روزنامه اطلاعات نوشت: این حداقل کارهای جاری برای دستگاه تدبیرگری و دیوانسالاری کشور بزرگ ایران است. حالا کار به جایی رسیده که رئیس دولت فقط باید ناترازیها را تراز و مخالفان بی انصاف را مدیریت کند تا مبادا شیرازه امور بگسلد و این هوای آلوده به ما اخطار می دهد که شرایط میهن و ملت خوب نیست.
آیا حتما باید در اوج بیچارگی به فکر چاره بیفتیم؟ انسان تدبیرگر و خردمند با تجارب و ابزارها و دانش فراوان، پیش از وقوع آسیب و فاجعه، چاره جویی و پیشگیری می کند و این درس ساده را ما هنوز نیاموخته ایم.کارهای بزرگ را زمین می زنند تا مانع محبوبیت و موفقیت رقبا شوند و هنگام تصدی و توفیق هم که رقیب را خانه نشین و حاکمیت را یکدست ساختهاند، بزرگترین ناترازیها و اختلاسهای تاریخ در ارکان ایشان رخ می نماید و برخی مسائل دیگر که قلم از نوشتن استنکاف دارد.
یک موضوع ساده که امروز خیابانها را به آلوده ترین مکانها بدل کرده، بنزین است. هشدارهای عقلا و دلسوزان این بود که تدبیر کنند و با شیب ملایم به قیمت جهانی برسانند. در دهه ۱۳۷۰ پوپولیستهایی در مجلس و برخی نهادهای غیر انتخابی با ادعای حمایت از مستضعفین، نگذاشتند هرفصل ۵ ریال به قیمت این کالای استراتژیک افزوده شود. پس از آن نیز به بهانههای دیگر مانع شدند تا امروز که مصیبتی بزرگ فراروی دولت و نظام و مردم شکل گرفته و حل آن با یک جراحی دردناک هم خطر دارد.آیا همان فریادکنندگان در مجالس دوره سازندگی و پس از آن تا امروز که نمایندگان و رئیس مجلس به کلی اعلام برائت از طرح اصلاح قیمت بنزین می کنند، حاضرند پاسخ دهند یا تشریک مساعی کنند؟ چرا در مواردی که دولت را در محظورات و محذورات قرار می دهد، مثل حمله به دکتر ظریف برای حذف مشاور رئیس دولت و تضعیف وی، یا لایحه پیچیده و مشکل ساز حجاب و عفاف، بدون سنجش منابع و لوازم و عواقب آن، فشار می آورند و هیچ توجهی به وقایع منطقه و افکار عمومی و محدودیتهای دولت ندارند، اما در مسائل بزرگ که با جان مردم و آینده مملکت در ارتباط است، خود را بلااختیار نمایش داده و کنار می کشند!