«ما به محاصره رسانهها درآمدهایم. رسانههایی که فاقد مسوولیت اجتماعی کافی هستند. رسانههایی که هر خبر درست و نادرستی را بازتاب میدهند، بدون آنکه تعهدی نسبت به ابعاد مطلب منتشره داشته باشند. رسانههایی که هدف آنها فقط دیده شدن است.»
به گزارش ایسنا، عباس عبدی در یادداشتی نوشت: چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ در حالی که توجه مردم به افزایش قیمتها یا احتمالا کمبود موقتی برخی از کالاها است، به یکباره خبر بریدن گوش یک کودک کار و نیز خودسوزی یک نفر در پارکشهر فضای خبری و رسانهای را به تصرف خود در میآورد و به نوعی ذهنیت جامعه را به خود مشغول میکند.
شاید به کار بردن این تعبیر قدری تند باشد، ولی واقعیت این است که ما دچار نوعی از مازوخیسم خبری و رسانهای شدهایم.
دچار نوعی خودآزاری خبری و خودویرانگری شدهایم. خودمان را در معرض انواع و اقسام اخبار راست و دروغ قرار میدهیم که فاقد هرگونه ارزیابی قبلی است. کافی است فیلمی را ببینیم که کسی در حال سوختن است، دیگر کاری به علت و منطق و... کار او نداریم، باید ناراحت و عصبانی شویم و به اولین کسی که اتهام متوجه اوست لعن و ناسزا بگوییم.
چند سال پیش یک کارگر زبالهجمعکن را چند مامور پیمانکاری شهرداری جلوی فرزند آن فرد او را کشتند.
بهطور قطع اتفاقی تأسفبار بود ولی آیا هیچکس متوجه پایان ماجرا شد؟ آیا هیچکدام از ما یا حتی شهرداری وقت مسوولیتپذیری از خود نشان دادند که چرا این اتفاق رخ داده است؟
ما به محاصره رسانهها درآمدهایم. رسانههایی که فاقد مسوولیت اجتماعی کافی هستند. رسانههایی که هر خبر درست و نادرستی را بازتاب میدهند، بدون آنکه تعهدی نسبت به ابعاد مطلب منتشره داشته باشند. رسانههایی که هدف آنها فقط دیده شدن است.
رفتار ما است که چنین شلختگی خبری را دامن زده است. حتی کسانی که میخواهند حرف و نظری را بگویند برای شنیده شدن حرفشان ترجیح میدهند که آن را با چند کلمه و جمله تند و ناسزا ترکیب کنند تا شنیده شود.
آنان هیزمبیار این آتش سوزان هستند. گمان میکنند که با استفاده از این روشها و با زدن فلان مسوول یا فلان شهردار میتوانند نان خود را در این تنور بپزند. این تنور آنقدر سوزان میشود که برای هیچکس خیر و خوشی نخواهد داشت.
جامعه ایران برای دهههای متمادی و تاکنون از داشتن رسانهای رسمی و مسوول و بیطرف و منصف محروم بوده است. اکنون با فضای رسانهای غیر رسمی و غیر مسوولی مواجه شده است که در کنار نتایج سازنده آن، عوارض منفی مهمی نیز دارد.
به یاد مرحوم مهندس بازرگان میافتم که در یک گفتوگوی تلویزیونی با آن زبان شیرین و ویژه خود گفت از خدا طلب باران کردیم، سیل آمد! حالا ما نیز طلب رسانه آزاد و اکنون باید بگویم که نهفقط برای امنیت ملی، بلکه امنیت اجتماعی و روانی ما را نیز در مخاطره جدی قرار داده است. تنها یک راهحل وجود دارد. آزادی واقعی در رسانههای رسمی میتواند بخش مهمی از این خطرات را از فضای غیرمسوول رسانهای بزداید.