تحریم انتخابات توسط بیش از 60 درصد واجدین شرایط، نتیجه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران را به دور دوم کشاند. روی سخن این یادداشت با کسانی است که در انتخابات شرکت نکردند و حتی اکنون که خطر ریاست جمهوری جلیلی بیش از گذشته است تصمیمی برای شرکت در دور دوم هم ندارند.
مهم ترین استدلال تحریمی ها این است که اگر با قبلی ها همچون خاتمی تغییر محسوسی در زندگی ما ایجاد نشد دلیلی وجود ندارد که با پزشکیان ایجاد شود.
این استدلال با یک پیشگویی و یک پیش فرض نادرست همراه است. یعنی اولا آیندگان را با چوب گذشتگان می راند و دوم اینکه عدم تغییر در گذشته را پیش فرض می گیرد. آیا واقعا در دوره خاتمی تغییری در وضعیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور رخ نداد؟
ممکن است گفته شود تغییراتی که مدنظر تحریمی ها و به خصوص نسل جوان تر آن می باشد بسیار فراتر از توان هر کاندیدایی است که در شرایط کنونی قادر به انجام آن است. این استدلال کم و بیش درست است. اما سوال این است که آلترناتیو یا گزینه جایگزین صندوق رای چیست؟ در واقع تحریمی ها باید برای رسیدن به آن تغییرات یا شرایط مطلوب خود گزینه دیگری جز مسیر انتخابات معرفی کنند.
بسیاری از طرفداران تحریم انتخابات به خصوص در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور استدلال می کنند عدم شرکت در انتخابات و پایین آمدن نرخ مشارکت، در نهایت مشروعیت نظام را زیر سوال خواهد برد. سوال این است: فرض کنیم که چنین شود. عدم مشروعیت مفروض قرار است چه تغییری در زندگی مردم ایجاد کند؟ یعنی آیا آنها تصور می کنند این عدم مشروعیت باعث اجماعی برای تغییر نظام از بیرون خواهد شد؟ حتی دونالد ترامپ که خیلی از این رسانه های فارسی زبان خارج از کشور به او دل بسته اند به صراحت گفته است به دنبال تغییر نظام ایران نیست. بنابراین چنین گزینه ای اساسا امکان وقوع ندارد.
از سوی دیگر مشارکت پایین در انتخابات می تواند یک علامت یا نشانه باشد. نشانه نارضایتی مردم. یعنی اگر جامعه را به مثابه یک ارگانیسم زنده تصور کنیم، نارضایتی مردم به مثابه یک بیماری مهلکی است که به جان جامعه افتاده و عدم مشارکت در انتخابات همچون درجه تب بالایی است که خبر از این بیماری می دهد. لذا آنچه ممکن است این جامعه را از پای درآورد خود بیماری و نه نشانه آن است.
لذا عدم مشارکت در انتخابات نه باعث تغییر از بیرون و نه از درون خواهد شد. پس گزینه پیشنهادی تحریمی ها دقیقا چیست؟ این در حالی است که با عدم شرکت در انتخابات، اقلیت را بر اکثریت حاکم می کنیم، شرایط زندگی را بر خود سخت تر می کنیم و امکان حتی کوچک ترین تغییرات را نیز بر روی جامعه می بندیم.
می گویند عدم مشارکت نوعی مقاومت مدنی است! مقاومت مدنی تا کجا و برای چه هدفی؟ اکثریت مردم ایران در بُعد اقتصادی خواستار رفاه حداقلی، پیش بینی پذیری اقتصاد، کاهش تورم و بیکاری و در بُعد سیاسی خواستار باز شدن فضای سیاسی، تساهل و تسامح در عرصه اجتماعی و تعامل عزت مندانه با جهان خارج هستند. این مقاومت مدنی چگونه مردم را به این اهداف نزدیک می سازد؟ می گویند صبر می کنیم تا روزنه ای برای این اهداف باز شود. سوال این است که چرا باید این دوره صبر یا گذار را با رئیس جمهوری متعادل تر طی نکرد؟ چرا باید با عدم مشارکت، این دوره صبر را بر خود و دیگران سخت کنیم؟
هیچکس از شرایط فعلی راضی نیست، اما صحبت درباره «بایدها» و «شرایط مطلوب» نیست، بلکه صحبت درباره «هست ها» و «شرایط ممکن» است. همه مردم ایران مایلند زندگی سرشار از شادی، رفاه، آرامش و خوشبختی داشته باشند. اما آیا با عدم مشارکت در انتخابات این شرایط حاصل می شود؟ اما قطعا با عدم شرکت در انتخابات این شرایط بدتر خواهد شد. تجربه انتخابات 1400 یا حتی مجلس یازدهم بر این امر گواهی می دهند.
15 تیر 1403 همچون 3 تیر 1384 یک روز تاریخی برای مردم ایران است. فراموش نکنیم که بذر بسیاری از مشکلات کنونی با انتخاب احمدی نژاد در سال 1384 کاشته شد. با خانه ماندن و رای ندادن آینده را بر خود و هموطنانمان سخت و تیره نکنیم./عصرایران