باهنر شاید در قامت کارگردانبودنی که خود ادعایش را دارد، به صرف حضور در کادر فنی راضی نباشد. مربی بعدی تیم ملی سیاست ایران شاید از میان دستیاران دولت دوازدهم قد علم کند و باهنر، بدون شک در سیاستورزیهای خود بسیار صبور است. اینها اما همه فرضیاتی است که برای اثبات یا ردشان به زمان بیشتری نیاز است.
به گزارش ایسنا، روزنامه آفتاب یزد نوشت: «در جامعه و بستر سیاسی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا به امروز کمتر پیش آمده که سیاستمداری دچار چرخش حداکثری در جناحبندی یا آرا و عقاید سیاسی خود شود. با این حال نمونههای چرخش محتاطانه یا حرکت بر مسیر اعتدال و میانهروی، آن هم میانهروی که معنایش جا شدن در دل قطبهای گوناگون سیاسی باشد، کم پیش نیامده است. در این میان اگر زمانی نام علی لاریجانی و علی اکبر ناطق نوری در صدر چنین رویکردهایی بود، حالا زمزمه مطرح شدن چهرهای جدید با این خط مشی به گوش میرسد که پیشتر و شاید هنوز با عنوان دیگری مشهور بود. مرد لابیهای پشت پرده که البته کمتر پیش آمده نفوذ و قدرت ظاهرا پنهانش، راه به هیاهوها و موضعگیریهای چهرهها و احزاب و حتی رسانهها پیدا کند. محمدرضا باهنر با پایان یافتن مجلس نهم روندی جالب و البته مرموزتر از همیشه در پیش گرفته است.
نایبرئیس دوره گذشته مجلس شورای اسلامی با پرهیز از شرکت در انتخابات اسفند ماه ۹۴ و دوری جستن از راه حدودا ۳۰ ساله خود در مجلس شورای اسلامی، اگر در روزهای اول واکنشی جز بهت اصولگرایان و حتی جریانهای دیگر دریافت نکرد، آرامآرام و همسو با پیشرفت امور جاری کشور بازخوردهای تازهای دریافت کرد؛ بازخوردهایی که البته محمدرضا باهنر به خوبی آنها را مدیریت کرده است. باهنر در واکنش به عدم ثبت نامش برای انتخابات مجلس دهم، با توجه به عقبه نفوذش دو فرض را بیشتر در قبال رویکردش نمیدید. عدهای معتقد بودند او از پیروزی اصلاحطلبان و لیست امید اطمینان کامل دارد و حاضر نیست اعتبار و سابقهاش را در انتخاباتی از پیش شکست خورده، هزینه کند و عدهای نیز باور داشتند که باهنر گام در مسیر تازهای گذاشته است. نظریهای که البته در ابتدای امر عاری از هرگونه قطعیت و حتی شفافیت بود و ابهامات زیادی پیرامون خود میدید. با این حال شخص باهنر عقیده دیگری داشت. دبیر کل جبهه پیروان خط امام در دی ماه سال گذشته که موعد نامنویسی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود، با اشاره به جمعبندی سه، چهار ماهه خود برای عدم ورود به انتخابات مجلس در اسفندماه گفت: «من به شرطها و شروطهها قطعا به مجلس آینده امید دارم و مطمئنم که اصولگرایان در این دوره حتما انتخابات را میبرند و مجلس دهم یک مجلس جدی اصولگرایی خواهد بود البته ممکن است اصلاحطلبان تعدادشان اضافه شود و اقلیت قدرتمندی باشند اما اکثریت مجلس را نمیتوانند بگیرند.» رویدادی که البته خلاف آن رخ داد و فرضیه باهنر از اساس اشتباه از کار درآمد. با این حال عدهای همچنان معتقد بودند باهنر راه خطا را نشان میدهد تا در سکوت و آرامش و بی آن که با همفکرانش رویارویی داشته باشد، به مسیر مد نظر ادامه دهد. شاید بزرگترین دلیل این فرضیه این بود که پس از مطرح شدن گمانهزنی جدیدی در خصوص باهنر مبنی بر مهیا شدن برای ریاستجمهوری او صراحتا و به دفعات این فرضیه را رد کرد و تا آخر نیز پای آن ایستاد.
حمایت مشروط از روحانی
باهنر در ماههای پس از انتخابات مجلس مانور چندانی از خود نشان نداد. با این حال در مصاحبهها و گفتگوهای کم یا زیادش کم و بیش و البته با تاکید بر قید «مشروط» از روحانی حمایت میکرد؛ رفتاری که البته برای باهنرِ اصولگرای نسبتا معتدل چندان تازگی نداشت اما گویا این حمایت یک پله به روز تر شده بود. باهنر در دوران جدید سیاسیاش تنها به عنوان دبیر کل جبهه پیروان خط امام و همچنین دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین بیشتر از همیشه بر حمایت از دولت یا نقد منصفانه در مقابل آن اصرار داشت. او حتی از ورود به مسائل حاشیهای و نقد مسئولینی خاص مانند ائمه جمعه در ماجرای پیشآمده میان امامجمعه قائمشهر و علی خمینی نیز ابایی نداشت. نایبرئیس پیشین مجلس در سخنانی ضمن آن که از آمادگی همیشگی خود برای کمک به دولتها و از جمله کمک به حسن روحانی صحبت کرد، وعده داد که اگر روحانی بخواهد باز هم به او کمک خواهد کرد. حتی در روزگاری که برجام علیرغم تاکید همواره دولت مبنی بر تصمیم جمعی نظام بودن تبدیل به بهانه مخالفان روحانی شده بود، مورد دفاع نایبرئیس گذشته مجلس قرار گرفت. در همین اثنا محمدرضا باهنر از سوی علی لاریجانی که دوباره خود را در راس امور مجلس میدید، به عنوان «مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی» منصوب شد.
باهنر به بهانه صبحتهای انتخاباتی یا نشستهای جبهه جامعه اسلامی مهندسین هیچگاه از رصد امور کشور، ریاستجمهوری و حتی مجلس فروگذار نبود. وی در اظهار نظری در خصوص افرادی که با لیست امید به مجلس راه پیدا کرده یا تحت لوای اصولگرایی به بهارستان رسیدند و بعد اعلام استقلال کردند، گلایه کرد و چنین رفتارهایی را موجب تضعیف احزاب در ایران دانست.
صالح مقبول یا اصلح نامقبول، چراغ سبز به شیوه اصولگرایی
از سوی دیگر در کارزارها و اظهارنظرهای انتخاباتی یا شاید در راستای سیاستورزیهای یکی از بانفوذترین چهرههای بعد از انقلاب، باهنر سعی در تقویت رویکرد جا شدن در دل همه داشت. او با حفظ برچسب اصولگرایی عنوان کرد که کشور به تمام ظرفیتهای خود نیاز دارد.
او نه تنها از اقدامات و مسیر دولتیها در مسائل بحثبرانگیزی مانند FATF حمایت کرد، بلکه همزمان اظهار کرد که کشور به خصوص در زمان انتخابات ریاستجمهوری از مصباح یزدی تا احمدینژاد به همه نیاز دارد. او در یک نشست خبری در خصوص حمایت از حسن روحانی جملات مهمی را به زبان آورد: «موقعی گفتم ما ممکن است از روحانی حمایت کنیم، اما مشروط. الان هم میگویم ما با هر کسی این کار را میکنیم، یعنی مشروط حمایت میکنیم. یک آدم ممکن است بسیار خوب باشد اما احتمال رایآوری ندارد. در نتیجه احتمال رایآوری مهم است. تعدادی از چهرههای شناخته شده اصولگرایی که در دوره قبلی خود را آزمودهاند، بازسازیشان سخت است. در نتیجه باید در مقایسه با بقیه نامزدها افراد را مقایسه کنیم.»
دبیر کل جبهه پیروان خط امام تاکید کرد: «ما صالح مقبول را به اصلح نامقبول ترجیح میدهیم.» جملهای که آونگوار تاب میخورد به سمت اتحاد و وحدت ملی و بازمیگردد به سمت سیاسیکاری شاید سازندهای که از یک چهره کارکشته سیاستمدار برمیآید.
جملهای که به آن توجه نشد!
او اما در همان نشست خبری مورد بحث، جملهای گفت که شاید در وقت خود چندان به آن توجه نشد؛ جملهای که شاید نه حتی امروز که در آیندهای نه چندان دور بیشتر بتوان به عمق آن پی برد. باهنر در پاسخ به این که اگر شب انتخابات به دو اسم روحانی و احمدینژاد برسید، چه میکنید، گفت: «کارگردانان سر دوراهی قرار نمیگیرند. بازیگران سر دوراهی قرار میگیرند. در دور دوم هم اگر چنین شد، الان اظهار نظر نمیکنم.» این که مرد صحبتهای پشت پرده در لفافه از نقش خود در امور کشور صحبت کرد یا یک بلوف سیاسی را در روزگار کمرنگ شدن به زبان آورد، مهم نیست. باهنر در اداره امور کشور خودش را کارگردان میداند نه بازیگر.
رفتهرفته با موضعگیریهای باهنر این طور تلقی شد که او به روحانی بیتمایل نیست. با این همه او پس از آن که صراحتا نیامدن احمدینژاد با حواشی پیش آمده در آن زمان را به نفع کل کشور دانست و بر کاندیدا نشدن خود مکررا تاکید کرد، در واکنش به این خبر که اصلاحطلبان با او و برخی اصولگرایان بر سر توافق روی روحانی تماس گرفتهاند، اظهار داشت: «من معمولا با رقبای سیاسی هیچوقت قهر نیستم و مذاکره هم میکنم اما اصلاحطلبان از حمایت ما از روحانی ناامید هستند و این که بخواهند نظر ما را جلب کنند، درست نیست. مذاکره میکنیم اما جلسهای تحت عنوان رایزنی سیاسی اتفاق نیفتاده است.»
باهنر احتمال مذاکره را رد نمیکند و تنها میگوید جلسهای «برای رایزنی سیاسی» تا به حال پیش نیامده است. اظهارنظری که خیلی زود حاشیهساز شد و عنوان شد که روحانی و باهنر در حال مذاکره در خصوص انتخابات و ماجراهای بعد از آن هستند. این شایعه اما آن قدر مهم و تاثیرگذار بود که جامعه اسلامی مهندسینی که محمدرضا باهنر را در مقام دبیر کلی خود میدید اقدام به صدور بیانیه کرده و ضمن تکذیب این شایعات بگوید باهنر در چند ماه اخیر رئیسجمهوری را ملاقات نکرده است.
پس از این رویدادها و با ظهور جبهه تازه تاسیس جمنا با سودای در دستگیری امور اصولگرایان، رصدهای باهنر بر اوضاع جامعه اصولگرایی بیشتر شد. جامعه اسلامی مهندسین به جمنا پیوست و همزمان باهنر در بیان مواضع حد وسط را رعایت میکرد. نه روحانی را صراحتا کنار میگذاشت و نه به جامعه متشتت اصولگرایی خوشبین به نظر میرسید. عدم قطعیتی که البته شاید برآیند تمام فعالیت جناح راست کشور به خصوص در آن مقطع بود. با این همه آقای کارگردان همواره چشم ناظر صحنههای سیاسی باقی ماند. گاهی پر سر و صداتر و گاهی خاموشتر.
باهنر و صله رحم سیاسی
باهنر با نگاهی به دور از حاشیه، در زمان فوت آیتالله هاشمی رفسنجانی در بیانیهای ضمن تسلیت این رخداد، نقش و مبارزات هاشمی در پیروزی انقلاب را در کنار نامهایی مانند مقام معظم رهبری، شهید مطهری، شهید باهنر و برخی چهرههای مطرح دیگر دانست و از خدمات ایشان یاد کرد. باهنر با حضورش در تلویزیون به عملکرد صداوسیما در رویارویی با روحانی یا حمایت از کاندیدایی خاص هشدار داد و از سوی دیگر پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات همواره بر حمایت از او و حرکت در مسیر همگرایی و وحدت ملی تاکید کرد و برای نمونه در سخنانی اظهار داشت: «اگر کسی بخواهد ثابت کند دولتی که سر کار آمده، ناکارآمد است، در نیت او باید شک کرد. الان همه باید تلاش کنند دولت در مطالبات اصلی مردم منضبط و بصیر باشد.»
او حتی در ادامه پیشبرد سیاست در دل همه جناحها و افراد جا داشتن پیشنهاد صله رحم سیاسی داد. باهنر گفته بود: «در اوایل دولت روحانی خدمت ایشان عرض کردم و به وزرا هم گفتم بیایید سنت حسنهای برای خود بگذارید و آن این که وزرا و استانداران مسئولان قبلی خود را در جلساتی ماهیانه و فصلی دعوت و هماندیشی کنند. برخی وزرای قبلی ممکن است در دسترس نباشند اما تعداد زیادی در دسترس هستند. بیایید جلسه ماهیانه و فصلی با هم بگذارید. این هم صلهرحم است، هم تندی رقابت را تخفیف میدهد و هم میشود از مشورت اینها استفاده کرد. البته او موظف به اجرای مشورتها نیست اما میتواند اینها را بشنود.»
باهنر حالا پس از انتخابات بیشتر پشت میکروفن قرار میگیرد و بیشتر از قبل در گفتوگوهای رسانهای شرکت و سعی میکند نسبت به اتفاقات روز واکنش نشان دهد؛ اتفاقی که البته مفید خواهد بود. برای مثال از لزوم برخورد دستگاههای امنیتی و قضایی با توهینکنندگان به رئیسجمهور در روز قدس صحبت میکند و در اظهار نظری مشابه، انتقادات به ماجرای نماز روز عید فطر را وارد دانسته و عملا با نگاه به وحدت ملی تمام قد و شاید هنوز مشروط پشت سر روحانی میایستد؛ مشروط به عملکرد روحانی و شاید مشروط به مسائلی دیگر. با این همه این روزها دغدغه اصلی دبیر کل جبهه پیروان امام وحدت و همدلی است. سعی میکند به زعم خود مباحث مربوط به آتشبس و گفتوگوی ملی را از افراط و تفریط دور نگه دارد. دعواهای سیاسی را موجب دلخوری مردم میداند و با حفظ عنوان اصولگرایی تصریح میکند که اصلاحطلبان چهرههای مومن و انقلابی بسیاری دارند. او حتی از تداوم جمنا نیز نامطمئن به نظر میرسد و گویا چندان به روند پیش روی نواصولگرایان خوشبین نیست.
یک نتیجهگیری فوتبالی
با این حال همچنان رفتار باهنر قابلیت مقایسه با تحولات رفتاری و سیاسی علیاکبر ناطق نوری و علی لاریجانی را دارد. اصولگرایانی سنتی که رفتهرفته به اعتدال گرویدند و در امور کلان به حامیان قابل اتکای روحانی تبدیل شدند. به نظر میرسد باهنر جدیتر از امثال ناطق و لاریجانی در پی جداسازی مشی اصولگرایان سنتی از متاخرین این جریان است. نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، جدای از تمام این بحثها علاقه آشکاری به فوتبال نیز دارد. در مثالها و تحلیلهایش مدام از تعابیر فوتبالی استفاده میکند و احزاب را به مثابه تیم باشگاهی و دولت را در قامت تیم ملی
میبیند. با یک نگاه فوتبالی، با توجه به حاشیهها و فرضیههایی که در خصوص باهنرِ پس از پایان مجلس نهم و عدم ثبتنامش برای دوره بعد پیش آمد، شاید باید او را صید طلایی روحانی از بازار نقل و انتقالات سیاسی دانست. باهنر شاید آشکارا به باشگاه قبلی خود پشت نکند اما بدون شک دور از ذهن نیست که او از فعالیت باشگاهی و حزبیاش به تیم ملی برسد. عدهای همیشه معتقد بودند و این روزها معتقدترند که مرد با نفوذ لابیهای
پشت پرده ممکن است نقشی پررنگ در کنار حسن روحانی و دولت دوازدهم ایفا کند، به تیم ملی بپیوندد و در کادر فنی فعالیت داشته باشد.
در همین رابطه، احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب، با بیان این عقبه که در جناح اصولگرایی یک تغییر و تحولات شگرفی از مدتها پیش وجود داشته و تلاطمها بسیار پررنگ بوده است، به بررسی برخی مثالها در این مورد پرداخت و گفت:
«شاید مورد برجسته این مسئله آقای ناطق نوری باشد که زمانی در راس جریان اصولگرایی بود و نهایتا کار به جایی رسید که تندروها علیه ایشان شعار دادند و یا آن رفتار بسیار زشت در مناظرات سیاسی رخ داد و کسی از جامعه اصولگرایی هم از ایشان حمایتی نکرد. از طرفی خود آیتالله هاشمی از دل جریان اصولگرا بیرون آمد و در مجلس سوم تقابلهای راست و چپ آن زمان چیزی شبیه جریانات سیاسی امروز بود. حتی جناب آقای روحانی هم عضو جامعه روحانیت مبارز بودند، عضو جامعه اصولگرایی بودند اما امروز تحولات سیاسی ایشان را بیشتر کنار اصلاحطلبان قرار داده است.»
شیرزاد همچنین با اشاره به علی لاریجانی و تغییر مواضعش نسبت به دهه ۸۰ و حمایت بیشترش از حسن روحانی این تحولات را ادامهدار دانست.
نماینده پیشین مجلس در مورد محمدرضا باهنر نیز اظهار داشت: «آقای باهنر به نظر من به عنوان یک چهره سیاسی و کلاسیک اصولگرا بودند. در مجلس لابیگر بسیار خوبی بودند و همواره مدیریت قوی و نقشی کلیدی در میان اصولگراها داشتند.»
شیرزاد ویژگی دیگر باهنر را شناخت خوب از مدیریت و حاکمیت سیاسی، بده و بستان سیاسی و مفهوم کار سیاسی دانست و اظهار کرد: «مجموعا دور از ذهن نیست که ایشان با یک تصمیم سیاسی خاص خودشان را از مجلس کنار کشیده باشند اما بعید هم نیست واقعا مجلس بعد از نزدیک به سه دهه برای ایشان تکراری و بدون جذابیت شده باشد و این را نمی شود انکار کرد. در این موارد اظهار نظر خود ایشان ملاک است.»
این فعال سیاسی با اشاره به این نکته که با توجه به مسیر دولت شاید ایشان ترجیح داده است، بیشتر از قوه مجریه حمایت کند، تاکید کرد: «باهنر با طیف بسیار افراطی اصولگرایی فاصله داشته و مواضع نرمی نسبت به جریان دولت دارد و البته از طرف دیگر ولو با زبان سیاسی و نه با زبان تهمت و دشنام، معمولا به اصلاحطلبان نیز منتقد بوده است.»
وی افزود: «اما مجموعا من فکر میکنم آقای باهنر فردی است که به این راحتی از صحنه سیاسی کشور حذف نخواهد شد و کنار نخواهد رفت.»
شیرزاد همچنین تصریح کرد: «در خصوص بحث نگاه باهنر به دولت آینده من مقداری بعید میدانم که ایشان نگاهی به پست دولتی داشته باشد اما آقای روحانی هم میتواند با این قبیل شخصیتها ارتباط خوبی داشته باشد و همکاریهای سیاسی خوبی را طرحریزی کند. با این حال این همکاری لزوما به معنای حضور در دولت نیست و باهنر هم احتمالا چنین مسائلی برایش اهمیت زیادی ندارد.»
باهنر اما، شاید در قامت کارگردانبودنی که خود ادعایش را دارد، به صرف حضور در کادر فنی راضی نباشد. مربی بعدی تیم ملی سیاست ایران شاید از میان دستیاران دولت دوازدهم قد علم کند و باهنر، بدون شک در سیاستورزیهای خود بسیار صبور است. اینها اما همه فرضیاتی است که برای اثبات یا ردشان به زمان بیشتری نیاز است.»