به گزارش مردم سالاری آنلاین، براساس آخرین سرشماری رسمی انجام شده در کشور، یعنی سال ۱۳۹۵، حضور بیش از ۱.۵ میلیون افغانستانی در ایران ثبت شده است. از آمارهای غیررسمی که قطعا فاصله معناداری با این عدد دارد، بگذریم، دستکم طی دو سال اخیر و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، این آمار افزایش یافته است. اما حضور مهاجران افغانستانی در ایران اتفاق جدیدی نیست، دهه شصت جمعیت افغانستانیهایی که بخاطر جنگ و ناآرامیها وارد ایران شدند نیز میلیونی بود، در سه دهه بعدی هم این روند هرگز متوقف نشده، حالا اما موج جدیدی از مهاجرهراسی در فضای مجازی و واقعی در جریان است، ما که مهماننواز و نوع دوست هستیم، ما که اهل صفا و دوستی هستیم، ما که از دیدن گردشگر خارجی به وجد میآییم حالا چرا با این مهاجران تلخ شدهایم؟ مهدی قوامیپور، جامعهشناس در گفتوگو با خبرآنلاین به این سوالات پاسخ داده است، او دو گروه را در این مهاجرستیزی تاثیرگذار میداند.
گفتوگوی ما با این جامعهشناس سیاسی را بخوانید:
اخیرا یک موج شدید از مهاجرستیزی و مهاجرهراسی خصوصا درباره افغانستانهای حاضر در ایران چه در شبکههای اجتماعی و چه در فضای واقعی بوجود آمده است، در روزهای اخیر حادثه برخورد فیزیکی با مهاجران افغانستانی در قزوین هم حتی منجر به دخالت پلیس شد، چرا این اتفاق رخ داده، ریشههای این موضوع از کجا نشات میگیرد؟
ببینید مساله مهاجرستیزی فقط مختص ما نیست و در غرب هم شاهد این موضوع هستیم، مساله این است که درغرب راست افراطی در برخورد با بحرانهای اقتصادی برای اینکه خطر اعتراض طبقات فرودست را از خود دور کند، سعی میکند موضوع را به سمت مهاجران ارجاع میدهد. به این جهت که وقتی شما در بحران اقتصادی مهاجرین را عامل آن بحران اقتصادی معرفی میکنید برای عامه مردم فهم و باورش آسان است و نیاز به دانش اقتصادی سیاسی یا تفکر و تعقل پیچیدهای ندارد . افراد به شکل روزمره در تماس با مهاجران هستند و وقتی این بحرانهای اقتصادی به حضور مهاجران نسبت داده میشود، توده مردم این مساله به راحتی می پذیرد. از طرف دیگر آن خشمی که باید متوجه عامل فرادست شود که عامل بحران بوده متوجه مهاجران میشود.
مهاجرین در این موقعیت در وضعیتی هستند که درون قانون، اما فاقد حمایت قانونیاند. بنابراین هرگونه اعمال خشونت علیه آنها تقریبا مجازاتی برای شهروندان ندارد و تودههای مردم و فرودستان که تحت فشار اقتصادی و فشار ساختار طبقاتی سیستم هستند، به راحتی میتوانند این خشم خود را علیه مهاجرین تخلیه کنند.بنابراین این موقعیت کلی است که مهاجرین در همه جای دنیا، تجربه میکنند و ابزاری میشوند برای اینکه فشارهایی را به سمت آنها سوق بدهند. در مورد ایران این موضوع ابعاد پیچیدهتری دارد.
این موقعیت پیچیده در ایران چگونه است؟ چرا؟
شما هرکشور مهاجرپذیری را درنظر بگیرید، برای پذیرش مهاجران یک فرآیندی دارد. فرآیند جذب مهاجر به این شکل است که مدتی مهاجر در انتظار میماند و یک مراحلی را طی میکند، به مرور فشار مبدا را با توانمندی خود کم میکند و آرام آرام خود را وارد پروسه اجتماعی و اقتصادی آن کشور میکند.
در ایران اما در برخورد با مهاجران به ویژه در برخورد با مهاجران افغانی، فاقد هرگونه سازوکار ساختارمند و نهادینهای هستیم که متناسب با ظرفیت اجتماعی و اقتصادی ایران بخواهیم این مهاجران را جذب کند تا در آن فرآیند مهاجران را آرام آرام وارد اجتماع شوند. بنابراین وقتی مهاجرین بدون طی آن مراحل قانونی و نهادی به راحتی وارد کشور میشوند و هیچ زمینه اجتماعی اقتصادی لازم هم برای جذب آنها وجود ندارد، مساله پیچیدهتر میشود. از طرف دیگر این موضوع صرفا به جامعه ایرانی آسیب نمیزند، بلکه به خود افغانستانیهایی هم که وارد ایران میشوند، آسیب میزند.
این آسیب در مسایل اقتصادی چطور نمایان میشود؟
کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند در برخورد و انتخاب بین کارگر ایرانی و کارگر افغانستانی از کارگر افغانستانی استفاده کنند. چرا این کار را میکنند؟ برای اینکه با شدت و سختی کار بیشتر و دستمزد پایینتر بدون هرگونه پوشش حمایتی حقوقی و کارگری از آنها بهرهکشی میکنند. انگار که آنها را به بندگی میگیرند. هرچند بخشی از مردم افغانستان در چند دهه حضور در ایران توانستهاند مهارتهایی کسب کنند و خود را از کارگر صفر و یدی خارج کنند، اما نمیتوانیم آنها را به کل مردم افغانستان که در ایران مهاجرند، تعمیم دهیم.
این افغانستانی هراسی واقعا ناشی از این بحران اقتصادی است که ما درگیرش هستیم؟ چطور قبلا این طور نبوده خصوصا که موج مهاجرت گسترده آنها در دهه شصت را شاهد بودیم.
سوال درستی است، آیا جامعه ایرانی یک دفعه از خواب بیدار شده و متوجه شده است که ما چندمیلیون افغانستانی داریم و آیا حضور مهاجرین افغانستانی طی چند دهه الان به شکل ناگهانی افزایش پیدا کرده؟ پاسخ اینها منفی است. یعنی ما یک دفعه با مهاجرین افغانی مواجه نشدهایم، ما ۳ یا ۴ دهه هست که با افغانیها با همین وضعیت روبهرو هستیم. تنشهایی بوده و اوج و فرودهایی داشته و الان هم اتفاق خاصی در این زمان نیفتاده که ما بگوییم بحرانی در افغانستان ایجاد شده و افغانستانیها به شکل خیلی شدیدتری به ایران میآیند.
پس چه کسانی دارند این موضوع را پررنگ میکنند؟
مسئله این است که دو گروه دارد از این موضوع استفاده و بهرهبرداری سیاسی میکند. گروهی که میخواهد بحرانهای ناشی از ناتوانی دولت در تحقق وعدههای خودشان را به جایی سوق دهند و به هدفی که سهل الوصول است، برسانند و اینجا این هدف مهاجرین افغانستانی هستند تا مردم به آنها توجه نکنند.
دوم، گروههای ملیگرایی یا شوونیست برانداز هستند. ملیگراها یا شوونیستها آمدهاند با طرح موضوع مهاجرین افغان و افغانستانیهراسی، آن ایدههای ملیگرایانه را در عامه مردم در مقابل اسلام سیاسی حاکم تقویت کنند. در واقع ما بعد از اعتراضات سال گذشته دیدیم که آن طرحی که اپوزیسیون برانداز در مقابل جمهوری اسلامی طرح کردند دید ملیگرایی بود. در واقع همواره گروههای افراطی قرار دارند و آنها هستند که در آتش این افغانستانی هراسی می دمند.
ما یعنی جامعه و مردم چطور؟ نقش ما کجاست؟ آیا ما ایرانیها نژادپرست هستیم؟
ببینید فیلم «باشو پرنده کوچک» یک فیلمی بود که در دهه ۶۰ ساخته شد. در این فیلم رگههایی از نژادپرستی ایرانیها نمایش داده میشود. ما این رگههای نژاد پرستی را در جاهای دیگر مثلا در ادبیات خودمان نیز میتوانیم ردش را بگیریم. ولی این به معنای آن نیست که ما ایرانیها مثلا از آلمانیها یا کشورهای دیگر نژادپرستتریم یا کمتر نژادپرستیم. نژادپرستی در ایرانیها هم تا حدودی وجود دارد و در این شوونیستی و تحریک قومیتهای دیگر یا عربستیزی و افغانیستیزی و مواردی از این قبیل خود را نشان میدهد.
آقای دکتر ما با دودسته و دو گروه از مهاجرین روبرو هستیم؛ مهاجران قانونی و غیرقانونی، نسل قدیمی مهاجران افغانستانی که به شکل قانونی هم در کشور زندگی میکنند، در این موج افغان ستیزی آسیب میبییند، ارزیابی شما چیست؟
ببینید مسئله جذب مهاجران در فرهنگ کشورهای مقصد، موضوع مهمی است. میبیند که در فرانسه هم همین مشکل وجود دارد، در کشورهای اروپایی هم هست. متفکرین آنجا بارها نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کردهاند. ما هم نتوانستهایم مهاجرین را در فرهنگ خودمان جذب کنیم و آنها را حل کنیم.
ما در ۴ دهه اخیر برای ورود مردم مهاجرین افغانستان هیچ چهارچوب مدون و مشخصی نداشتهایم، یعنی درست است که آن افغانستانی مهاجر، قانونی وارد شده است، اما آیا شما هیچ برنامهای، اقدام عملیای که از سوی نهادهای مدنی و حکومتی برای جذب این مهاجران در فرهنگ ایرانی صورت گرفته باشد، مشاهده کردهاید؟ حتی این مهاجران برای درس خواندن در ایران سالها مشکل داشتند الان هم خیلی راحت نیستند. همین الان اگر در مدرسه و کلاسی یک دانش آموز افغانستانی بخواهد در کنار یک دانشآموز ایرانی درس بخواند، خانواده ایرانی واکنش نشان خواهد داد. یعنی او را نمیپذیرد.
درخصوص این موارد چه کسی مقصر است؟ مردم یا دولتها و حاکمیت؟
مسئول اصلی در این موضوع در همه جای دنیا حاکمیت است. حاکمیت است که باید قبل از پذیرش مهاجرین یک فرآیندی را تدوین و طراحی کند. مثلا ببیند که کشور مبدا چه میزان نیاز به نیروی کار دارد با چه تخصصهایی، بر اساس آن مهاجرین را جذب کند. مهاجرینی که براثر بلایای طبیعی و جنگها به کشوری هجوم میآورند، بلافاصله وارد شهرها نمیشوند، بلکه در کمپهایی نگهداری میشوند، بعدها باید برایشان چاره اندیشی میشود.
در ایران در این ۴ دهه اخیر برای مهاجرین افغانستانی دولت چنین کارهایی را انجام داده است؟ آیا جذب پذیرش بر اساس نیازهای اقتصادی ایران بوده است؟ مثلا در فلان رشته اقتصادی و صنعتی نیروی مهاجر نداشتیم یا نیروی کارگر یدی ساده نداشتیم و آنها را جذب کردیم؟ خیر هیچکدام از اینها رخ نداده است. بنابراین وقتی جامعه واکنش نشان میدهد بخشی از آن پیشزمینهها وجود دارد، یعنی اینکه ما انگشت اتهام را سریع به سمت مردم بگیریم و از مردم بخواهیم که با مدارا رفتار کنند، اشتباه است. اگر قرار باشد همه این مسائل را مردم خودشان حل کنند، دولت از حیز انتفاع خارج است و اگر قرار است مردم همه کارها را خودشان انجام دهند، وقتی مهاجرستیزی میشود میگویند مردم خودشان حل کنند، بلایای طبیعی پیش آید، میگویند مردم خودشان انجام دهند... خب اگر قرار است مردم در همه حوزهها خودشان کارها را انجام دهند، ضرورت وجود دولت و حکمرانی در این کشور چیست؟
پیشبینیتان از وضعی که بوجود آمده، چیست؟ آیا این فقط یک موج است و تمام میشود و یا اینکه باید نگران آینده باشیم؟
من تصور میکنم ما از این عبور خواهیم کرد. درواقع بحرانهایی که به جامعه ایران وارد میشود بحرانهای متفاوت و با فاصله کم است. جامعه ایرانی فرصت نمیکند در یک بحران باقی بماند و به بحران دیگری عبور میکند و درگیر بحران دیگری میشود. بنابراین تصورم این است حداقل به شکل دعوای سیاسی این بحران در کوتاه مدت کاهش پیدا میکند. شاید در زمان دیگری دوباره برگردد و با ابعاد دیگری از مسئله روبرو شویم.