پزشکیان قطعا بر وضعیت دانشگاهها و مراکز آموزشی اشراف دارد و میداند برای تحقق غایت شعارهای خود راه سختی را در پیش خواهد داشت، از وضعیت هیات علمیها گرفته تا کنارگذاشته شدن اساتید و در نهایت منفعل کردن دانشجویان.
سعید معیدفر، رییس انجمن جامعهشناسی ایران در بررسی اولویتهای دولت چهاردهم درحوزه اجتماعی با اذعان به اینکه باید مهمترین اولویت پزشکیان دانشگاه باشد به خبرآنلاین میگوید: متاسفانه امروز تقریبا وضعیت دانشگاههای ما با مداخلههای بسیار بسیار ناروا دچار چالشهای مهم شده است.
این جامعه شناس معتقد است دانشگاه وضعیت خوبی ندارد و تقریبا دانشجویان هم رضایت ندارند. وی فضای دانشگاه را یک فضای دیالوگ، گفتوگو و فضای بحث جدی نمیبیند.
مشروح این گفتگو را بخوانید:
شما نکات مثبت و منفی عملکرد دولت سیزدهم در حوزه اجتماعی را در چه میدانید؟
در کل این چهار دههای که گذشته از سال ۵۷، در برنامه سوم و چهارم یکسری رویکردهای نسبتا قابل قبولی در حوزه اجتماعی وجود داشت، اگرچه ممکن است دولتها در عمل به خیلی از آنها نپرداخته باشند، ولی حداقل این است که در برنامهها، در حوزههای اجتماعی ودر همه بخشها پیشبینیهای خوبی شده بود.
از جهت پیامد فعالیتهای دولتها، خصوصا در حوزه اجتماعی، نتیجهاش این است که متاسفانه باید بگوییم غیر از برخی از خدمات بیمهای و تامین اجتماعی که بیشتر در ابعاد اقتصادی به آن توجه شده، (مثلا در مورد افراد نیازمند حداقلهایی را برای پرداخت به آنها در نظر گرفته شد) اما در بخشهای دیگر خیلی عملکرد دولتها را نمیشود موفق ارزیابی کرد. ما مثلا امروز میبینیم که بیتوجهی به محیط زیست چه مسائل و مشکلاتی را ایجاد میکند، امروز میبینیم که چه بحرانهای مهمی در حوزه محیط زیست داریم و هر روز هم وضعیت بحرانیتر میشود. در حوزههای دیگر هم ما مشکلات داریم.
حوزههایی مثل وزارت علوم و دانشگاهها چطور؟
یادم میآید بهعنوان یک عضو هیات علمی در سالهای دهه ۸۰ که دانشگاههای ما پرتحرک بود؛ هم در حوزه دانشجویی، هم در حوزه هیات علمی و یا دروس و تنوع حوزهها، خصوصا در حوزه خود ما، اما متاسفانه امروز تقریبا وضعیت دانشگاههای ما با مداخلههای بسیار بسیار ناروا دچار چالشهای مهم شده است.
در مورد اساتید؟
بله، امروز میدانیم که خیلی از اساتید توانمند و موثر جذب دانشگاه نمیشوند، یعنی آن فارغالتحصیلانی که رتبههای ممتاز دانشگاه بودند، در فرایند توسعه علمی جذب نمیشوند و خیلی از اینها عملا در بیرون از دانشگاه به صورت آموزش های آزاد دارند فعالیت میکنند و یا بخش عمدهای از آنها عملا به دلیل فقدان فرایند جذب، به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند. بنابراین امروز اگر بخواهیم از بُعد هیات علمی نگاهش کنیم، دانشگاه وضعیت خوبی ندارد و تقریبا دانشجویان هم رضایت ندارند، فضای دانشگاه یک فضای دیالوگ، گفتوگو و فضای بحث جدی نیست؛ من حداقل در حوزه خودم وقتی وارد دانشگاه میشوم، میبینم متاسفانه افرادی که شاید فارغالتحصیلانی که بعضا جزو شاگردان متوسط و ضعیف ما بودند، به صورت همان رانت و اینطور چیزها الان جذب دانشگاهها شدهاند و اینها همه موجب افت و کاهش بنیه علمی دانشگاه شده است.
خود همین موضوع در فرایند جذب دانشجو هم مشکلاتی را ایجاد کرده؛ از بس انواع و اقسام این سهمیهها را ایجاد کردند و از آن طرف هم متاسفانه شیوههای دیگری که همه اینها باعث شده که حتی ما یک مقدار افت هم در حوزه دانشجویی داشتیم. یعنی در مجموع هم در سازمان خود دانشگاه و کادر دانشگاه و هم در حوزه دانشجویان و خود شرایط فعالیت در درون دانشگاه، همه اینها موجب افت کیفی و حوزه اجتماعی دانشگاه شده است.
مثلا قبلا دانشجویان تا حد زیادی در یک سنینی فعالیتهای اجتماعی گستردهای میکردند، یعنی اینها تمرینی برای آینده شغلی خودشان میکردند، چون این سن، سنی است که شما انتظار دارید فرد نسبت به جامعه خودش فعال باشد، نسبت به شرایط زندگی خودش، نسبت به خیلی از امور دیگر حساس باشد و مداخله کند، متاسفانه عملا با شیوههای مدیریت دانشگاهی کمکم این وضعیت به قهقرا رفته و دانشجو دیگر آن انگیزههای لازم را برای تحرک، برای فعالشدن، برای کارهای صنفی در کنار تحصیلش ندارد.
متاسفانه از دانشجو فقط انتظار است که او نهایتا درسش را بخواند و فضا برای اینکه این فرد بتواند موفقیتهای تحصیلی هم کسب کند، نیست، چون انگیزههای تحصیلی هم افت میکند. وقتی طرف در عرصههای دیگر امکان کار نداشته باشد، امکان فعالیت اجتماعی و مدنی نداشته باشد، کمکم انگیزههای تحصیلیاش هم افت پیدا میکند بنابراین امروز متاسفانه دانشگاههای ما تقریبا یک نوع فضای سکون و بیتحرکی پیدا کرده و طبیعی است که آینده این جامعه با یک چنینی نیرویی که فردا میخواهد سازنده این کشور باشد، چه خواهد شد؟
با این اوصاف آینده را چگونه می بینید؟
من افق روشنی را برای آینده چنین جامعهای نمیبینم. این نیرویی که متاسفانه به جای اینکه اکتیو، پرتحرک و تحصیلکرده و دارای تخصصهای جدی باشد، مجموع اینها وجود ندارد و خود همینها میتواند تاثیرات خیلی منفی را برای آینده کشور ایجاد کند.
اولویتهای آقای پزشکیان در این حوزهها و خصوصا حوزه اجتماعی چه چیزهایی باید باشد؟
البته صرفا بحث انتظارات نیست. شما در نظر داشته باشید بالاخره فرد وقتی میخواهد بیاید و یک کاری را انجام دهد، باید اول زمینهها و بستر فعالیتش مهیا باشد.من خیلی امیدوار نیستم حقیقتا که آقای پزشکیان بتواند عملکرد مطلوبی به دست آورد، اگرچه توانمندیهای ایشان را در حوزههای اجرایی نمیدانم اما فرض را بر این بگذاریم که حالا یک عده زیادی میآیند و تلاش میکنند که به ایشان کمک کنند، ولی آنقدر متاسفانه شرایط کشور خراب است، آنقدر بحران در آن تولید شده و ابربحرانها تولید شده که من خیلی فکر نمیکنم ایشان توفیق خیلی برجستهای بتواند پیدا کند.
درباره اولویتها کدام مسائل باید در راس قرار بگیرد؟
قدر مسلم یکی از مهمترین اولویتها، دانشگاه است. دانشگاه امروز اساسا هیچ نوع شرایط مناسبی برای توسعه کشور ندارد، در همه زمینهها؛ توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی. بالاخره کانون اصلی تحول ما همین جوانهای ما هستند، همین نیروی انسانی قوی است. ما در آینده باید کادرسازی خیلی جدی کنیم و به همین دلیل یکی از کانونهای اصلیاش دانشگاه است. دانشگاه امروز یک دانشگاه زنده و پویا نیست، یک دانشگاهی که در آن نخبهپروری شود، نیروی انسانی ماهر برای آینده کشور تربیت شود، نیست. این را باید قطعا با یک پالایشی نسبت به وضعیتی که الان دانشگاهها دارد بررسی کنند.
حوزه فعالیتهای مدنی دانشگاه باید رشد پیدا کند، انجمنها و نهادهای مدنی در دانشگاه از دانشجوییاش بگیرید تا هیات علمی باید تحرک پیدا کند و باید ما دوباره یک دانشگاه پویا و زندهای ایجاد کنیم تا بتوانیم حداقل برای آینده یک کادر خوبی را ایجاد کنیم. فعلا با این کادر واقعا نمیدانم تا چه اندازه ایشان توفیق خواهد داشت که در حوزه دانشگاه کاری انجام دهد.
در حوزه بهداشت خیلی وارد نیستم، ولی به هر حال در همه حوزهها و عرصههای زندگی ما باید آن رویکرد اجتماعی درست وجود داشته باشد. قاعدتا امروز متاسفانه اگر ورود کنیم، میبینیم که رابطه بین پزشک و بیمار یک رابطه بسیار بسیار غیرانسانی و غیراجتماعی است. متاسفانه به دلیل بحرانهای اقتصادی، به دلیل فساد گستردهای که در جامعه ما وجود دارد یا فشاری که روی کادر پزشکی ما وجود داشته، امروز پزشکان ما بهطور کلی رابطهشان با جامعه قطع است، هم پزشکان و هم بیمارستانها و هم کادر درمان، بیمار را فقط بهعنوان یک کیسه پول نگاه میکنند
متاسفانه زیرمیزی و انواع و اقسام اینگونه رفتارهای غیراخلاقی به وجود آمده که اساسا این نظام پزشکی ما را ناسالم کرده، یعنی اینجا میدانیم و بارها شنیدیم که متاسفانه بیمارستانهای ما یا پزشکان ما چگونه بیمار را پاسکاری میکنند، چگونه دائما خرجهای سنگینی روی دستشان میگذارند، عملهای بیجایی انجام میدهند. اینها همه ناشی از این است که آن دیدی که قبلا پزشکان ما داشتند، به این معنا که پزشکی یک شأن و جایگاه بزرگی دارد، پزشک یک انسان مسئول متعهد به جامعهنسبت به بیماران است، آن متاسفانه از بین رفته، یعنی به عبارتی امروز احساس مسئولیت اجتماعی در بسیاری از زمینهها از بین رفته است.
کالاییدیدن جامعه و آدمهایش در همه عرصههای زندگی ما رواج پیدا کرده و این ناشی از همان رشد فساد و رانت است که به دلیل مدیریت بسیار بسیار منحط به وجود آمده، یعنی از صدر تا ذیل مدیریتها متاسفانه کار را به جایی رساندند که امروز رانت و فساد مالی تقریبا تعیینکننده همه امور است و این باید عوض شود؛ بهجای آن بایستی احساس مسئولیت اجتماعی جایگزین شود،خُب آن موقع در این حوزه مسلما باید اقدامات خیلی جدی صورت بگیرد.