مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران پیمایشی درباره دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار کرده است. این نظرسنجی در آبانماه ۱۴۰۲ با اندازه نمونه ۵۰۸۶ نفر در بین شهروندان ۱۸ سال بهبالا ساکن در سراسر کشورمان بهصورت حضوری اجرا شد.
«حسن مسلمی نائینی»، رئیس جهاد دانشگاهی، توضیح داده است یافتههای اخیر نشان داد که رسانه ملی و شبکههای اجتماعی مجازی بهترتیب بهعنوان مهمترین منابع پیگیری اخبار در بین مردم هستند؛ یعنی ۳۷.۹ درصد مردم گفتهاند که اخبار را بیشتر از طریق صداوسیما دنبال میکنند. همچنین ۳۱ درصد از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و ۸.۹ درصد از طریق ماهواره، اخبار کشور را پیگیری میکنند. البته شایان ذکر است که عمده محتوای خبری و اطلاعرسانی کشور در شبکههای اجتماعی توسط خبرگزاریهای رسمی و پایگاههای خبری تولید میشود.
ایسپا در سال ۱۳۹۶ و در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری، یک نظرسنجی با حجم نمونه ۱۰۰۰ نفر در شهر تهران برگزار کرد. در آن پیمایش به اعتماد مردم به منابع رسانهای پرداخته شد که در بین رسانهها، صداوسیما با ۵۱.۵ درصد در صدر اعتماد مردم تهران قرار گرفت. ۱۳ درصد مردم به شبکههای ماهوارهای و ۱۲ درصد به شبکههای اجتماعی بیشترین اعتماد را داشتهاند.
اینکه درحالحاضر ۳۱ درصد مردم ترجیح میدهند اخبار را از شبکههای اجتماعی دنبال کنند، نشان از این دارد که اعتماد به شبکههای اجتماعی افزایش یافته است و احتمالاً در آیندهای نزدیک، صداوسیما مرجعیت رسانهای را کاملاً به شبکههای اجتماعی واگذار خواهد کرد. کاهش سهم شبکههای ماهوارهای از پیگیری اخبار نیز در نوع خود جالبتوجه است.
به بهانه این کاهش مخاطب برای پیگیری اخبار از تلویزیون با فریدون صدیقی، نویسنده و رزنامهنگار گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
طبق آخرین نظرسنجی ایسپا، فقط ۳۸ درصد از مردم از طریق صداوسیما اخبار را دنبال میکنند و ۳۱ درصد هم از شبکههای اجتماعی اخبار را دنبال میکنند، این در شرایطی است که در سال ۱۳۹۶ حدود ۵۶ درصد از مردم اخبار را از صداوسیما دنبال میکردند، علت کاهش مرجعیت صداوسیما چیست؟ چرا این اتفاق رخ داده ؟
در ابتدای امر اجازه بدهید که من مقداری نسبت به آمار ارائه شده تردید داشته باشم؛ بدین معنا که رقم ۳۸ درصد برای خود صداوسیما و با رویکردی که همواره به صورت تلویحا و تصریحا از سوی مدیران این سازمان عنوان شده، اصلا جای نگرانی ندارد و این ۳۸ درصد اتفاقا رقم بسیار خوبی هم هست و تاکید میکنم با توجه به رویکردها این رقم بالاست و البته فکر میکنم این ۳۸ درصد رقمی نباشد که جامعه عمومی مخاطب را در بر میگیرد، به گمان من این درصد میانسالان، کهنسالان، حاشیه نشینان، کسانی که دسترسی به فضای مجازی ندارند و توانایی خرید فیلترشکن ندارند و کسانی که برحسب عادت تلویزیون را دنبال میکنند در برمیگیرد. تردید دارم که جوانترها، قشر متوسط جامعه، دانشگاهیها و کارمندان در این دسته بندی قرار دارند.آیا این اتفاق نگران کننده هست یا خیر؟
از نظر صداوسیما و متولیان رسانهای صداوسیما و گروههای دیگری که مدیریت کلان رسانهای دارند، خیلی به این ماجرا اهمیتی نمیدهند و برایشان جای نگرانی وجود ندارد، آنها به مخاطبان هدف خودشان رسیدهاند و پاسخ سوالهایشان را پیدا میکنند. رویکرد تلویزیون مخاطب است و تجربه چندسال اخیر نشان میدهد هدف سینما مخاطب خاص است و برای آن مخاطب خاص این رقم بسیار خوب است و این ماجرا برایش اهمیت دارد که آن مخاطب خاص به پاسخی برسد که مورد نظر صداوسیما است.
این رسانه اگر بخواهد مخاطب فراگیری داشته باشد، باید دنبال تولید محتوای سرگرمی باشد تا مخاطب او را دنبال کند، چون مخاطب برای بخش سرگرمی او را دنبال میکند نه بخش رسانهای و تحلیل رویدادها، حالا این رسانه سرگرمی تولید میکند اما نه برای همه مخاطبها بازهم برای مخاطب خاص خودش به همین دلیل هم هست که برنامههای سرگرم کننده مثل برنامه عادل فردوسیپور، سروش صحت، رضا رشیدپور و مهران مدیری را حذف کرد؛ چون دنبال تولید یک سرگرمی است که با مخاطب فراگیر وارد چالش نشود به همین دلیل بیشترین سرگرمی که ساخته یک تعداد مسابقه است که مخاطب ندارد و خودش هم میداند که مخاطب ندارد و چون باز هم از این طرق نمیتواند مخاطب داشته باشد، به فوتبال متوصل شده است، در حال حاضر ما تمام مسابقات فوتبال اروپا را داریم چون تنها سرگرمیاست که برای مخاطبان باقی گذاشتند.
تنها ۳۸ درصد از مخاطبان اخبار را از صداوسیما دنبال میکند این کاهش مخاطب برای دنبال کردن اخبار از مراجع داخلی چه تبعاتی به همراه خواهد داشت؟
قطعا برای رسانهای که خودش را ملی میداند و در گوشه به گوشه ایران میتواند اعلام حضور کند، این کاهش مخاطب تبعات غمانگیزی به دنبال دارد. وقتی شما بخاطر عدم اعتماد، به یک رسانه مراجعه نمیکنید و گردش اطلاعات در یک بستر مناسب شکل نمیگیرد آثار زیانباری به همراه دارد به این خاطر که مخاطب در یک بستر دیگر اطلاعات را دنبال میکند و همی ماجرا هم سبب میشود وحدت و امنیت ملی و حفظ توسعه پایدار زیر سوال برود و همین ماجرا خسارات زیانبارتری به دنبال دارد.
در سال ۱۳۹۶ دسترسی به واتساپ، اینستاگرام و تلگرام بسیار راحتتر بود و فیلترینگ اصلا معنایی نداشت در این شرایط آمار پیگیری اخبار از صدا و سیما ۵۱ درصد بود اما در حال حاضر و با تمام سختیهای موجود این رقم به ۳۸ درصد رسیده است، چه اتفاقی افتاده است؟
موجودیت رسانه در گرو مخاطب است، روزنامه اگر منتشر شود ولی کسی آن را نخرد، روزنامه دیگر وجود ندارد، تلویزیون اگر مخاطب نداشته باشد دیگر وجود ندارد، حالا یک رسانه چه زمانی وجود خواهد داشت؟ زمانی که نیازهای مخاطبش پاسخ دهد، مطالبهگر باشد و تحلیل محتوا انجام دهد وقتی که چنین اتفاقی رخ ندهد، چرا باید تلویزیون دنبال شود. یک مثال ساده میزنم تا این ماجرا را به تمام موضوعات تعمیم دهید، ماهها و حتی سالهاست که جمعیت قابل احترام بازنشستههای کشور به وضعیت حقوقشان دربرابر تورم افسار گسیخته اعتراض دارند، در کدام مورد صداوسیما صدای آنها را شنیده و خواسته آها را منعکس کرده و اخبار مربوط به این ماجرا را دنبال کرده است؟ هیچوقت این کار را انجام نداده است وقتی رسانه جایگاه حقیقی و حقوقی خودش را از دست میدهد نتیجه همین میشود.