او که در حال استقبال از ما است، یک نوجوان شاد معمولی به نظر میرسد: موهایش به هم ریخته است، چهره ای بشاش دارد و یک گرم کن کلاه دار خاکستری بر تن دارد.
ولی هنگامی که برای مصاحبه آماده میشویم، او به اتاق کناری میرود تا لباسهایش را عوض کند. او با یک نقاب سیاه و لباس نظامی باز میگردد.
او میخواهد به نام "ابو حطب" شناخته شود.
او که در سوریه متولد شده، اولین بار در سال گذشته به افراطگرایی روی آورد و به گروه تندروی شمس الاسلام پیوست.
'سرشان را ببرید'
او در آنجا تعلیمات شرعی دریافت کرده و یاد گرفته که چگونه از سلاح گرم استفاده کند و با افتخار عکسهای خود در حال نشانه گیری با مسلسل را به ما نشان میدهد.
او حالا روزهایش را در اینترنت میگذراند، ویدیوهای گروههای تندرو را نگاه میکند و در فیسبوک با نیروهای داعش چت میکند.
او میگوید که تا چند هفته دیگر به مقر داعش در رقه (در سوریه) خواهد رفت تا به یک سرباز جهادی جوان تبدیل شود.
او میگوید: "من داعش را دوست دارم، چون آنها دنبال اجرای شریعتند و کفار، غیر سنیها و کسانی که از اسلام تغییر دین دادهاند را میکشند."
"کسانی که توسط داعش کشته میشوند مامور آمریکا هستند. ما باید همانطور که الله در قرآن گفته، سر آنها را ببریم."
از او میپرسم که آیا به کسانی که از طریق اینترنت با آنها در تماس است سن خود را گفته است؟
او میگوید: "اوایل نمی گفتم. ولی اخیراً به آنها گفتهام – و حالا بیشتر هم با من تماس میگیرند و برایم اخبار و عکس میفرستند."
از او میپرسم اما چرا نمیخواهد مثل دیگران از کودکیاش لذت ببرد؟
او میگوید: "من نمیخواهم با دوستانم بروم بیرون و بازی کنم. الله به ما دستور داده که برای زندگی بعدی – در بهشت – کار و مبارزه کنیم. قبلاً به پارک و کنار دریا می رفتم. ولی بعد فهمیدم که اشتباه میکردهام – حالا به صراط مستقیم آمدهام."
'قدرت های شیطانی'
خانواده او حالا در ترکیه زندگی میکنند – از او میپرسم که در آنجا، یا مثلاً در بریتانیا، هم دست به عملیات خواهد زد؟
او میگوید: "باید به بریتانیا حمله کنیم، چون عضو ناتو است و با داعش مخالف است، ولی تنها آنهایی را میکشیم که حقشان است. اگر از من بخواهند که به ترکیه حمله کنم و برای آن به من دستور دینی بدهند، این کار را میکنم. کار غرب به زودی ساخته است."
او و مادرش، که میخواهد او را فاطمه بنامیم، در خانهشان به سبکی عابدانه زندگی میکنند.
فاطمه بیشتر زمان خود را صرف قرآن خواندن میکند و اذعان دارد که علاقه شدیدی به پیکارجویان دارد.
سال گذشته، او پسرش را برای آموزش پیش گروه شمس الاسلام فرستاد – ولی میگوید او را شستشوی مغزی نداده است.
او میگوید: "او را هیچ وقت تشویق نکردم که عضو داعش شود."
"من از برخی از عقاید آنها حمایت میکنم و از برخی دیگر، نه. ولی فکر میکنم که آنها به کمک مردم سوریه آمدهاند – بر خلاف قدرتهای شیطانی این طرف و آن طرف دنیا."
'رهبر آینده'
از او میپرسم که اگر پسرش را تشویق نکرده، چه تلاشی کرده تا جلوی از دست رفتن نوجوانی او و روی آوردنش به خشونت افراط گرایانه را بگیرد؟
او میگوید: "اگر او دوست داشته باشد بجنگد، نمیتوانم جلویش را بگیرم. جنگ به بچهها کمک میکند که زودتر بزرگ شوند. من میخواهم که او به یک رهبر آینده – یک امیر – تبدیل شود."
لحن او آرام آرام خشمگینتر میشود. خشم را میتوان از بالای چفیهای که صورتش را پوشانده، در چشمهایش دید.
او میگوید: "اگر او غربیها را بکشد ناراحت نمیشوم. من شرمندهام که پسران دیگرم در گروههای جامعه مدنی و به طور صلح آمیز فعالیت میکنند – آنها باید اسلحه به دست بگیرند."
از او میپرسم که اگر پسرش در حال جنگیدن برای داعش کشته شود، چه احساسی خواهد داشت؟
او مکث میکند و پیش از آنکه سرش را پایین بیاندازد و گریه کند، میگوید: "خوشحال میشوم."
۱۰۰ دلار در ماه
بنا بر گزارش سازمان ملل که ماه گذشته منتشر شد، داعش به طور گسترده در حال عضوگیری در بین کودکان است – و این کار را اغلب با توسل به زور میکند.
یک ویدیو که در اینترنت منتشر شده، به نام "شیربچههای دولت اسلامی"، یک گردان از کودکان را با لباس کامل نظامی نشان میدهد، که اسلحه به دست گرفتهاند و در کنار پرچم سیاه داعش ایستادهاند.
گروههای دیگر نیز از سربازان خردسال استفاده میکنند. دیدبان حقوق بشر اخیراً گزارش داده که از این کودکان به عنوان بمب گذار انتحاری و تک تیرانداز استفاده میشود.
در شهر غازی عینتاب در جنوب ترکیه، با یکی از فعالان جامعه مدنی سوریه دیدار کردیم که دو برادر کوچکترش – ۱۳ و ۱۵ ساله – قربانی یک گشت عضوگیری توسط جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، شدهاند.
محمد ۲۱ ساله، به من ویدیویی از کوچکترین برادرش در حال شلیک خمپاره به همراه گروهی از پیکارجویان نشان میدهد.
در عکسهای دیگر، او مسلسل به دست برای دوربین ژست گرفته است.
محمد میگوید: "من سعی کردم جلوی برادرانم را بگیرم تا عضو جبهه نصرت نشوند، ولی احساس من برایشان مهم نبود."
او میگوید: "آنها باید الان در مدرسه باشند. جبهه نصرت به بچهها در ماه ۱۰۰ دلار میدهد تا برایشان بجنگند. در اردوگاه به آنها کار با اسلحه را یاد میدهند. کودکیشان را از آنها میگیرند."
هر دو برادر اخیراً توسط داعش دستگیر شدهاند. محمد نگران است که آنها به زودی جبهه نصرت را ترک کنند و برای داعش بجنگند.
او میگوید: "با برادر کوچکترم در خانه خیلی خوش می گذشت. ولی بعد او تغییر کرد. وقتی به او گفتم که جبهه نصرت کشور ما را نابود خواهد کرد، گفت: «خفه شو، وگرنه می کشمت»."
او میگوید: "وقتی داشتند برای پیوستن به جبهه نصرت میرفتند، با هر دوی آنها خداحافظی کردم و با خودم فکر کردم: دیگر هیچ وقت آنها را نمیبینم. مطمئنم که روزی خبر کشته شدن آنها به دستم میرسد."
برادر محمد از سوی جبهه النصره در سوریه تعلیمات نظامی دیده
جنگ سوریه سالهای سرنوشت ساز عمر یک نسل را تباه کرده است.
جنگجویان کودکان را بعنوان وسیله برای این جنگ شکار میکنند و معصومیت آنها را در اولین سالهای عمرشان از آنها میربایند.
در حالی که داشتم خانه "ابو حطب" را ترک میکردم، از مادرش پرسیدم که پسرش وقتی کوچکتر بود میخواست در آینده چه کاره شود؟
او میخندد و میگوید: "خلبان"
منبع: بی بی سی