علی شمسآوری استاد اقتصاد دانشگاه پلیتکنیک کینگستون در لندن در کتابدیالکتیک و نظریهٔ اجتماعی معتقد است تمرکز مارکس به تولید و نه فرایند گردش بوده است که این مسئله در مارکسیسم معاصر تشدید شده و البته تمام ناکامیهای مدل سوسیالیستی در این موضوع ریشه دارد. شمسآوری تاکید دارد که با وجود سهم ارزشمند مارکس در جهت فهم بهتر ما از سرمایهداری، ایدههای کمی در کلیت کار او در باب نظامهای اجتماعیـاقتصادی پساسرمایهداری وجود دارد که همین ایدههای اندک نیز گمراهکننده، ساده و سطحی بودند و اغلب به کورهراهها، شکلگیری جوامع و دولتهای غیرانسانی و سوءفهمهای نظری منجر شدند.
این کتاب در سه بخش اصلی شکل یافته است. در بخش اول بنیادهای منطق هگل بررسی میشود، در بخش دوم واکاوی مفصلی از تحلیل مارکس از سرمایهداری در دیدگاه منطق هگلی انجام شده و در بخش سوم، از خلال تحلیل شکل ارزش مارکس، دیدگاه مارکس در باب ذات سرمایهداری و تفاوتهای آن با شیوههای تولید پیشاسرمایهداری و پساسرمایهداری، در معرض یک تحلیل انتقادی قرار گرفته است.
جان کلام شمسآوری این است که نظریه ارزش در تحلیل سرمایهداری صحنهٔ مرکزی را اشغال کرده است که در این معنا اقتصاددانان کلاسیک، مارکس، مارژینالیستهاو اقتصاددانان نئوکلاسیک در یک نقطه ایستادهاند که این امر نشان دهندهٔ اهمیت درجهٔ اول روابط ارزش در سرمایهداری است. نقد نظریهٔ ارزش به معنای کاستن از اهمیت مفهوم ارزش نیست بلکه خاطرنشان میکند که تقریباً در تمامی رویکردهای موجود به ارزش، تمامی سپهرهای اقتصاد بهجز سپهر گردش، معلوم و دادهشده فرض میشوند. ارزش از سپهر گردش گرفته میشود و ازاینرو به عواملی خارج از آن قلمرو مرتبط میشود: همان سپهری که در آن ارزشها شکل میگیرند یعنی گردش نادیده گرفته میشود و این امر با بیتوجهی نظاممند به نقش علت و معلولی پول و مالیه همراه میشود. عجیب نیست که به نظر میرسد پول یگانه ابژهای است که مستقیماً یک کالای مصرفی یا درونداد مادی در تولید نیست. ازاینرو پول تنها در قلمرو گردش وجودی خودمختار دارد و از آنجا که ارزشها عمدتاً پدیدههایی مربوط به گردش هستند، تعین آنها باید در پیوند با شرایط (نیروها، وسایل، روابط و غیر) بازار باشد؛ در مارکسیسم تحلیلی معاصر بسیاری از این عوامل که برای چنین تحلیلی میتوانند کلیدی باشند بهعنوان »روبنا «کنار گذارده میشوند و ازآنجا که پول یکی از »وسایل« بنیادین گردش است، باید در کانون و نه حاشیهٔ نظریهٔ ارزش قرار گیرد. بنابراین، نظریهٔ ارزش بدون نظریهٔ پول مانند نظریهٔ تولید بدون نظریهای در باب وسایل و یا فناوری تولید یا مانند نظریهٔ مصرف بدون مفهومی در باب مطلوبیت یا ارزش مصرفی است.
اما از نگاه کریس آرتور در مقاله نقد و بررسی دیالکتیک و نظریه اجتماعی که در پایان کتاب آمده است، هرچند شمسآوری بهدرستی شکوه میکند که در اکثر نظریههای ارزش، سپهری که ارزشها در آن شکل میگیرد یعنی گردش نادیده گرفته میشود و او خواستار آن است که نظریهٔ پولی جایگاه مرکزی یابد اما شمسآوری جملهٔ کاملاً روشن زیر را از گروندریسه میآورد »برای تکامل مفهوم سرمایه ضروری است که نه از کار بلکه از ارزش و دقیقاً از ارزش مبادلهای در یک حرکت از پیش تکاملیافتهٔ گردش آغاز شود«.
آرتور در اینجا تصریح میکند که تحلیل توالی مبادله ـ ارزش ـ پول ـ سرمایه و فهم گردش بهمثابهٔ یک تمامیت تکاملیافته پیش از پرداختن به تولید مهم است؛ زیرا تولید را نمیتوان در یک شکل متعین مطالعه کرد و قانون حرکتش را بهطور کامل درک کرد، مگر اینکه نیتمندی که از آن آکنده میشود، یعنی ارزشافزایی بهسان چیزی فهم شود که از این اشکال مشتق میشود. بهمحض اینکه شکل ارزش در حکم برسازندۀ تولید بهسان تولید سرمایهداری درک شود، آنگاه میتوانیم تولید را کلید حل معما تلقی کنیم تا جایی که پتانسیل مادی نیروهای مولده برای افزایش بهرهوری کاری است که انباشت واقعی را توضیح میدهد. شکل سرمایه، رانه ارزشافزایی را توضیح میدهد؛ اما بهخودیخود نمیتواند آن را به وجود آورد، یعنی آن را تولید کند. بنابراین مارکس نتیجه میگیرد که بهترین حالت این است که تولید را دقیقهٔ تعیینکننده قلمداد کنیم اما این تولید بهسان عاملی خارجی نسبت به سایر عوامل نیست و بهطور علی بر سایر عوامل تأثیر نمیگذارد بلکه تولیدی است که گردش آن را میانجیگری میکند و تولیدشکل گردش را درونی میکند. بنابراین از حیث روششناختی، عرضهداشت یک چرخه را توصیف میکند: گردش کالایی )شکل ارزش)ــ گردش منعکسشده در تولید (ارزشافزایی) ــ گردش بهسان دقیقهای از تولید (تحقق ارزش.( پس میتوان برای تولید جایگاه مرکزی قائل شد و در عین حال در بازنمایی کاملاً دیالکتیکی تمامیت، وزن زیادی به اثربخشی خاص گردش داد.
کتاب دیالکتیک و نظریهٔ اجتماعی: منطق سرمایه نوشته علی شمسآوری با ترجمه محمد عبادیفر در ۴۲۸ صفحه و با قیمت ۲۵۰۰۰۰ تومان را نشر اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.
علی شمسآوری استاد اقتصاد دانشگاه پلیتکنیک کینگستون در لندن است. او بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶ دورهٔ لیسانس خود را در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی کنونی) گذراند و بعد از دریافت مدرک لیسانس، راهی ایالاتمتحده شد و در دانشگاه وندربیلت ایالت تنسی نیز دورهٔ لیسانس، فوقلیسانس و دکترای خود را در رشتهٔ اقتصاد سپری کرد. شمسآوری سالهای زیادی را به تدریس، پژوهش و مشاوره در ایالاتمتحده، ایران، برزیل و انگلستان اختصاص داد. او هماکنون استاد ارشد دانشگاه کینگستون در لندن است. او در حوزههای سرمایهگذاری مستقیم خارجی، جهانیشدن/سازی، انتقال تکنولوژی و توسعهٔ اقتصادی تدریس و پژوهش میکند و آثار زیادی را در این حوزه منتشر کرده است. مهمترین کتابهای او عبارتاند از:
دیالکتیک و نظریهٔ اجتماعی: منطق سرمایه (در سال ۱۹۹۱ در انگلستان) و
جهانیشدن/ سازی تولید، تکنولوژی و تجارت (در سال ۲۰۱۴ در آلمان).