به گزارش مردم سالاری آنلاین، دکتر مهدی پازوکی، اقتصاددان و تحلیلگر مسائل اقتصادی در گفتگوی خود با اقتصاد۲۴ با بیان اینکه اقتصاد ایران دچار جهالت اقتصادی شده است، گفت: «تندروها در ایران، بزرگترین دشمنان توسعه ایران هستند و همینها نگذاشتند در اواخر دولت محمد خاتمی، ما فاز دوم فرودگاه امام خمینی را بسازیم و با یک سری حرفهای شعاری هم نه خودشان آن زمان ساختند، نه گذاشتند ترکیه بسازد و گفتند شرکت انگلیسی است. ۱۸ سال از آن موقع گذشته است و الان وقتی دو پرواز در فرودگاه امام خمینی مینشیند، آسانسورها قفل میکند و هیچ کس در این مملکت هم محاکمه نمیشود. میخواهم بگویم طرز تفکر محدود، کشور را دچار بحران کرده و بنابراین کشور به نظام حکمرانی خوب یا نظام تدبیر امور و استفاده از بهترین فرزندان ایران نیاز دارد. »
** به نظر میرسد در دو سال اخیر مساله بودجه و کسری آن، چنان جدی بوده که دولت به مصوبه مولدسازی تکیه کرده است. با این مصوبه به خصوص متممهای آن که شامل پنهان کاریهایی در روند مولدسازی از اموال دولتی میشود این تجربه چطور پیش خواهد رفت؟ آیا این مصوبه مولدسازی با توجه به تجربیات گاه حتی اسفبار خصوصی سازی کمکی در نهایت به وضعیت خواهد کرد؟
این روش و مصوبه کار غلطی است. منظور از مولدسازی این نیست که آتش به اموال دولت بزنیم. ببینید در دوران احمدی نژاد، شهرکی به نام سامان بود که یکی از شهرکهای گران قیمت در تهران محسوب میشد. در این شهرک خانهای به آقای پروفسور مولانا دادهاند که بعدها ایشان آن خانه را فروختند. یعنی مولانا آمده و خانهای به نرخ دولتی گرفته و در بازار آزاد فروخته است. من با این مدل خصوصی سازی مخالف هستم.
بنده معتقدم قیمت کارشناسی مشخص و به مزایده گذاشته شود، هر کسی بالاتر خرید به او بدهند و رقم پرداختی هم مشخص شود و فرض کنید پولش قرار است مثلا مشکل مدرسههای این مملکت را حل کند، بنابراین باید هدف هزینه کرد هم روشن شود. همین الان در منطقه سه تهران، در میرداماد، و در مناطق شمالی تهران، مدرسههای دولتی وجود دارد که خاک میخورد، درش هم بسته است. خود سازمان برنامه و بودجه در منطقه قیطریه، نزدیک به ۱۳ هزار متر سوله دارد، یعنی زمینی که متری ۵۰۰ میلیون تومان در منطقه فرمانیه قیمت دارد، خاک میخورد. این موارد را باید مولدسازی کرد.
** مساله این است که فارغ از همه این موارد و شرایط فروش، اصلا اکنون بخش خصوصی واقعی در ایران، آنقدر از نظر اقتصادی توان دارد که وارد این مزایدهها شود؟
سوال خوبی کردید. اکنون در اقتصاد ایران، بخشی بهوجود آمده است که همین بخش نیز در واقع پدر بخش خصوصی واقعی را درآورده است و آن بنیادها هستند؛ مانند بنیاد شهید، مانند بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و ...
ببینید نیروگاه دماوند که بزرگترین نیروگاه سیکل ترکیبی کشور با سه هزار مگاوات است در دولت احمدی نژاد به بنیاد شهید واگذار شد. بنیاد شهید هم آن را به بانک دی داده است. دوباره آن را از وزارت نیرو گرفته و در نهایت به بانک دی رسیده است و در همین حال بنیاد شهید نیز از دولت بودجه میگیرد. اگر قرار است این روند دولتی باشد، توانیر که بهتر از بنیاد شهید آن را اداره میکند. این دیگر معنی اش خصوصی سازی نیست، آتش زدن به اموال دولت است. من با این شیوه به شدت مخالف هستم. اکنون باید وضعیت اموال ستاد اجرایی مشخص شود. الان بنده به عنوان یک اقتصاددان از وضعیت اموال این ستاد و عملکرد آن بی اطلاعم.
من نمیدانم وضعیت بنیاد علوی چیست، چون کسی که حساب و کتاب بیرون نمیدهد. اکنون بنیاد مستضعفان باید بگوید پولم اینقدر است و این کارها را کردیم. بالاخره این نهادها در بودجه از دولت هم پول میگیرند؛ بنابراین میخواهم عرض کنم الان این بنیادها، به نفع اقتصاد ایران عمل نمیکنند. برای این که رشد اقتصادی اتفاق بیافتد، باید فضای کسب و کار مناسب تولید شود.
برای این کار باید سه اتفاق رخ دهد؛ اولین مورد شفافیت است که این بنیادها ندارند، مثلا الان نمیدانیم بنیاد مستضعفان در کجا وبه چه میزان سرمایه گذاری انجام داده است. وقتی بنده به عنوان یک اقتصاددان در جریان این مسئله نیستم به طریق اولی کل ملت ایران نیز نمیدانند.
مورد دوم ایجاد رقابت است. وقتی شرکتهای مهندسین مشاور و پیمانکاران ایرانی داریم که از دانشگاههای درجه یک فارغ التحصیل شدهاند، ولی پروژهها را به مثلا نیروهای نظامی یا به ستاد اجرایی یا این مدل نهادها میدهیم، دچار مشکل میشود و شرکت هم کوتوله میماند، یعنی همین الان که با شما صحبت میکنم، در ایران، یک شرکت مهندس مشاور که در استاندارد بینالمللی عمل کند وجود ندارد. همه کوتوله شدهاند. پیش از انقلاب، خوشبختانه شرکتهای ما با شرکتهای خارج ارتباط میگرفتند و همین باعث انتقال تکنولوژی میشد. اما الان شرکتی نداریم که در زمینه صنعت مثلا فرودگاهسازی بتواند مهندسی کند و در طراحی فرودگاه کار کند، البته این صحبت من درباره استانداردهای ساخت یک فرودگاه بین المللی است نه فرودگاه تورقوزآباد.
مورد سوم نیز از بین بردن هرگونه انحصار و رقابت سالم است. برای درست بودن فضای کسب و کار، باید شفافیت وجود داشته باشد و در عین حال رقابت سالمی نیز بین بنگاهها وجود داشته باشد. الان سوال این است، که بنیاد شهیدی که صد در صد اعتبارش را از دولت میگیرد، چهکاره است که فعالیتهای اقتصادی میکند؟
بنیاد مستضعفان هم همینطور و همین موارد نمیگذارند انحصارهای موجود در صنعت و اقتصاد این مملکت شکل بگیرد.
**اکنون با همین توصیفهای شما چطور باز همچنان اعتقاد دارید که بخش خصوصی واقعی میتواند وارد مولدسازی و پروسه مزایدههای مولدسازی شود؟
اگر سیاست بر این باشد و اشکالات برطرف شود ممکن خواهد بود. مثلا من میگویم نیروی نظامی باید توان دفاعیاش را بالا برد و اگر در مناطقی، بخش خصوصی نمیرود از توان نیروهای نظامیمان برای سازندگی استفاده کنیم. مثلا قرارگاه خاتم، منطقه کناره دریای عمان از چابهار تا بندرعباس، سواحل مکران را آباد کند. بندر را بسازد و با امکانات بالقوه، شهرک سازی کند و دستش هم درد نکند.
اما این روند وقتی به همه بخشها کشیده شود من پس میگویم که خصوصی سازی در این مملکت مسخره است. اکنون دولت ۴۰ سال است که بودجه باشگاههای استقلال و پرسپولیس را از بودجه عمومی تامین میکند و این ایراد دارد. میگویند خصوصی سازی و بعد رفتهاند فولاد مبارکه را واگذار کنند. این موارد خندهدار است.
**روند خصوصی سازی در صندوقهای بازنشستگی هم اتفاق افتاد. تعدادی شرکت زدند، اما الان بحران صندوقهای بازنشستگی آن قدر شده که برای نشان دادن عمق بحران از فروش کیش و قشم حرف زده میشود. این یعنی زنگ این بحران خیلی وقت است زده شده است. همینطور هم ادامه دارد و خب با این روند چه باید کرد؟
سخن گفتن از فروش خاک کشور که حرف بیربطی است. ولی شما را به گزارشهای کارشناسی سازمان برنامه و بودجه در برنامههای سوم تا ششم ارجاع میدهم.
بیست سال قبل، سازمان برنامه راجع به این صندوقها اعلام خطر کرده بود، ولی گوش شنوایی نبود و نیست. اتفاقا به جای اینکه به این بحران توجه کنند، آقای احمدی نژاد سازمان برنامه را از حیز انتفاع ساقط کرد.
الان اگر گزارش عملکرد قانون برنامه سوم را بخوانید، نرخ رشد اقتصادی روند فزاینده داشت. نرخ تورم روند کاهنده داشت و با سرمایه گذاری فزاینده، وضع کشور خوب میشد. ولی آقای احمدی نژاد با آن درآمدهای نجومی نفت، جای اینکه کشور را بسازد، کشور را با رشد منهای ۵.۸ درصد تحویل حسن روحانی داد؛ بنابراین میخواهم عرض کنم که بحران صندوقهای بازنشستگی، بحران ناکارامدی در حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران است.
**در واقع نمادی از آن بحران است.
بله دقیقا؛ یعنی صندوق همین سازمان امور اداری، الان هم مدیرش ضعیف است، یعنی همین مدیر فعلی که گذاشتهاند، یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق است که هیچ چیز هم از مسائل اداری کشور نمیداند، یعنی هیچ تجربه عملی ندارد.
**حالا اوضاع صندوقهای بازنشستگی در همین اندازه که گفته میشود بحرانی است؟
بله. وضعیت صندوقهای بازنشستگی بحرانی است. اقتصاد ایران اکنون با چند ابرچالش مواجه است. یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران نیز بحران صندوقهای بازنشستگی است. برای نمونه میگویم که صندوق لشکری که نیروهای نظامی حقوق خود را از آن دریافت میکنند، صد درصدش را دولت میدهد.
**یعنی صندوق خالی است؟
خیر هیچ چیز نیست. پیشنهاد من نیز این است که شرکتهای وابسته به زیرمجموعه این صندوق که زیر نظر وزارت دفاع هستند، را برای فروش بگذارند. پولش را در همان بانک سپه بگذارند. سودش بیشتر از این مدل شرکت داری خواهد شد. این شرکتها الان به نوعی حیاط خلوت برای رانت عدهای شده اند. حرفی که میزنم، حرف بزرگی است. باید روشن کنیم که پول این شرکتها کجا میرود. سوالم این است که شرکتهای وابسته به صندوق لشکری، منظورم شرکتهای اقتصادی است، پولش کجا میرود؟ درآمدش کجا میرود؟ مثلا پول سرمایه گذاری غدیر کجا میرود؟ میخواهم این را بهعنوان شهروند ایرانی بدانم.
وضعیت صندوقهای بازنشستگی بحرانی است. اقتصاد ایران اکنون با چند ابرچالش مواجه است. یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران نیز بحران صندوقهای بازنشستگی است. برای نمونه میگویم که صندوق لشکری که نیروهای نظامی حقوق خود را از آن دریافت میکنند، صد درصدش را دولت میدهداین صندوقها، پتروشیمی دارند، مجتمع نیروگاهی دارند، پس چطور این قدر وضعیت بحرانی است؛ بنابراین این شرکتها حیاط خلوت آنها شده اند. سوالم این است که مگر وزارت دفاع، شرکتداری بلد است؟ خب برود همان توان دفاعی و پشتیبانی ارتش و سپاه را انجام دهد، پشتیبانی نیروهای دفاعی کشور را انجام بدهد. وظیفهاش شرکتداری نیست. بحران صندوقهای بازنشستگی در واقع همان بحران مدیریتی است، بحران نظام تصمیم گیری است. بعد در همین حال حقوق هیات مدیره همین شرکتها که توان پشتیبانی صندوقهای بازنشستگی را ندارند همه نجومی هستند و این تناقض است.
این که این صندوقها دچار بحران شدهاند، یکی از چالشهاست و اتفاقا مساله جدیدی نیست. در گزارشهای کارشناسی برنامه پنجم، در کتابخانه سازمان برنامه نیز موجود است، به این بحرانها اشاره شده بود. این اعلام خطر را کارشناسان سازمان برنامه در دولت محمد خاتمی، در دولت خود احمدی نژاد، در دولت روحانی... بارها گفته بودند و اصلا یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران همین است.
ببینید اکنون کل بودجه جاری کشور، ۱۵۰۰ همت است. از این رقم نیز یک پنجم بودجه جاری صرف حقوق بازنشستگان میشود، این در حالی که بازنشستگان تامین اجتماعی جزو آن نیستند و صرفا صندوقهای کشوری و لشکری را شامل میشود. بله این بحران است و باید این بحران را بفهمند.
این دولت در نهایت تامین اجتماعی را هم دچار بحران میکند. چطور؟ این دولت برای مردم، نابرابری را تشدید میکند و این را با دلیل میگویم.
در سال ۱۴۰۱ حقوق بازنشستگان طبق مصوبه دولت، ۲۰ درصد افزایش پیدا کرد. یعنی یک ده درصد ابتدا و ده درصد هم در مهر ماه رفت و ۲۰ درصد شد.
صندوقهای کشوری و لشکری هم همین وضع را داشتند. اصلا وقتی یک نفر را صفر کیلومتر، وزیر میکنند، منظورم آقای عبدالملکی است، همین وضع میشود که باید پاسخ دهد و حداقل به تاریخ پاسخ دهد که به این کشور خدمت نکرده است، به بازنشستگان خدمت نکرده است، و ناعدالتی را در جامعه بالا برده است. حالا چطور بالا برده است؟
سال گذشته مصوبهای گرفتند که هم بیکاری را تشدید کردند که موضوع بحث من نیست، هم حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را حدود ۴۲ درصد افزایش دادند.
دو نفر مثلا در سازمان برنامه و بودجه کار میکنند، یکی رئیس و یکی معاون است. مدرک یکی لیسانس و یکی فوق لیسانس است. الان سابقه کار آن فرد لیسانس کمتر است. با ۳۰ سال بازنشسته شده است، حقوقش بیشتر از آن فوق لیسانس باشد و خب این نابرابری است. یعنی آقای رئیسی باید این افراد را محاکمه کند که ناعدالتی را توسعه دادند. سال گذشته حقوق کارمندان معلم و معلمان بازنشسته که جزو صندوق بازنشستگی کشوری محسوب میشوند ۲۰ درصد افزایش یافته است، ولی حقوق کسانی که مدیرعامل شرکت بودند، بیمه تامین اجتماعی بودند، تازه حقوقهای نجومی هم داشتند، ۴۲ درصد بالا رفته است.
در سال ۱۴۰۲، هم مشابه همین تصویب شد که حقوق آنها ۲۰ درصد افزایش یابد، چون صندوق تامین اجتماعی است و این صندوق میتواند دچار بحران شود. با روندی که این دولت اتخاذ کرده است، صندوق تامین اجتماعی هم قطعا چند سال دیگر دچار بحران خواهد شد و شک نکنید.
همین دولت آقای رئیسی، دولتی که شعار عدالت میدهد، در سال ۱۴۰۲ به یک کارمند ۲۱ درصد بهاضافه ۲۵۰ هزار تومان اضافه کرده است و برای بنده که معلم هستم ۲۰ درصد افزایش درنظر گرفته است. سوال این است که چرا؟ همین یک درصد، ماهانه صدها میلیارد تومان میشود و دولت همین را نمیفهمد.
**با چه ایده و تفکری این مصوبه ارائه و تصویب شده است؟
اصلا فکر نمیکنند. الان مردم ناراضی هستند و بازنشستگان لشکری و کشوری ناراضی میشوند و تقریبا همه ناراضی هستند. عجیب است که پول را میدهند، فحش هم میخورند. اکنون هم صندوقهای بازنشستگی بحران دارند.
یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران، بحران صندوقهای بازنشستگی است. دلیل عمده این بحران، وجود مدیریت غیرکارامد و غیرعلمی بر این صندوقهاست. اگر دارایی و زمین این شرکتها را بفروشند و پول آن را در حساب همان بانک رفاه که زیر نظر وزارت کار است بگذارند، سودآوریاش بیشتر است تا این مدل شرکتداری. اینها جایی که بهنفعشان باشد دولتی هستند. آنجا که بهنفعشان باشد خصوصی هستند. هیچ کس هم از کار اینها سردرنمیآورد. یعنی صندوقهای بازنشستگی هم شرکتهایش درست مانند شرکتهای لشکری هستند. بعد اینها شرکتهای بزرگ همچون پتروشیمی و شرکتهای بزرگ نیروگاهی دارند و عددشان یکی دو تا نیست. دهها نیروگاه بزرگ و پتروشیمی کشور دست همین صندوق هاست. همین طور دهها شرکت بزرگ در زمینه انرژی، برق، نفت و خدمات در اختیار این صندوقها است.
یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران، بحران صندوقهای بازنشستگی است. دلیل عمده این بحران، وجود مدیریت غیرکارامد و غیرعلمی بر این صندوقهاست. اگر دارایی و زمین این شرکتها را بفروشند و پول آن را در حساب همان بانک رفاه که زیر نظر وزارت کار است بگذارند، سودآوریاش بیشتر است تا این مدل شرکتداریمن میگویم این شرکتها را بفروشید، پولش را هم در سیستم بانکی بگذارید؛ با این روند شرکت داری، سود آن بهمراتب بهتر از این شرایط است.
**تجربه جهانی در صندوقهای بازنشستگی چطور است؟
سوال خوبی کردید. حقوق بازنشستگی در تجربه جهانی اینطور است که اولا کسی را زیر ۶۰ سال بازنشست نمیکنند. در فرانسه اخیرا دیدید که ۶۲ سال را به ۶۴ سال افزایش دادند، اما در ایران مصوبههای مجلس داریم که افراد زیر ۵۰ سال هم بازنشست شدند.
**این مساله سن بازنشستگی در ایران خیلی شناور است.
بله و بنابراین قوانین ما اشکال دارد. این است که میگویم مدیریت غیر کارامد درباره این صندوقها تصمیم میگیرد
در ایران صندوقهای بازنشستگی باعث گسترش طلاق در این مملکت شدهاند. شاید برای شما جالب باشد بگویم وقتی که پدر فردی، سی سال حقوق بازنشستگی میگرفته است و پدر در سن ۹۰ سالگی فوت میکند، این طور شده است که مثلا دختر در سن ۷۰ سالگی از شوهرش طلاق صوری میگیرد برای اینکه بتواند آن حقوق را دریافت کند. این موارد هم دیگر استثنایی و یکی دو نفر نیستند و رقمش بسیار بالاست و هزاران نفر هستند که طلاق صوری میگیرند و صیغه همسرشان میشوند و حقوق پدرشان را میگیرند.
پس قوانین باید اصلاح شود و مثلا در دو خط بنویسند به کسانی که طلاق گرفتهاند، یک سوم حقوق پدرانشان را میدهیم. آنوقت ببینید چند نفر طلاق میگیرند. همه این موارد راهکار دارد. الان بد نیست بدانید، در هیچ جای دنیا از یک صندوق، دو حقوق به کسی نمیدهند. ولی ما در جمهوری اسلامی میدهیم. فرض کنید خانم من معلم و بازنشسته است. خودم هم بازنشسته هستم و وقتی فوت میکنم، تا روزی که همسرم زنده است، هم حقوق خودش را میگیرد و هم حقوق من را. میتوانیم قانون بگذاریم و بگوییم که شخص بالاترین حقوق را انتخاب کند.
اکنون که این صندوقها بحران دارند، باید مدیریت کرد. حداقل تجربه دنیا را ببینیم، آیا در دنیا هم دو حقوق میدهند؟ یک کشور را نشان دهید که این شرایط را داشته باشد. نکته جالب اینکه الان دولت کاری در بودجه کرده است که از دوران احمدی نژاد باب شده است که قبلا نداشتیم و آن این است که رفاهیات بهشدت گسترش پیدا کرده و این رفاهیات در حد حقوق شده است. همین یکی از دلایلی است که کارمندان دولت دوست ندارند بازنشست شوند و همین بحران بیکاری را هم تشدید کرده است. چرا دوست ندارند بازنشست شوند؟ چون وقتی بازنشست میشود، دیگر اضافه کار نمیگیرند.
**در واقع نه در مورد سن بازنشستگی، نه در مورد مساله رفاهیات کارمندان و نه در مورد صندوقهای بازنشستگی ساماندهی نداریم؛ یعنی با سه عامل بزرگ روبرو هستیم. اینها دست به دست میدهد و عملا صندوقها را دچار بحران میکنند.
ترکیب قوانین و این موارد همه دست به دست هم دادهاند؛ بنابراین تاکید میکنم قوانین صندوقها به روز نشده است. قوانین این صندوقها در جهت نابودی صندوقهاست. قوانین و مقرراتشان ایراد دارد. نظام اداره شرکتهایشان ایراد دارد. در واقع سیستم هم ایراد دارد.
این بحرانها میتواند نظام را دچار مشکل کند. حقوق بازنشسته را نمیشود نداد. فردا همه کف خیابان میآیند؛ اینها نشات گرفته از بحران مدیریتی کشور است، یعنی در واقع حکمرانی خوب و نظام تدبیر در این صندوقها حاکم نیست.
بنده از کسانی که اینقدر نسبت به تار موی خانمها حساس هستند، خواهش می کنم به اینها هم حساس باشند که منابع اینگونه هدر نرود.
من از آقای صولت مرتضوی وزیر کار سوال دارم. بر چه اساسی رشد صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی باید بیشتر از کشوری باشد؟ مگر نمیگویند صندوقها بحران دارند؟ اگر ندارند که هیچ، بدهید برود. ولی دارند. پس قوانین را اصلاح کنند. یک نفر نمیتواند هم از تامین اجتماعی بگیرد و هم از دیگری.
باید سعی کنیم سلامت اقتصادی را به اقتصاد ایران برگردانیم. الان این بحرانها را فقط به تعویق میاندازیم؛ بنابراین بحران صندوقهای بازنشستگی جدی است. بحران اصلیاش نیز بحران مدیریتی است؛ نظام اداره این صندوقها ایراد دارد. شرکتداری این صندوقها ایراد دارد. با این روشها نمیشود مدیریت کرد. باید مدیریت علمی حاکم شود. همین الان، سازمان امور اداری باید برای رئیس جمهور گزارش تهیه کند.
** شما بارها اشاره کردید که اقتصاد و سیاست ایران به هم وصل است. این را بیشتر هم در سیاست خارجی دیدهایم. سیاست خارجی، اقتصاد ایران را در بن بست قرار داده است. حالا، اما فارغ از این موارد شما تاکید دارید پای منافع شخصی و حزبی در میان است!
نکته خوبی را گفتید. اینجا اشکال برمیگردد به نظام تصمیم گیری کلان کشور که یکی از آنها شورای نگهبان است. من در این دنیا که قدرت ندارم شورای نگهبان را برکنار کنم یا مورد مواخذه قرار دهم، اما بهنظرم شورای نگهبان به کشور خدمت نمیکند. نماینده واقعی مردم نباید از مردم بترسد. مردم انتخابشان درست است. اکثر مردم درست تشخیص میدهند. در دنیا نگاه کنید، سیستم اداره امور حاکم است، نه بیتدبیری. امشب در انگلیس، وزیر اقتصاد هستید، فردا کوچکترین لغزشی کردید برکنار میشوید.
سال ۱۳۵۹ اولین دوره مجلس شورای اسلامی تشکیل شد و من اسامی آنان را بهتر از ۳۰ نماینده تهران، به یاد میآورم و میشناسم. یعنی من رزومه آن نمایندگان را به یاد دارم، ولی الان از نمایندگان تهران، بیش از دو سه نفرشان، را نمیشناسم. چرا؟ وقتی شورای نگهبان آنطور تصمیم میگیرد، وقتی شورای نگهبان نمیگذارد فرزندان این مملکت، کسانی که فهیم هستند، کسانی که دانش دارند، کسانی که مستقل هستند، کسانی که به توسعه ایران میاندیشند، اینها را تحت عنوان غربزده، رد صلاحیت میکنند، وضعیت همین میشود که امروز است و تبعات اقتصادی اش نیز همین شرایط کشور است. بودجه شورای نگهبان، بیش از هزار برابر نسبت به سال ۶۵ افزایش یافته است. الان ببینید در همین آخرین انتخابات مجلس، چند نفر شرکت کردند؟ زیر بیست درصد.
** در واقع میشود گفت اثر پروانهای که در آمازون پروانهای بال میزند در آسیا طوفان میشود را در اقتصاد و سیاست میتوان این طور دید که تاثیر سیاست مستقیم در اقتصاد دیده میشود.
بله دقیقا همین است. ببینید نماینده مجلس دنبال شاسی بلند میرود. این هفتاد عدد یک اتفاق بود. نمیدانم چه کسانی گرفتند، اما نماینده باید دنبال منافع ملی باشد. اگر هفت عدد از این هفتاد هم صحیح باشد، آقای قالیباف باید صبح همان روز افشای ماجرا استعفا میداد؛ بنابراین میخواهم عرض کنم که مجلس را دیگر نمیشود از خارج وارد کرد. مجلس، نمایندگان ملت هستند. در جامعه توسعه یافته، مجلسش هم توسعه یافته است. به نظرم یکی از مشکلات این مجلس خود شورای نگهبان است. نمایندهای که مستقل باشد، جز خدا از هیچ کسی نمیترسد.
من متاسفانه اراده لازم را برای برخورد با این بحرانها نمیبینم. من اکنون علیرغم بحرانهایی مانند محیط زیست، مانند بحران آب، مانند بحران صندوق بازنشستگی، مانند بحران ناکارامدی مدیریتی، تنها امیدم به مطبوعات، رسانههای آزاد و به آگاهی تودههای مردم است.
علیرغم همه این موارد، آینده ایران را خیلی زیبا میبینم. میدانید چرا؟ چون بهدلیل تحولی که در تکنولوژی اطلاعات اتفاق افتاده است، سطح آگاهی نسبی مردم افزایش پیدا کرده است. امروز افکار عمومی، شاسی بلندهای رانتخوار را پیگیری میکنند. در انتخابات نیز مردم میبینند چه کسی خادم است و چه کسی خائن، چه کسی سالم و چه کسی ناسالم است.
از این لحاظ، آینده ایران را به لحاظ تحول در تکنولوژی اطلاعات و وجود شبکههای اجتماعی که روز به روز و خصوصا الان با تحولی که در هوش مصنوعی اتفاق افتاده است، آینده را از آن ملت ایران میبینم.
اعتقاد دارم در آیندهای نهچندان دور مثلا ۱۰ تا ۱۲ سال دیگر، ایران روشن، پیشرفته و کارامد در تحولات جهانی خواهیم داشت. بهنظرم یکی از سرمایههایی که ایران دارد که هیچ کدام از کشورهای منطقه ندارند، نیروی انسانی کارامد و تحصیلکرده است.
همین الان در آمریکا، بالاترین درآمد سرانه را بین اقلیتهایی که در آمریکا زندگی میکنند، ایرانیها دارند. به چه دلیل؟ چون اکثرا برخلاف چینیها که شغلهای پایین را دارند، ولی ایرانیان یا استاد دانشگاه یا کارشناس و یا مدیر مالی هستند. اکثرا تحصیلکرده هستند و از سطح دانش و آگاهی و درآمد بالاتری برخوردارند. اینها سرمایههای ایران هستند. آینده را میبینم. ایران متاسفانه از این نیروها کمتر استفاده میکند.
اکنون نیز عاجزانه از مقامهای کشور درخواست دارم محدودیتها را بردارند. منظورم از محدودیت، زبانی نیست، عملی است. وقتی یک دوملیتی را اینجا دستگیر میکنید، سیگنالی به ایرانیان خارج از کشور میدهد که اگر وارد کشور شدید دچار مشکل میشوید. امیدوارم این ذهنیت اصلاح شود. همه ما فرزندان ایران هستیم و باید برای ساخت ایران تلاش کنیم.