدا کنیم.
اما در کنار همه گلایه ها و ابراز نارضایتی های مردم، نکته ای که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفت یا مطرح شد، نقش خود ما به عنوان اعضای همین زنجیره طبیعی در بروز چنین حوادثی است.گاهی فراموشمان می شود که قطع درختهای جنگلی که چندسالی است برای کشیدن راه و ساختمان سازی باب شده، چه نقش مهمی در بروز چنین سیلی داشته است. ما موانعی را که خدا به صورت طبیعی برای جلوگیری از حوادث در اختیارمان گذاشته بود با دست خودمان نابود می کنیم، آن وقت سر به آسمان برمیداریم و گله می کنیم که چرا خدا فراموشمان کرده است!
رودخانه ها را می خشکانیم و بسترهای اطرافش را به عوض آزاد گذاشتن برای جلوگیری از چنین حوادثی، تبدیل به سکونت گاه و تفریح گاه می کنیم. مسیل های شهری را از بین برده و به جایش خیابان و مراکز تجاری می سازیم.
مراتع را نابود می کنیم و کوهها را می شکافیم تا پیشرفت های علمی مان را آزمون کنیم و به همین صورت یکی یکی همه راه هایی را که طبیعت با دست خودش برای مقابله با خطرات احتمالی پیش رویمان گذاشته، نابود می کنیم.
در کنار رودخانه ها و دریاچه ها، به خاطر کسب سود بیشتر، رستوران ها و سفره خانه ها دایر شده و هر کدام در ازای پولی که طلب می کنند بخشی از طبیعت را به تملک درآورده و برای ساعتی در اختیار مشتریان خود قرار می دهند. غافل از اینکه به محض بروز بارش همین طبیعت قاتل میهمانانش خواهد شد.
برای خوشایند خودمان به عمق جنگل های بکر نفوذ می کنیم، درختان و مراتع و همه زیبایی های موجود را می خشکانیم تا بنایی بسازیم برای تفریح ... ترددهای مکرر بی ملاحظه و حمل و نقل مصالح ساختمانی، کم کم پوسته طبیعت را زیر پای بی رحم ما لگد مال و نابود می کند و در آینده ای نه چندان دور چیزی جز بیابانی لم یزرع در کشوری که به ثروت های طبیعی و چهار فصل بودنش شهرت داشت باقی نخواهد ماند.
حتی تفریح کردنمان هم به طبیعت لطمه میزند. آتش سوزی های مکرری که در جنگل ها به خاطر سهل انگاری و بی مبالاتی همین مردم، اتفاق می افتد و انباشت زباله های مردمی که حتی احترام به زمین را نیاموخته اند، تنها بخشی از لطماتی است که از حضور من و شما در زمین خدا ایجاد می شود.
این همه آسیب را ما انسان ها وارد می کنیم اما به وقت بروز حوادث آن را به قهر و غضب خدا و بی بند و باری مردم و بی تدبیری مسئولین نسبت می دهیم. نه اینکه همه چیز سر جای خودش باشد، اما تاثیر تخریب های انسانی بر بروز حوادث اینچنینی بسیار بیشتر از سایر عوامل است که متاسفانه مغفول مانده یا شاید مصلحت این است که مغفول بماند.
قبول کنیم به عنوان بشری که مدعی عقل و شعور و تملک زمین است، کم گذاشته ایم در نگه داشتن این میراث خدادادی... فراموش کرده ایم که فرزندان ما هم قرار است از این مواهب استفاده کنند و ما آخرین ساکنان زمین نیستیم. ما تنها امانت داران این زمینیم که باید آن را به نسل بعد و بعدتر برسانیم. آنها هم قرار است نفس بکشند. آب بنوشند. غذا بخورند. از زیبایی جنگل و کوه و دریا لذت ببرند. آنها هم قرار است دست بچه هایشان را بگیرند و در هوایی سالم و طبیعتی بکر راه بروند... آیا هیچوقت به آنها فکر کرده ایم؟
فقط لحظه ای بیندیشید که در بروز حوادث تلخی مثل سیل، آتش سوزی، رانش زمین، کم آبی، آلودگی هوا و...کجای داستان ایستاده اید و چقدر از تقصیرات متوجه شماست...کمی منصفانه به زمین بنگریم...
زمین خدا بیش از اندازه است
برای همه جا در این خاک هست....