سعدالله زارعی در کیهان نوشت: دامنه اعتراضات به دولت اردوغان اينک به ۶۷ استان ترکيه به خصوص استانهاي مرکزي، شمالي و جنوبي رسيده است. اين اعتراضات اگر چه ابتدا دفاع از محيطزيست تلقي گرديد، اما به سرعت سياسي شد و پاي مخالفان سنتي حزب عدالت و توسعه را به ميدان کشيد و در عين حال هنوز در هيچ رسانهاي تصوير شفافي از ماهيت و اهداف و رويکرد مردمي که در «ميدان تقسيم» استانبول و خيابانهاي آنکارا، ازمير، هاتاي و ... دست به اعتراض زدهاند، ارائه نشده است.
روز سه شنبه ۷ خرداد يک گروه در اعتراض به قطع درختان پارک گزي(گردش) واقع در نزديکي ميدان تقسيم استانبول در اين ميدان تجمع کرده و خواستار از بين بردن واحدهاي تجاري ساخته شده در اين پارک شدند. پليس براي پايان دادن به اين تجمع وارد ميدان شد ولي بکارگيري زور نتوانست به اين اعتراضات پايان دهد. فرداي آن روز يک جريان شناخته شده چپ وارد ماجرا شد و عملاً رهبري اعتراضات را به دست گرفت و موضوع از يک بحث محيط زيستي به يک بحث فراگير سياسي تبديل گرديد و تا امروز اکثريت قاطع استانهاي ترکيه را در برگرفته است.
کساني که در اين تظاهرات شرکت کردهاند از يک سو سياستهاي داخلي حزب عدالت و توسعه را نشانه رفته و شخص اردوغان نخستوزير را متهم به ديکتاتوري کردهاند و از سوي ديگر رويکردهاي امنيتي ترکيه درباره علويان و کردها را به باد انتقاد گرفتهاند. رسانههاي غربي از همان آغاز، تحولات ترکيه را داخلي و معطوف به درخواست اصلاحات داخلي دانستند. رسانههاي انگليسي آشکارا از تحولات جاري به عنوان «بهار ترکيه» و در ادامه تحولات منطقه عربي ارزيابي کردند و زيرکانه وانمود کردند که شهروندان ترکيه با رويکردهاي ديني دولت اردوغان مخالفند و خواهان پايان دادن به نقش دين در عرصه اجتماعي شدهاند و حال آنکه براي اين ادعا هيچ دليلي ارائه نکردهاند و واقعاً هم در ميدان تقسيم و خيابانهاي ترکيه نشانهاي از مخالفت با نقشآفريني دين و يا رويکردهاي ديني وجود ندارد. کما اينکه دولت هم رويکرد ديني ندارد. در عين حال اردوغان هم به طور ضمني وانمود کرد، که تجمعکنندگان در تغيير با رويکرد به دين مشکل دارند که به نظر ميآيد چنين موضوعي مي تواند دعوت ضمني از نيروهاي مذهبي براي مقابله با تجمعکنندگان باشد و دولت اردوغان تهديد کرده است که براي جمع کردن اعتراضات هواداران اسلامگراي خود را به خيابان ميآورد!
«چپگراها» در ترکيه بطور سنتي نيروي قدرتمندي به حساب ميآيند. حزب کارگران کرد- P.K.K يعني بزرگترين و با سابقهترين جريان سياسي کردي ترکيه چپ ميباشد. کردها، دستکم ۱۹ ميليون نفر از جمعيت ۸۰ ميليوني ترکيه را به خود اختصاص ميدهند. علاوه بر اينها جريان «جبهه خلق» و شاخه جوانان اين حزب، چپگرا ميباشند اينها نزديک به ۲۵ درصد از نيروهاي فعال سياسي ترکيه را در خود جاي دادهاند کما اينکه در حال حاضر ۱۴۰ کرسي از ۵۵۰ کرسيهاي پارلمان را در اختيار دارند. علاوه بر اينها يک جريان چپگرا هم در استانهاي علوينشين به خصوص استان جنوبي «هاتا» قرار دارند که از سياستهاي ترکيه نسبت به متحد خود در سوريه ناراضي هستند. جريان چپگراي پ.ک.ک اگر چه دخالت خود در اين تظاهرات را رد کرده و نيز «دميرتاش» رهبر حزب صلح و دمکراسي (b.d.p) رهبران تظاهرات را به ارتباط با ارتش متهم کرده و آنان را فاشيست لقب داده اما واقعيت اين است که پ.ک.ک و حزب کردي صلح و دمکراسي اگر در راهاندازي اين برنامه دخالت نداشتهاند اما به گواهي تصاوير فراوان اوجالان که در دستهاي تظاهراتکنندگان قرار گرفته، مشارکت دارند.
در نقطه مقابل چپگراها، گروههاي راست از اردوغان حمايت کرده و به موضعگيري عليه رهبران تظاهرات روي آوردهاند. «فتحاله گولن» رهبر يک جريان غربگراي اجتماعي فرهنگي مقيم آمريکا حمايت خود را از اردوغان اعلام کرده است و حزب راستگراي افراطي b.H.p مخالفت خود را با تظاهرات اعلام کرده و در برابر تمايل هوادارانش به مشارکت در تظاهرات ضد اردوغان ايستاده است. «دولت باغچهلي» رهبر اين حزب گفته است از اعضاي ما هر کس ميخواهد ميتواند به تظاهرات برود ولي پيش از آن بايد از عضويت حزب استعفا دهد. احمد ترکرهبر کنگره جامع دمکراتيک که يک جريان کردي است هم گفته است ما مدافع تجمعکنندگان «تقسيم» نيستيم و از آن حمايت نميکنيم.
غرب در اينکه پشت تظاهرکنندگان قرار بگيرد، ترديدي به خود راه نداد. آمريکاييها بدون فوت وقت از اردوغان خواستند که «خشونت عليه معترضين را پايان دهد و به حقوقبشر احترام بگذارد» و محافل انگليسي بلافاصله از آن بعنوان يک تحول مثبت حمايت کردند و به آن نام «بهار ترکيه» دادند. اين موضعگيري سريع نشان ميدهد که تظاهرات به احتمال زياد در يک بسته توافق شده بينالمللي به وقوع پيوسته است. البته در عين حال اين درس را در متن خود دارد که اعتماد اردوغان به غرب و بخصوص خوشخدمتيهاي او طي دو سال اخير به ويژه در موضوع سوريه تا چه ميزان براي غرب بيمزد مانده است.
تحولات اخير ترکيه، حزب حاکم را دچار دودستگي نمود. عبدالله گل رئيسجمهور در پيامي اعلام کرد که صداي مخالفان را شنيده و براي رفع مشکلات تلاش ميکند او در واقع بطور غيررسمي از رهبران تظاهرات پوزش خواست. موضع رئيسجمهور، رهبر حزب حاکم را به اعتراض کشاند. رجب طيب اردوغان نخستوزير و رهبر حزب عدالت و توسعه که در حين اظهارات گل در «مراکش» بسر ميبرد گفت: «من نميدانم رئيسجمهور از چه حرف ميزند اما من مقابل اين جريان خواهم ايستاد و پليس وظيفه دارد تا من به ترکيه باز ميگردم به اين موضوع پايان دهد.»
اردوغان از موضع حزب، روند کنوني را يک اقدام دنبالهدار با هدف مخدوش کردن مشروعيت حزب ارزيابي ميکند در حاليکه گل آن را حاصل اشتباه دولت در ناديده گرفتن علايق و احساسات مردم ميداند. کمااينکه وقتي اردوغان يک پل مهم را به نام «سلطانسليم عثماني» کرد، گل آن را تحريکآميز دانست که اينجور هم شد. علويها که خاطرات تلخي از کشتار همکيشان خود بدست سلطان سليم داشتند به ميدان آمده و خواستار تغيير اين نامگذاري شدند.
در مورد علل و انگيزههاي اعتراضات کنوني احتمالاتي وجود دارد که به بعضي از آنها اشاره مينمائيم:
۱- تظاهرات کنوني، اقدامي چپگرايانه و در ادامه احياي طيفهاي سوسياليست در اروپا طي سالهاي اخير ميباشد. شواهد اين احتمال، ميدانداري گروههاي ترک، کرد و علوي چپ ميباشد.
۲- در تظاهرات کنوني اگرچه چپها برجستهتر ديده ميشوند ولي نظاميان و بخصوص بازنشستگان ارتش ترکيه در پشت آن قرار دارند و هدف آن ضربه زدن به موقعيت حزبعدالت و توسعه و بازگرداندن دولت و پارلمان به شرايط پيش از روي کار آمدن اين حزب ميباشد.
۳- اين جريان ماهيت نژادي دارد و دو گروه کردها و علويها که طي دهها سال اخير منزوي شده بودند براي بازيابي نقش تاريخي خود و پايان دادن به سيطره «ترکهاي سني» به ميدان آمدهاند. مهمترين شاهد اين ادعا تصاوير برجسته رهبران کردي و علوي در تظاهرات ميدان تقسيم اسلامبول و... است.
۴- اين يک جريان غربي است که با هدف محو جريان اسلامگرايي و زدن ريشههاي آن به قصد تسلط بر قيامهاي عربي در منطقه بخصوص در مصر صورت ميگيرد. مهمترين شاهد آن تعبير و تفسيرهايي است که در شبکه بيبيسي و... درج شدهاند.
۵- جريان به وجود آمده يک جريان اجتماعي است که ترکيبي از انواع خواستههاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي،اقتصادي و... را در خود جاي داده است و هدف در آن بهبود شرايط اجتماعي و سياسي ترکيه است. وجود رهبران سنتي ترکيه در پيشاني اين اعتراضات مهمترين قرينه اين تحليل ميباشد.
در يک جمعبندي بايد گفت براي تحليل دقيق آنچه در ترکيه ميگذرد به زمان بيشتر و اطلاعات جامعتري نياز است. در اين ميان ترکيه اگر چه همواره وانمود کرده که يک جامعه باز است اما بشدت از علني شدن آنچه در درون آن ميگذرد، پرهيز داده شده است کمااينکه وقتي حزب عدالت و توسعه سرکار آمد خيليها پرسيدند اينها از کجا پيدا شدند. البته مدت زمان زيادي طول نميکشد تا تحليلگر بتواند به پستوي تحولات ترکيه راه پيدا کند. و اما در اين ميان نميتوان نقش دخالت ترکيه در بحران سوريه و همراهي با آمريکا، اسرائيل و قطر و عربستان در ارسال سلاح و تروريست به سوريه را ناديده گرفت. شورش و اعتراضات اخير در ترکيه به نوشته برخي از تحليلگران منطقه آتشي است که اردوغان در سوريه برپا کرده بود و اکنون همان آتش به جان دولت او افتاده است.