; ?>; ?> راز مرگ مشابه استادان ارتباطات چیست؟ - مردم سالاری آنلاين
۰
سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۵۱

راز مرگ مشابه استادان ارتباطات چیست؟

همکاران، دوستداران و شاگردان زنده‌یاد حسین قندی در دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی گردهم جمع شدند تا بگویند رنج از دست دادنش را بسیار احساس کرده‌اند. آنها گفتند، ما یک روزنامه‌نگار خوب را از دست دادیم؛ روزنامه‌نگاری که از بسته شدن روزنامه‌اش رنج می‌برد.
راز مرگ مشابه استادان ارتباطات چیست؟
از شاگردان استاد حسین قندی فقید در سال ۶۰ گرفته تا شاگردان اخیرش که از او درس گرفتند، همه آمده بودند تا بار دیگر داغدار فراغ این استاد سرآمد روزنامه‌نگاری باشند. آنها در دانشکده علامه ابراز امیدواری کردند تا میراث علمی و حرفه‌ای زنده‌یاد حسین قندی تبدیل به جزوه‌های آکادمیک شود و این مسیری که برایش زحمت کشیده شد، بدون رهرو نماند.

اساتیدی چون مهدی محسنیان‌راد، هادی خانیکی، مجید رضاییان، مهدی فرقانی،‌ دکتر پناهی (رییس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه)، علی اکبر قاضی‌زاده، گیتی علی‌آبادی و شاگردان استاد قندی از جمله ژاله صادقیان و شاگردان دیگر وی که اکنون از استادان و فارغ‌التحصیلان رشته ارتباطات محسوب می‌شوند، همچنین همسر و فرزندانش در مراسم یادبود روز دوشنبه حضور داشتند.

*** حسین قندی اخلاق حرفه‌ای را درونی کرد

محمد حسین پناهی - رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی - در ابتدای این مراسم یادبود، ضمن تسلیت درگذشت دکتر حسین قندی به خانواده‌ی بزرگ مطبوعات کشور، به ویژگی‌های اخلاقی وی اشاره کرد و گفت: حسین قندی هنگام تدریس در دانشکده با رویی خندان، بانشاط و آرام‌بخش با همه برخورد می‌کرد. برای دیگران مایه‌ی آرامش و دلگرمی بود. در طول سالیان درازی که در خدمتشان بودم، چهره‌ای عبوس از ایشان به یاد ندارم. در این سال‌ها به خاطر ندارم که هیچ‌گاه همکار یا دانشجویی از ایشان گله یا شکایتی به لحاظ نوع برخورد، رفتار و اخلاق داشته باشد. حسین قندی اخلاق حرفه‌ای را درونی و آن را به دانشجویان، همکاران و استادان تقدیم کرد.

دکتر پناهی در بخشی از این مراسم گفت: امروز همه همکاران استاد قندی و شاگردانی که از او درس گرفته‌اند آمدند تا بگویند رنج از دست دادنش را احساس کرده‌اند.

آیین بزرگداشت دکتر قندی در دانشگاه علامه طباطبایی

به یاد همه آن‌هایی که روزنامه‌نگار درگذشتند نه روزنامه‌نویس

محسنیان‌راد نیز در بخشی از سخنانش در مراسم یادبود زنده‌یاد حسین قندی گفت: در این‌جا می‌توانیم برای تمام روزنامه‌نگارانی که سه نسل روزنامه‌نگاری را به خود دیده‌اند فاتحه بخوانیم و از آن‌ها یاد کنیم. به یاد همه آن‌هایی که روزنامه‌نگار درگذشتند نه روزنامه‌نویس.

این استاد روزنامه‌نگاری با اشاره به ویژگی‌های کار حرفه‌ای زنده‌یاد حسین قندی که نشأت گرفته از یک خشیت بود، گفت: روزنامه‌نگار باید خشیت داشته باشد، یعنی بیشتر نگران مردم باشد تا نگران خودش و به نظر من استاد قندی یک روزنامه‌نگار بودند نه یک روزنامه‌نویس و این خصیصه را داشتند.

وی در بخشی از سخنانش از تفاوت روزنامه‌نگار با روزنامه‌نویس سخن گفت و اشاره کرد: روزنامه‌نگار حرفه‌اش دیده‌بانی جامعه است و یک دیده‌بان صادق دیده‌بانی است که با شهامت باشد.

محسنیان‌راد در ادامه به یاد کسانی سخن گفت که به عنوان روزنامه‌نگار درگذشتند نه روزنامه‌نویس و یادآور شد: من بین این دو (روزنامه‌نگار و روزنامه‌نویس) فرق می‌گذارم؛ روزنامه‌نویس فقط روزنامه‌نویس است اما روزنامه‌نگار، نگارگر و خلاق است. تخصص می‌خواهد و حرفه‌اش دیده‌بانی جامعه است. یک دیده‌بان صادق، دیده‌بانی که با شهامت باشد و شهامت در ایران برای روزنامه‌نگاران یک درجه دارد و در خارج از ایران درجه دیگری. اما فراتر از همه‌، روزنامه‌نگار شخصیتی است که خشیت دارد.

وی در ادامه‌ی مطالب بالا تاکید کرد: دانشجویان روزنامه‌نگار نباید این خشیت را رها کنند.

خاطره‌ای از توقف روزنامه حسین قندی

بخشی از سخنان محسنیان‌راد به ذکر خاطره‌ای از حسین قندی گذشت.

وی گفت: ۲۴ سال قبل در کنفرانسی خارج از ایران با عنوان آموزش روزنامه‌نگاری، بحثی را مطرح کردیم مبنی بر اینکه شرح درس‌های کتاب‌های خارج از ایران برای دانشجویان ایرانی مناسب نیست. پرسش‌نامه‌ای طرح کردیم که تعداد ۵۰ نفر از کسانی که من حس می‌کردم روزنامه‌نگار هستند، به این پرسش‌نامه جواب دادند. یکی از این افراد حسین قندی بود. قندی یک روزنامه‌نگار بود نه یک روزنامه‌نویس. گاهی که قندی را می‌دیدم، از نظر ارتباطات غیرکلامی ویژگی‌های خاصی داشت در هر شرایطی لبخند می‌زد، خشیت داشت و نگران مردم بود. یکی از روزهایی که وارد دانشگاه شدم ایشان از توقیف روزنامه‌اش ناراحت بود و آن روزنامه، روزنامه‌ی «زن» بود. حسین قندی در این روزنامه بود و به من گفت من مایل نبودم این مطلب چاپ شود اما سردبیر به حرف من گوش نداد و روزنامه را منتشر کرد.

جامعه از قندی به خوبی قدردانی کرد

محسنیان‌راد با بیان اینکه جامعه از قندی به خوبی قدردانی کرد، در عین حال به بعضی از شرکت‌های تجاری در روزنامه‌ها اشاره کرد که از نام حسین قندی برای مطرح کردن خود استفاده کردند و گفت: نباید روزنامه‌نگاران را اذیت کنیم و روزنامه‌شان را توقیف کنیم. رسانه کارش این است که صدا را بیشتر کند. روزنامه‌نگاری باید با خشیت همراه باشد و نگذارد به مردم ستم شود و ستم‌های موجود در جامعه را افشا کند. روزنامه‌نگار نباید وقتی زنده است مورد اذیت و آزار قرار بگیرد. ما یک روزنامه‌نگار خوب را از دست دادیم. روزنامه‌نگاری که از بسته شدن روزنامه‌اش رنج می‌برد.

آیین بزرگداشت دکتر قندی در دانشگاه علامه طباطبایی

درک راز مرگ‌هایی مثل مرگ حسین قندی مشکل است

به گزارش ایسنا، هادی خانیکی از دیگر استادانی بود که در مراسم یادبود زنده‌یاد حسین قندی سخنرانی کرد.

وی در بخشی از سخنانش گفت: نمی‌دانم چرا در سال‌های اخیر، در عالم ارتباطات شاهد مرگ روزنامه‌نگاران و استادان به سبکی شبیه به هم هستیم. مجید تهرانیان، کاظم معتمدنژاد، حسین پرتوی، احمدرضا دریایی و حسین قندی. گرچه این عزیزان در کار خود استاد و صاحب فن بودند اما مدتی را در سکوت بودند یا به سکوت واداشته شدند و به لحاظ مشکلات جسمی بیش از یکی - دو سال از عالم ارتباطات خارج شدند، دچار بی‌حافظگی شدند، جسم‌شان نحیف شد و مثل برف آب شدند اما از یادها نرفتند.

خانیکی گفت: برای جمع دوستان و همکاران حسین قندی درک راز مرگ‌هایی مثل راز مرگ حسین قندی مشکل است. راز اول این که نمی‌دانیم چرا عالم ارتباطات در این سال‌های اخیر با مرگ روزنامه‌نگاران و استادان به سبکی شبیه به هم مواجه شده است؟ همه اینها اگرچه در کار خود استاد و صاحب فن و حرفه بودند، مدتی را در سکوت بودند و بیش از چندسال از عالم ارتباطات جدا شدند. همه‌ی اینها در سال‌های آخر عمر یا نتوانستند با دیگران روبه‌رو شوند یا نتوانستند بنویسند. حال اینکه همه‌ اینها استاد و صاحب فن بودند و راز دوم به رغم این که در بی‌حافظه‌گی، جسم آنها ضعیف شد، اما از یادها نرفتند.

وی یادآور شد: در هنگام بیماری معتمدنژاد و قندی، بسیاری از دوستان و شاگردان این دو استاد برجسته، دوست نداشتند آنها را ببینند چون فکر می‌کردند این اساتید برجسته دوست ندارند شاگردانشان آنها را در چنین وضعی ببینند و باید همیشه با چهره‌ای خندان با آنها روبه‌رو شوند.

خانیکی سپس به شوک‌هایی که از دنیای روزنامه‌نگاری به حوزه عمومی وارد می‌شود، اشاره کرد و گفت: این شوک‌ها به جای این که این شخصیت‌ها را از حافظه‌ها پاک کند آنها را به حافظه‌ها برگرداند. شوک اول وقتی بود که دانشکده‌های علوم اجتماعی و علوم ارتباطات از حضور استاد قندی محروم شدند. این موضوع برای استادان و دانشجویان سخت بود به خاطر این‌که یکی از جاهای زنده دانشکده علامه کلاس درس ایشان بود. شوک دوم زمانی بود که حسین قندی دچار بیماری آلزایمر شد؛ نوعی بیماری که کسی باور نمی‌کرد و طبیعتا در این مدتی که از حافظه‌ها دور مانده بود، بار سخت زندگی بر عهده همسر و فرزندانش بود. این مساله نشان می‌دهد این شوک‌ها به جای این که باعث فراموشی شوند، در بخش‌هایی از جامعه جا می‌گیرند. شوک سوم زمانی بود که حسین قندی به کما رفت و در پایان شوک چهارم وقتی بود که کسی که حافظه‌ی خود را از دست داده باعث شد حافظه‌ها به کار بیفتد و بازگشت او به شبکه‌های اجتماعی و جامعه.

باید شادمان بود، قندی به گونه‌ای نرفت که از یادها برود

هادی خانیکی با بیان اینکه پدیده قندی را باید به عنوان پدیده‌ای ارتباطی مورد مطالعه قرار دهیم، گفت: کسی که از صحنه غایب می‌شود، برمی‌گردد.

این استاد ارتباطات سپس به راز سوم مرگ حسین قندی اشاره کرد و گفت: شاهکار قندی زندگی حرفه‌ای او بود. قندی توانست بر شکاف‌های آموزشی غلبه کند و دوگانگی بین روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و آکادمیک را از بین ببرد. اگر بخواهیم با هنر حرفه‌ای او آشنا شویم باید به تجربه‌های شناخته‌شده او در عالم حرفه‌ای مراجعه کنیم و آن زمانی است که کیهان هوایی را منتشر می‌کرد. دانشگاه، روزنامه و مراکز آموزشی، دنیایی چندساحتی را به روی قندی باز کرد. راز چهارم این است که روزنامه‌نگاران و همکاران قندی در مرگ او هویت گمشده خود را جست‌وجو کردند. نام قندی و بزرگداشت قندی فراتر از آشنایان او رفت و در افغانستان هم برای قندی بزرگداشت گرفتند و راز پنجم اینکه حضور قندی را باید دید. به این معنا که قندی ادامه دارد. باید شادمان بود قندی به گونه‌ای نرفت که از یادها برود.



هنوز با مسأله‌ای به نام هویت روزنامه‌نگاری کنار نیامده‌ایم

مجید رضاییان، از دیگر اساتید حوزه ارتباطات و روزنامه‌نگاری در سخنانی گفت: در روزنامه‌نگاری این اصل مسلم وجود دارد که نظریه‌های ژورنالیسم را از میدان کار عملی اخذ کنیم. روزنامه‌نگاران حرفه‌ای باید سه سطح حرفه‌ای را رد کنند تا به آنها مهر حرفه‌ای بودن بزنند. سطح اول امری به نام هویت رسانه‌ای است. روزنامه‌نگار باید هویت رسانه را در عمل پیاده کند و بین سه ضلع مثلث معروف روزنامه‌نگاری که شامل ارزش رویداد، سیاست روزنامه و نیاز مخاطب است، توازن ایجاد کند و این توازن ایجاد کردن کار سختی است. سطح دوم سطح بینش است و سطح سوم سطح مهارت که می‌تواند شامل محتوا و ادبیات باشد.

وی ادامه داد: روزنامه‌نگار حرفه‌ای اگر این سه سطح را تمام کند، تازه به کسب می‌رسد و هنوز روزنامه‌نگار حرفه‌ای نیست بلکه باید در تصمیم‌گیری‌های حساس این سه سطح را با هم داشته باشد تا عنوان روزنامه‌نگار حرفه‌ای به او اختصاص یابد. واقعیت این است که در فضای چند دهه‌ی سپری شده‌ی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، ما با مسأله‌ای به نام هویت روزنامه‌نگاری کنار نیامده‌ایم و یک برخورد توأمان با این مسأله داشته‌ایم.

حسین قندی فقط درس نداد

رضاییان در بخشی از سخنانش به ویژگی‌های اخلاقی و کار حرفه‌ای زنده‌یاد حسین قندی اشاره کرد و گفت: حسین قندی فقط درس نداد. او همیشه لبخند می‌زند اما جدی بود. روزنامه‌نگار پویا خواهد ماند و افرادی مثل قندی از این دسته هستند. نسل قندی و روزنامه‌نگاری حرفه‌ای مبتنی بر روزنامه‌نگاری کشف بود نه روزنامه‌نگاری دریافت. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و روزنامه‌نگاری قندی یعنی روزنامه‌نگاری که عمیق باشد.



درباره‌ی حسین قندی چه باید گفت

مینو بدیعی - روزنامه‌نگار قدیمی - نیز در ادامه‌ی این بزرگداشت گفت: حسین قندی بهشت روزنامه‌نگاری را به بهای کار شبانه‌روزی، خلاقانه و استعدادش به دست آورده بود. درباره‌ی حسین قندی چه باید گفت، روزنامه‌نگاری که گویا روزنامه‌نگار به دنیا آمده بود. به جز سال‌های آخر عمر خود از این حرفه جدا نشد. حسین قندی یکی از بهترین همکلاسی‌های ما بود. فردی جدی، مستقل، اهل علم و قلم بود.

وی ادامه داد: حسین قندی در سال‌های نخستین روزنامه‌نگاری به کار در روزنامه‌ها پرداخت و بیش از ۴۰ سال در عرصه‌ی مطبوعات کار کرد. قندی همه‌ی زندگی‌اش به روزنامه‌نگاری وابسته بود. به استاد قندی فقط نباید بگوییم استاد تیتر، او استاد گزارش‌نویسی، مصاحبه و ... هم بود و تا سال‌ها این نام و عنوان برای او باقی می‌ماند.

روزنامه‌نگاری در ایران چیزی جز کپی‌ کردن نیست

بدیعی با بیان اینکه حسین قندی در اوج کار خود به سلطان تیتر تبدیل شده بود، گفت: روزنامه‌نگاری در ایران چیزی جز کپی‌ کردن نیست. قندی تئوری را با عمل تطبیق داد. قندی به برکت خلاقیت، توانایی و مهارت‌اش به دانشگاه پیوست. قندی نشان داد که بدون آموختن علم روزنامه‌نگاری، کسی روزنامه‌نگار نخواهد شد. روزنامه‌نگاری علم و عمل در کنار هم است. روزنامه‌نگاری را باید در دانشگاه بیاموزیم و این علم را به روزنامه‌ها انتقال دهیم تا از دل آن افرادی مانند استاد قندی بیرون بیایند. ما نباید حسین قندی را با نام استاد تیتر بشناسیم، بلکه باید با نام روزنامه‌نگاری بشناسیم که جان خود را در این راه گذاشت.



نسل ما نسل عجیبی بود

در بخش دیگری از این مراسم محمد مهدی فرقانی ضمن تشکر قلبی از جامعه‌ی رسانه‌ای کشور گفت: واکنش جامعه‌ی رسانه‌ای به درگذشت حسین قندی خارج از انتظار ما بود. بسیاری از علمای علوم ارتباطات سرنوشت خود را در آیینه سرنوشت کسانی چون حسین قندی می‌بینند. نسل ما نسل عجیبی بود. دورانی که به ندرت برای روزنامه‌نگاران در دنیا اتفاق می‌افتد. ما در دورانی روزنامه‌نگاری می‌کردیم که لیست واژه‌های ممنوعه برای نوشتن داشتیم. دورانی که ممنوع‌القلم‌های فراوانی داشتیم. سال‌های ۵۶ و ۵۷ دوران خاصی در مطبوعات کشور بود. تب و تاب دوران ما در مطبوعات در هیچ کجا تجربه نشده است.

این مدرس ارتباطات در ادامه گفت: پیروزی انقلاب همه چیز را پیش‌بینی‌ناپذیر می‌کرد و نمی‌توانستیم برای لحظه‌های پر تب و تاب برای روزنامه‌ها مطلبی بنویسیم. سال‌های جنگ و دفاع مقدس و انتشار روزنامه در پناهگاه بخشی از خاطرات نسل ماست؛ خاطراتی که بی بر و برگرد تاریخ شفاهی ماست و باید نوشته شود. تدریس در دانشگاه برای نسل ما تجربه‌ای گرانبها بود. نسلی که بدون هیچ انتظاری همه زندگی خود را به پای روزنامه‌نگاری گذاشت و قلم خود را آغشته به خون نوشت. استاد معتمدنژاد و دکتر بدیعی حق بزرگی برای احیای رشته ارتباطات روزنامه‌نگاری بر گردن ما دارند. دغدغه‌ی نسل ما دغدغه‌ی مردم بود. روزنامه‌نگاری ما در طول ۱۷۸ سال گذشته هیچ‌گاه حرفه‌ای نشد هر چند بارقه‌هایی از حرفه‌ای شدن را تجربه کرد اما به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی شکوفا نشد.

وی در پایان کاری که قندی و امثال او کردند را به شعری از فریدون مشیری تشبیه کرد.

قندی قبل از نوشتن تیتر و لید، انرژی و لبخند را به ما آموخت

در بحشی از مراسم یادبود، محمد علی کریمی، از شاگردان حسین قندی متنی به شرح زیر را برای استادش قرائت کرد:

«با تو فقط باید خندید!

بیراه نیست اگر بگویم ما "روزنامه نگاری" را با لبخندهای او شروع کنیم. "اصول روزنامه نگاری" در ابتدای ترم سه، دروازه ورود ما به عرصه روزنامه نگاری و روزنامه نویسی بود. او اما قبل از تیتر و لید، انرژی و لبخند به ما آموخت و اعتماد به نفس تزریق کرد.

احترام کردن به دانشجویان در خون و رگ و پی‌اش بود. لباس مرتب می‌پوشید عطر می‌زد و شیک راه می رفت در عین حال خنده و لبخند زیبا از صورتش نمی رفت.

به همین سیاق، در "روزنامه نگاری تخصصی" هم که نشریه ای به عنوان کار عملی از هر دانشجو طلب می کرد، به زیبایی و گرافیک در کنار محتوا اهمیتی برابر می داد. به من گفت: حیف نیست که مجله‌ای تخصصی با این محتوای خوب را شیک نبسته‌ای!؟ و نمره ۱۷ داد.

سال ۷۲ با آسیه امینی و دوستان همکلاسی، نشریه‌ای را به عنوان نشریه دانشکده ارتباطات علامه آماده انتشار کردیم. یونس شکرخواه نامش را "نشانه" گذاشت و او تیتر سرمقاله‌اش را زد: " آمدیم تا بمانیم". چشمان آسیه و من برق زد! تیتر را از دل و جان مطلبی که نوشته بوذیم و قادر به کشف تیتر نبودیم، بیرون کشیده بود.

سال ۸۰ به دفتر دکتر ستاری فر، معاون رییس جمهور خاتمی و رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی برای مشاوره و کمک به انتشار نشریه "برنامه" دعوتش کردم؛ سر وقت آمد. لبخند می زد و چون شکر خاطره می‌گفت. مشورتش یک جمله بود: "چرا من؟ پس کی می‌خواهید به کریمی و امثال او که شاگردان ما بوده اند اعتماد کنید؟..."

آن روز دوباره احساس کردم قد کشیدم و بارها پز دادم. چه پشتیبانی خوشمزه ای! حتی اگر اغراق بود.

در روزنامه "اخبار" برای رحلت حسین سرشار که او هم فراموشی گرفته بود تیتر زد:

"سرشار دیگر راه خانه را گم نمی کند"

سر کلاس چندین بار مثال زد مثل اینکه از این تیترش خوشش آمده بود. انگار نمی دانست چند سال بعد خود گرفتار همین تیتر می شود!

عصر جمعه لختی پس از شنیدن رفتنش، از خود تجریش تا هفت تیر و در حال رانندگی، همه سکانس‌هایم را با او مرور کردم و لبخند زدم. لبخندی که گویا از سویدای وجود او بر لبم نشسته بود.

حسین آقای قندی عزیز!

بر تو نمی شود گریست؛ با تو فقط باید خندید!

دوستدار و شاگردت

محمد علی کریمی»





در این مراسم همچنین ژاله صادقیان، تیترهای روزنامه‌نگاران در روزهای بعد از فوت حسین قندی را خواند و گفت، در این مدت روزنامه‌نگاران درس خود را به استاد خود پس دادند و در ادامه به تیترهایی مثل آقای تیتر، تیتر شد؛ قندی در قاب خاطره؛ سکوت تیتر برای آقای تیتر؛ تیتر آخر را خودت بنویس؛ این هرم وارونه نمی‌ماند و غیره اشاره کرد.

همچین یادنامه‌ای که به قلم نازیلا علوی، از شاگردان زنده‌یاد حسین قندی - ورودی سال‌ ۶۴ - نگارش شده بود، توسط ژاله صادقیان از طرف جمعی از دانشجویان علوم ارتباطات سال‌های ۶۲ تا ۶۵ قرائت شد که به شرح زیر است:

روی خط خبر ...

آن روز قلم‌های خاموش هم خودی تکان دادند

جوهر که نبود! با اشک چشمانمان نوشتیم

از هر طیف و با هر نگاه، همه با هم در یک کلاس نشستیم. برگه امتحانی پیش رویمان بود

انگار آخرین امتحان درس روزنامه‌نگاری است. آخرین آزمون، تا دینمان را به استاد ادا کنیم. خواستیم بداند از آنچه آموختیم، حالا چه در چنته داریم.

صدها تیتر نوشتیم و به استاد درس پس دادیم

آقای تیتر تیتر شد

قندی در قاب خاطره

وقتی احساسش ترک برداشت

با تو فقط باید خندید

رودخانه دیگر راه نمی رود

سکوت تیتر به احترام آقای تیتر

تیتر آخر را خودت بنویس

این هرم وارونه نمی‌ماند

مرد تیترهای ایران درگذشت

برخی رفتنش را تیتر آخر کردند و برخی اهدای چشمانش را

اما ... تیتر آخر چهار سال پیش رقم خورد، منتظر استاد نمانید، مسیرش دیگر خانه تا کوچه کتابی نیست

تیتری که نانوشته ماند!

به گزارش ایسنا، در بخشی از این مراسم، لوح سپاسی از طرف دکتر کاظمی دینان (رییس انجمن روابط عمومی ایران) به دختر حسین قندی اهدا شد.

مهسا قندی در سخنانی کوتاه شعری که همیشه برای پدرش می‌خواند را در میان حضار خواند.


منبع:ایسنا
کد مطلب: 45481
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *