به گزارش
مردم سالاری آنلاین، با وجود این که در سالهای دور، شهرهای ایران هرکدام از عناصر معماری و شهرسازی خاص خود برخوردار بودند و با گذر کردن در شهرهای مختلف کشورمان میشد در هر شهر نسبت به شهر دیگر تفاوتهای ویژهای را در شیوه شهرسازی و معماری و نحوه ساخت بناها، میادین، گذرگاهها و ... مشاهده کرد، اما دهههاست که این تفاوتها که باعث ایجاد هویتهای بومی منحصر به فرد در هرکدام از شهرهای ایران شده بود، بسیار کمتر شده و سبک معماری و شهرسازی شهرهای کشورمان فارغ از شرایط اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی آنها شبیه یکدیگر شده است.
در حال حاضر تفاوتهایی هم که بعضا در سبک معماری بناهای گوناگون برخی شهرها با یکدیگر دیده میشود، عمدتا مربوط به همان بناهای تاریخی و آثار باستانی است، وگرنه امروزه شهرهای مختلف ایران از نظر شیوه شهرسازی و ساختمانسازی بسیار نزدیک به یکدیگر شدهاند و حتی پروژههای دولتی مربوط به توسعه شهرکها و احیای بافتهای فرسوده در مناطق مختلف کشور نیز عمدتا از الگویی مشابه در معماری و شهرسازی پیروی میکنند. البته شبیه شدن سبک معماری و شهرسازی شهرهای مختلف کشور مربوط به امروز و دیروز نیست و دهههاست که شهرهای ایران به چنین آسیبی گرفتار شدهاند و هویت شهرسازی منحصر به فرد خود را تا حد زیادی از دست دادهاند.
در این میان به نظر میرسد کنار گذاشتن اصول معماری و شهرسازی ایرانی – اسلامی که در طول چند قرن با روح و فرهنگ ایرانی قوام یافته بود و اجرای پروژههای عمرانی و توسعه شهری بدون توجه به این اصول در دهههای اخیر، به همراه کمتوجهی سیاستگذاران به لزوم متناسبسازی الگوهای سنتی معماری و شهرسازی ایران با شرایط امروز و البته نادیده گرفتن خلاقیتهایی که بعضا معماران ایرانی در دوره جدید در این زمینه ارائه دادهاند، بهعلاوه گرفتار شدن عمده ساختمانسازان کشور به روزمرگی و معطوف شدن توجه آنها به منافع اقتصادی به جای استفاده از شیوههای خلاقانه معماری و همچنین اجرا نشدن برنامههای راهبردی تدوینشده برای احیای معماری و شهرسازی ایرانی – اسلامی و تداوم همه این آسیبها در طول چند دهه، باعث شده است که اغلب شهرهای ایران از هویتهای بومی معماری و شهرسازی خود دور شوند.
این در حالی است که اولا، وقتی شهرها هویت بومی شهرسازی نداشته باشند، احساس تعلق شهروندان به محل زندگیشان کاهش مییابد و حتی این مساله ممکن است به قطع پیوند بین افراد با هویتهای ملی منجر شود و ثانیا، تفاوت در سبک معماری و وجود عناصر منحصر به فرد شهرسازی در شهرهای مختلف کشور، خود عاملی برای جذب گردشگر بیشتر و رونقبخشی به اقتصاد محلی محسوب میشود، کما این که همین حالا تعداد معدودی از شهرها و روستاهای ایران که سبک خاص معماری و شهرسازی خود را حفظ کردهاند، جزو مقاصد گردشگری کشورمان به حساب میآیند. البته این دو مساله تنها نمونههایی از معایب شبیه شدن شهرسازی و معماری شهرهای کشور به یکدیگر است و این مساله در طول دهههای اخیر، آسیبهای دیگری را نیز در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برای جامعه ایران به همراه داشته است.
ایلنا در همین راستا برای پی بردن به علل شبیه شدن معماری و شهرسازی شهرهای ایران به یکدیگر، آسیبهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از این پدیده و راهکارهای موجود برای رفع این معضل، پروندهای را با عنوان «چرا ظاهر شهرهای ایران شبیه یکدیگر است؟» تشکیل داده و در هر شماره از این پرونده با یکی از کارشناسان برجسته معماری و شهرسازی کشور درباره ریشههای شبیه شدن شهرسازی و معماری شهرهای ایران به یکدیگر و معایب ناشی از این رویه به گفتوگو میپردازد. در شماره نخست پرونده حاضر نیز با
عبدالرضا گلپایگانی، مهندس معمار، کارشناس حوزه شهرسازی و معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران به گفتوگو نشستهایم.
غفلت از احیای شهرسازی ایرانی - اسلامی به دلیل دوگانگی بین گفتار و کردار مدیران
گلپایگانی در ابتدای صحبتهای خود در پاسخ به این سوال که چه عاملی باعث شبیه شدن سبک معماری و شهرسازی شهرهای مختلف ایران به یکدیگر شده است، به خبرنگار ایلنا توضیح داد: متاسفانه با وجود این که وعدههای زیادی از سوی تصمیمگیران ارشد مدیریت شهری در ادوار گوناگون برای احیای معماری ایرانی – اسلامی ارائه شده است، اما بیشتر این تصمیمگیران در عمل نشان دادهاند که به این موضوع باور جدی ندارند. البته شدت بیتوجهی به احیای هویتهای بومی معماری و شهرسازی کشور در دورههای مختلف مدیریت شهری شهرهای گوناگون متفاوت بوده است، اما شوربختانه اغلب مدیران شهری در سالهای گذشته به چنین دوگانگی بین گفتار و کردار دچار بودهاند.
وی افزود: متاسفانه در دوره کنونی مدیریت شهری تهران نیز نشانههای ناخوشایندی از بیتوجهی به احیای هویتهای بومی و تداوم زندگی در بافتهای زنده و ارزشمند شهرسازی پایتخت دیده میشود. با وجود این که مدیران شهری فعلی راهبرد پایبندی به فرهنگ ایرانی – اسلامی را ابراز کردهاند، اما در عمل تا کنون در حوزه شهرسازی توجهی جدی به این شعار دیده نشده است. البته امید است که این مدیران محترم که با شعار الگوسازی برای جهان اسلام بر صندلی مدیریت تهران نشستهاند، در عمل نیز پایبندی خود را به این شعار نشان دهند. البته آسیب بهکارگیری این گونه مدیران در مدیریت شهری صرفا مربوط به تهران نیست و متاسفانه در برخی دیگر از شهرهای کشور نیز شاهد چنین مسالهای هستیم.
این کارشناس حوزه شهرسازی تاکید کرد: مدیران کارآمد این روش را سرلوحه کار خود قرار میدهند که اگر در یک موضوع، خودشان تخصص و تجربه کافی نداشته باشند، به کارشناسان و خبرگان آن موضوع مراجعه میکنند و میدانند که حتما برآیند نظر اجماعی کارشناسان در آن موضوع خاص به نفع آینده کاری و عملکرد آنها در شهر خواهد بود. در واقع، مراجعه به کارشناسان و خبرگان گام نخست و اجرای دیدگاه آنها شرط اساسی تحقق کار خردمندانه در شهر است و اگر چنین روندی اتفاق نیفتد، در دورههای کوتاه مدیریتی، نتیجه کار، ناهمخوانی رفتار و کردار با گفتار خواهد شد که متاسفانه در اغلب مدیران شهری دورههای مختلف شاهد آن بودهایم.
نقش بیتوجهی مدیران شهری به استفاده از متخصصان در فاصله گرفتن شهرها از هویتهای بومی
گلپایگانی با تاکید بر این که بیتوجهی به اصول معماری ایرانی – اسلامی و در نتیجه از بین رفتن هویتهای بومی شهرسازی در فرآیند توسعه شهرهای کشور ناشی از نوعی بیاخلاقی در حوزه مدیریت شهری در دهههای گذشته بوده است، عنوان کرد: متاسفانه بیشتر مدیرانی که در دورههای گذشته در رأس مدیریت شهری کلانشهرها قرار گرفتهاند، نه خودشان و نه اطرافیان آنها شناخت کاملی از روند شکلگیری شهرسازی ایرانی – اسلامی و چگونگی عملیاتی کردن و ادامه دادن روشهای درست موجود در سنتهای گذشته نداشتهاند، هرچند برخی از آنها در گفتار خود مدعی رسیدن به چشمانداز آرمانی بودهاند. این در حالی است که در جامعه پایبند به اصول مدیریتی این گونه دوگانگیها قابل پذیرش نیست.
این کارشناس حوزه شهرسازی با بیان این که یک مدیر باتقوا کسی است که وقتی خودش اطلاعات کافی در زمینهای نداشته باشد، به کارشناسان و خبرگان جامعه حرفهای مراجعه و بر مبنای اجماع کارشناسی عمل میکند، گفت: یک مدیر متعهد وقتی خودش در یک زمینه خاص مثل معماری و شهرسازی از تخصص لازم برخوردار نباشد، حتما از افراد متخصص و بادانش در آن زمینه استفاده میکند. اما در بسیاری از دورههای مدیریت شهری شهرهای گوناگون کشور، شاهد آن بودهایم که متخصصان حوزه معماری ایرانی – اسلامی در تصمیمات مربوط به شهرسازی کنار گذاشته شدهاند و مدیران شهری نیز چون اغلب خودشان را حکیم شهر میدانستند، اولویتی برای ارجاع تصمیمات خود به کارشناسان و متخصصان قائل نبودهاند.
وی در ادامه تاکید کرد: وقتی اغلب مدیران شهری شهرهای کشور در دورههای مختلف نسبت به استفاده از متخصصان حوزه شهرسازی و معماری بیتوجه بودهاند، نباید انتظار داشته باشیم که زمینه احیای اصول شهرسازی ایرانی – اسلامی در دهههای اخیر در کشورمان فراهم شده باشد و اکنون شاهد آن هستیم که نتیجه تداوم چنین رفتاری در طول چند دهه، فاصله گرفتن شهرهای کشور از هویتهای بومی خود در حوزههای معماری و شهرسازی بوده و این روند به گسست بیشتر شهرسازی و معماری شهرهای کشورمان از هویتهای متناسب با زمینههای فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و زیستمحیطی منطقه خود انجامیده است.
کنار گذاشتن ویژگیهای معماری ایرانی – اسلامی، عامل از بین رفتن هویتهای منحصر به فرد شهرسازی
گلپایگانی با بیان این که بعد از ورود اسلام به ایران، آموزههای اسلامی با اصول شهرسازی ایرانی تنیده شد و رویکرد جدیدی در توسعه شهرهای کشور شکل گرفت که متاسفانه امروزه تا حدود زیادی به فراموشی سپرده شده است، گفت: ما نمیتوانیم سبک معماری و شهرسازی «ایرانی» و «اسلامی» را از یکدیگر جدا بدانیم، زیرا بر اثر چندین قرن کنار هم قرار گرفتن آموزههای اسلامی با فرهنگ ایرانی، این دو واژه به قدری در هم تنیده شدند که نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد. به همین دلیل است که به سبک معماری و شهرسازی که از قرنهای نخست پس از ورود اسلام به ایران تا یکی دو قرن گذشته در کشورمان وجود داشت، شهرسازی ایرانی – اسلامی گفته میشود.
این کارشناس حوزه شهرسازی ادامه داد: با توجه به این که اساسا انگارههای فرهنگی ایرانی و اسلامی چندین قرن در هم تنیده شدند و با توجه به این که معماری نمیتواند از فرهنگ جامعه خود جدا باشد، بنابراین آنچه ما به عنوان معماری ایرانی میشناسیم و نمونههای بسیاری که هنوز در شهرهای کشور مشاهده میکنیم که سبکهای نشأتگرفته از آن در دورهها و شهرهای مختلف هستند، همگی برآمده از همان فرهنگ ایرانی – اسلامی هستند چندین قرن اصول شهرسازی در ساخت بناهایی مثل منزل، مدرسه، مسجد، بازار و ... در شهرهای ایران حاکم بودند و هنوز هم آثار آن در شهرهای ما مشخص است.
وی در ادامه اظهار داشت: با وجود این که هویتهای بومی شهرسازی در کشورمان همگی برای چند قرن برگرفته از سنت معماری ایرانی - اسلامی بوده است، اما در دوره جدید رفتهرفته این عناصر هویتی کنار گذاشته شده شد و ارادهای جدی برای همنشینی معانی و نمادهای معماری و شهرسازی ایرانی – اسلامی با روشهای کنونی شکلگیری شهرها در کشورمان وجود نداشت. به همین دلیل است که گفته میشود کنار گذاشتن ویژگیهای موجود در معماری ایرانی - اسلامی که با مطالعه در هر بافت و منطقه قابل دستیابی است، یکی از عوامل از بین رفتن هویتهای منحصر به فرد شهرسازی در ایران بوده است. در شرایط موجود نیز شاید مهمترین راهکار برای تداوم حیات شهرهای ایران، به رسمیت شناختن همین ویژگیهای باقیمانده از گذشته باشد؛ ویژگیهایی که از فرهنگ، تاریخ و شرایط اجتماعی و اقلیمی هر منطقه برآمدهاند.
پدیده «بالاشهر» و «پایینشهر» با شهرسازی ایرانی – اسلامی مغایر است
گلپایگانی با اشاره به برخی تفاوتهای اصول شهرسازی ایران در دوره اسلامی و دوران قبل از آن گفت: تا پیش از ورود اسلام به ایران، در کنار برخی رویکردهای شاهنشاهی و طبقاتی، اصول حکیمانهای نیز در فرهنگ ایرانی وجود داشت که بعدا مورد تایید اسلام قرار گرفت و در دوره اسلامی نیز حفظ شد. بررسی شهرهای قبل از اسلام، نشان میدهد برخی شهرها براساس رویکرد نظام طبقاتی شکل گرفته بودند و قلب هر شهر کهندژ یا دژ پادشاهی محسوب میشد و به نظر میرسد بیشتر محلات براساس مرتبه هر طبقه از کهندژ تا ربز و شارستان دستهبندی میشدند. اما در دوره اسلامی این رویکرد در شهرسازی ایران تغییر کرد و قلب شهرها از مرکز خلافت یا پادشاهی به فضاهای همگانی مانند بازار یا مسجد جامع تغییر یافت، محلهایی که افراد از همه طبقات جامعه میتوانستند در آن حضور پیدا کنند.
معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران ادامه داد: در دوره اسلامی شهرهای ایران به صورت طبقاتی ساخته نمیشدند و شهرسازی به گونهای بود که طبقات مختلف اجتماعی در هم تنیده بودند و در کنار هم زندگی میکردند. بنابراین آنچه که امروز متاسفانه در برخی شهرها به عنوان «بالاشهر» و «پایینشهر» شناخته میشود، در بیشتر شهرهای تاریخی دوره اسلامی وجود نداشته است و طبقاتی شدن امروز برخی شهرهای کشورمان با اصول شهرسازی اسلامی و شهر انسانمحور و پایدار مغایر است.
این کارشناس حوزه شهرسازی در ادامه توضیحات خود گفت: در دوره اسلامی، اصولی مانند سادگی و بیپیرایشی که از قبل از اسلام در شیوه شهرسازی شهرهای کشورمان وجود داشت، تایید شد و در این دوره، منهای برخی کاخها و دژها که صاحبان قدرت برای خود میساختند، اصل سادگی در توسعه شهرها و ساخت بناها در شهرها مشاهده میشد، با این تفاوت که در دوره اسلامی، بیشترین تمرکز و دقت در زیبایی و شکوه بنا در ساخت فضاهای همگانی به کار میرفت.
وی در ادامه تاکید کرد: در شهرهای دوره اسلامی آنچه بیشتر اهمیت و نمود مییابد فضاهای شهری و همگانی است، در آن دوره شهر مجموعهای از کوچهها، میدانها، سراها، تیمچهها و حیاطها بوده و به هم پیوستگی فضاهای باز از شهر تا خانه اساس شهر ایرانی را میساخته است. در دوره اسلامی کالبد و پیکره بناها در فضاهای همگانی خودنمایی نمیکردند و مرکز توجه، فضاها و پیکرههای متعلق به همگان مانند بازار، مدرسه، میدان، تکیه و .... بوده و اگر قرار بر ساخت عمارتی اشرافی هم بوده است، محل نمایش اشرافیت و گشودگی کالبد در حیاط خانه بوده و در فضای همگانی بروز و ظهور نمییافته است.
ارائه توصیهها و راهبردهای مربوط به احیای معماری ایرانی - اسلامی در اسناد بالادستی کشور
گلپایگانی با تاکید بر این که در دهههای اخیر تلاشهایی برای تبیین مولفههای معماری ایرانی - اسلامی در تدوین اسناد بالادستی حوزه شهرسازی و معماری وجود داشته است، عنوان کرد: از سالهای گذشته عالمان حوزه معماری و شهرسازی با رویکرد احیای معماری ایرانی - اسلامی، مقررات و برنامههایی از جمله طرح جامع شهر تهران را به عنوان اسناد بالادستی تدوین کردهاند و مراجع قانونی نیز به عنوان حافظ منافع همگانی این اسناد را تصویب کردهاند. بنابراین اگر مدیران شهری میخواهند به شعار احیای معماری ایرانی – اسلامی عمل کنند، باید با بهکارگیری متخصصان این حوزه به اجرای درست همین اسناد بپردازند.
معاون پیشین شهردار پایتخت در همین زمینه به طرح جامع شهر تهران اشاره کرد و گفت: وقتی در طرح جامع شهر تهران محدودیتهایی برای فروش تراکم ذکر شده است، رعایت این محدودیتها عملا به برقراری عدالت در بین محلههای شهر کمک خواهد کرد که یکی از مولفه های شهرسازی ایرانی – اسلامی است. البته اگر با گذشت زمان و کسب تجربههای بیشتر، اشکالات اساسی در یک طرح نمایان شود، باید با طی کردن یک فرایند منطقی و مهندسی آن سند را اصلاح کرد و به تایید مراجع قانونی خود رساند، وگرنه دستکاری طرحهای جامع و تفصیلی برمبنای سلیقههای مدیریتی، به هویت شهرها و عدالت اجتماعی آسیب خواهد زد.
وی افزود: سند ملی معماری ایرانی – اسلامی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز یکی دیگر از اسناد بالادستی است که در آن، کلیات و راهبردهایی برای احیای مولفههای معماری و شهرسازی بومی کشورمان به شکل توصیه مطرح شده است، اما وقتی میخواهیم این توصیهها را به اجرا درآوردیم، باید در تهیه طرحهای تفصیلی شهرها و تدوین سایر برنامههای اجرایی به نکات مطرحشده در این سند دقت داشته باشیم؛ به طور مثال، در این سند تاکید شده است که باید محلاتی را که هنوز رگههایی از معماری ایرانی – اسلامی در آن وجود دارد، حفظ کنیم. بنابراین براساس این سند، مدیران شهری پایتخت باید بررسی کنند که در کدام محلات تهران به عنوان پایتخت کشور اسلامی ظرفیت تداوم بافت معماری ایرانی – اسلامی وجود دارد و بعد برای حفظ این محلات برنامهریزی کنند.
بیتوجهی مدیران شهری به اسناد بالادستی در برنامهریزی برای نفرآباد، کن و سایر محلات قدیمی تهران
گلپایگانی با بیان این که با وجود تاکید اسناد بالادستی بر حفظ رویکرد بومی شهرسازی در محلات قدیمی تهران اظهار داشت: یکی از محلات پایتخت که از ظرفیت تداوم بافت معماری ایرانی - اسلامی برخوردار است، محله نفرآباد در جوار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) در شهر ری است. نفرآباد یک محله تاریخی با سابقه ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال است و بخش زیادی از ساکنان آن از قشر ریشهدار شهر ری هستند. همچنین این محله به واسطه نزدیکی به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) از نظر فرهنگی و اجتماعی، نمایانگر سبک زندگی ایرانی – اسلامی مجاوران اماکن مقدسه است.
معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران ادامه داد: محله نفرآباد از ظرفیتهای مختلفی برخوردار است که با توجه به این ظرفیتها میتوان توصیه سند راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای حفظ معماری اصیل ایرانی را در این محله اجرایی کرد. در همین راستا در دوره قبل مدیریت شهری تهران، با نگاه به تداوم شهرسازی ایرانی – اسلامی طرح خاصی برای نفرآباد تهیه شد، اما متاسفانه در این دوره بخش عمدهای از الگوی تعیینشده برای محله نفرآباد را به هم ریختند و در حال اجرای طرحی هستند که پیوند آن با شهرسازی ایرانی – اسلامی تضعیف شده است.
این کارشناس حوزه شهرسازی با اشاره به ظرفیتهای محله کن برای حفظ رویکرد بومی شهرسازی عنوان کرد: محله کن نیز یکی دیگر از محلات تهران است که همین حالا شیوه شهرسازی در آن حامل سنت تاریخی سکونت در منطقه البرز جنوبی است و از باغات شخصی گرفته تا تکیههای قدیمی این محله، دقیقا بخشی از آن چیزی است که از معماری و شهرسازی ایرانی – اسلامی دوره گذشته به دست ما رسیده است. در چنین شرایطی باید با حفظ شاکله سنتی این محله، بتوانیم نیازمندیهای امروزی آن شامل تامین پارکینگ، بهبود وضعیت معابر و دسترسیهای اضطراری آن را نیز تامین کنیم.
وی در ادامه توضیح داد: در همین راستا در دوره قبل مدیریت شهری تهران، طرح ویژهای برای محله کن در نظر گرفته شده بود، ولی دوستان در دوره جدید طرح را تغییر دادهاند و با افزایش تراکم اساس ساختار محله کن را به هم ریختهاند. هرچند که ساخت مسکن و توجه به مسائل اقتصادی آن از اهمیت بالایی برخوردار است، اما بهتر است شهرداری برای ساخت یک محله الگو و نمونه، از ظرفیتهای اقتصادی محلههای دیگر به نفع این بافتها استفاده کند. در واقع در این محلهها باید اولویت را بر حفظ تداوم شهرسازی ایرانی – اسلامی گذاشت.
انتقاد از نحوه توسعه حرم شاهچراغ (ع)
گلپایگانی با بیان این که در طرح تعریفشده برای توسعه اطراف حرم شاهچراغ (ع) در شهر شیراز نیز شاهد بیتوجهی به سنت همجواری با مقاصد زیارت هستیم، گفت: در طرحی که برای توسعه اطراف حرم شاهچراغ (ع) در سالهای گذشته تهیه شده است، شاهد خطایی مشابه طرحهای پیشبینیشده برای محلات تاریخی تهران هستیم و در این طرح نیز نسبت به لزوم حفظ سنتهای شهرسازی ایرانی – اسلامی بیتوجهی شده است.
این کارشناس حوزه شهرسازی ادامه داد: در حال حاضر برخی افراد میخواهند به بهانه توسعه حرم شاهچراغ (ع)، شمار قابل توجهی از خانههای پیرامون حرم را تخریب کنند. این در حالی است که این رفتارها باعث از بین رفتن سبک زندگی تاریخی - سنتی مجاوران حرم شاهچراغ (ع) و رویدادهای اجتماعی عجینشده با این حرم در شهر شیراز خواهد شد.
وی در ادامه تاکید کرد: این رویکرد نشان میدهد کسانی که اکنون برای طرح توسعه اطراف حرم شاهچراغ (ع) برنامهریزی میکنند، با وجود این که شعار احیای سنتهای اصیل ملی و مذهبی کشور را میدهند، اما به نظر میآید در عمل به لزوم احیای شهرسازی ایرانی – اسلامی از طریق حفظ بافتها و بناهای باارزش و فرهنگ پایدار همجواری باور ندارند.
تراکمفروشی و بیتوجهی به شهرسازی ایرانی – اسلامی؛ عامل طبقاتی شدن شهرهای کشور
گلپایگانی در بخش دیگری از صحبتهایش با طبیعی دانستن ایجاد تغییرات در یک شهر در طول چند دهه گفت: شهرسازی مساله بسیار پیچیدهای است و عواملی که در شکلگیری کالبد یک شهر موثر هستند، طیف گستردهای از موضوعات نظیر مسائل کالبدی، ترافیکی، اجتماعی، اقتصادی، اقلیمی و معماری را شامل میشوند که البته نسل به نسل این موضوعات دستخوش دگرگونیهایی میشود و همین مساله به وجود آمدن تغییرات محسوس در شیوه ساختوساز بناهای یک شهر در طول چند دهه را به همراه دارد؛ به طور مثال، وقتی بُعد خانوارها، شرایط معیشتی، ضریب مالکیت خودرو و فرهنگ عمومی شهروندان یک شهر تغییر میکند، طبیعی است که تفاوتهای ملموسی هم در شیوه شهرسازی آن شهر ایجاد میشود.
معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران ادامه داد: در چنین شرایطی مدیران شهری با کمک کارشناسان و خبرگان موظفند ساختارهای اساسی شهر را در دل تمام این تغییرات حفظ کنند و مانع آن شوند که تغییرات دورهای به این ساختارها آسیب بزند. در این میان یکی از سنتهای تاریخی مناسبی که از گذشته در شهرسازی ایرانی – اسلامی وجود داشته و بر ساختار محلهها اثر جدی داشته است، زندگی کردن طبقات اجتماعی مختلف در کنار هم و نبود محلههای فقیرنشین و اعیاننشین در شهرها بوده است. این مساله برآمده از فرهنگ دینی ملی ما است، ولی متاسفانه در دهههای اخیر این اصل اساسی کنار گذاشته شده و به روشهای گوناگون به شکلگیری پدیده «بالاشهر» و «پایینشهر» دامن زده شده است.
وی در ادامه اظهار داشت: یکی از عوامل اصلی طبقاتی شدن برخی شهرها در دهههای گذشته این است که در طرحهای تفصیلی شهرها یا در مصوبات کمیسیون ماده پنج، تراکم بیشتری به املاک درشتدانه در مناطق گرانتر شهر اختصاص داده میشود و مدیریت شهری برای تامین هزینههای اداره شهر، اقدام به فروش تراکم در زمینهای بزرگ واقعشده در مناطق گرانقیمت شهرها میکند. این مساله در دوقطبی شدن شهرهایی مثل تهران و ایجاد محلات فقیرنشین و غنینشین در این شهرها موثر بوده است و تصمیمگیریهای مدیران شهری در دهههای اخیر به تشدید این پدیده ناپسند در پایتخت و دیگر کلانشهرهای کشور دامن زده است.
هوشیار باشیم که به نام جهش تولید مسکن، تهران طبقاتیتر نشود
گلپایگانی با بیان این که بهانههایی مانند جهش تولید مسکن به جای این که به احیای شهرسازی ایرانی - اسلامی کمک کند، نباید باعث تشدید دوقطبی محلات فقیرنشین و غنینشین در پایتخت شود، اظهار داشت: در سال 1395 براساس آمارهای رسمی حدود 300 هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود داشته است و در حال حاضر نیز با توجه به کاهش قدرت خرید مردم و افزایش سرسامآور قیمت آپارتمان، قطعا تعداد واحدهای مسکونی خالی در پایتخت افزایش پیدا کرده است؛ در چنین شرایطی، افزایش بیحساب تراکم در برخی املاک در شمال تهران به نام جهش تولید مسکن، عملا ریختن بنزین بر آتش قیمت خانه در پایتخت است.
معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران خطاب به مدیران شهری فعلی گفت: توصیه میشود مدیران شهری محترم تهران، پژوهشی را که در همین دوره مدیریت شهری در مرکز مطالعات شهر تهران تهیه شده است و تاثیر تراکمفروشی بر افزایش بهای آپارتمان در تهران را ثابت میکند، دوباره مطالعه کنند و بعد به نام جهش تولید مسکن یا تسهیل شرایط ساخت مسکن، در برخی مناطق پایتخت به افزایش بیحساب تراکم بپردازند.
این کارشناس حوزه شهرسازی ادامه داد: ما باید به جای ساخت مسکن در محلاتی که سوداگران به دنبال افزایش نرخ زمینهای آن هستند، امکان ساختوساز را بیشتر برای کسانی فراهم کنیم که ساکن بافت فرسوده و محلات متوسط شهر تهران هستند. همچنین باید مراقب باشیم به بهانه جهش تولید مسکن، کاری نکنیم که قیمت زمین در مناطق گرانتر تهران به نفع دلالان افزایش یابد، زیرا این مساله به طبقاتیتر شدن هرچه بیشتر شهر دامن خواهد زد و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از طبقاتی شدن تهران تشدید خواهد شد.
وی در ادامه تاکید کرد: خوشبختانه در حال حاضر تعدادی پروژه در محلههای جنوبی پایتخت توسط سازمان نوسازی شهر تهران در حال اجراست که میتواند الگوهای مناسبی برای احیای محلههای ناکارآمد در بافتهای فرسوده باشد. امیدوارم این پروژهها با رویکرد حفظ کیفیت در فضای زیست طبقات متوسط و پایین شهری اجرا شوند و همچنان از کمیتگرایی در آنها پرهیز شود.
فقیرتر شدن محلات کمبرخوردار با اجرای برخی برنامههای شهرداری برای احیای بافتهای فرسوده
گلپایگانی با تاکید بر این که اختصاص تراکمهای تشویقی غیراصولی برای تخریب و نوسازی بافتهای فرسوده، عملا به فقیرتر شدن محلات کمبرخوردار پایتخت دامن میزند، عنوان کرد: تخصیص تراکم اضافه بر ظرفیت محلهها در بافتهای فرسوده تهران، با وجود این که ظاهرا شرایط را برای ساختوساز در این بافتها هموارتر میکند، اما عملا باعث میشود این محلهها، از نظر فضاهای همگانی و سرانههای شهری فقیرتر شوند.
معاون پیشین شهردار تهران ادامه داد: اگر با تراکمهای تشویقی جدید مثلا قرار باشد در بافتهای فرسوده تهران به جای ساختمانهای سهطبقه، ساختمانهای چهار یا پنجطبقه ساخته شود، این کار باعث افزایش جمعیت ساکنین این مناطق خواهد شد، در حالی که هیچگونه برنامهریزی برای بهبود وضعیت پارکینگ، سرانه فضای سبز و سایر خدمات شهری و زیرساختها در این مناطق صورت نگرفته است و این مساله به کاهش سرانههای شهری در این مناطق دامن میزند.
وی در ادامه تاکید کرد: ارائه تراکم اضافه، عملا به فقیرتر شدن محلات کمبرخوردار تهران دامن خواهد زد که خود این مساله میتواند طبقاتی شدن بیشتر پایتخت را به همراه داشته باشد. مگر این که مطابق با مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری، تامین خدمات و پارکینگهای مورد نیاز در اولویت اصلی مدیریت شهری قرار گیرد و در هر نقطهای که ظرفیت شهرسازانه برای افزایش تراکم وجود ندارد، از مصوبات موردی کمیسیون ماده پنج اجتناب شود.
کاهش احساس تعلق به محل زندگی بر اثر فقدان هویت بومی شهرسازی در شهرهای کشور
گلپایگانی در ادامه اظهارات خود به تحلیل آسیبهای اجتماعی ناشی از برخوردار نبودن شهرهای ایران از هویت منحصر به فرد معماری و شهرسازی پرداخت و توضیح داد: بیتوجهی به لزوم احیای هویتهای بومی معماری و شهرسازی در بیشتر ادوار مدیریت شهری تهران و سایر شهرهای کشور در دهههای گذشته، باعث شده است که هویت بومی شهرسازی در بسیاری از شهرهای کشور از دست برود و همین مساله به قطع پیوند بین شهروندان بخصوص جوانان با هویتهای ملی و تاریخی دامن زده است.
وی افزود: وقتی بیشتر محلههای شهرهای کشورمان عملا هیچگونه هویت منحصر به فردی در زمینه شهرسازی ندارند و ظاهر این محلات کاملا شبیه یکدیگر شده است، طبیعی است که ساکنان آن محلات، بهویژه نسل جوان، پیوندهایی که باید با هویت ملی خود داشته باشند را از دست میدهند و تعصب آنها نسبت به محله، شهرشان تضعیف میشود، چراکه احساس تعلق آنها به محل زندگیشان بر اثر فقدان هویتهای بومی شهرسازی تضعیف شده است.
افزایش میل به مهاجرت در شهروندان با از بین رفتن هویتهای بومی شهرها
این کارشناس حوزه شهرسازی با تاکید بر این که از بین رفتن هویتهای منحصر به فرد شهرسازی در شهرهای کشور حتی میتواند زمینه را برای افزایش میل به مهاجرت از کشور در برخی شهروندان تقویت کند، اظهار داشت: متاسفانه کاهش علاقه افراد به مولفههای بومی و تاریخی، شرایط دشوار زندگی و نامساعد بودن حال روزگار برای قشر تحصیلکرده و فرهیخته سریعتر از سایر اقشار رخ میدهد و شاید به همین دلیل است که در حال حاضر بخش قابل توجهی از قشر درسخوانده به محض این که موقعیت مهاجرت برایشان پیش میآید، برای همیشه شهر و محله خود را ترک میکنند.
معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران ادامه داد: در حوزه مسائل اجتماعی وقتی محلات ما از هویت خاص شهرسازی برخوردار نباشند، طبیعتا وابستگی و پیوند روحی ساکنان آن محلات به محل زندگی خود گسسته میشود و زمانی هم که افراد نسبت به محله خود احساس تعلق نداشته باشند، طبیعتا علاقه آنها به شهر و کشورشان نیز تضعیف میشود و چنین افرادی راحتتر از کسانی که به محله خودشان علاقه دارند، مهاجرت میکنند.
وی در ادامه تاکید کرد: این وظیفه مدیران شهر و کشور است که براساس اصول علمی تعریفشده در جهان، کاری کنند که شهروندان نسبت به خانه، محله، شهر و کشور خود احساس تعلق داشته باشند. البته دانش و تجربه معماری و شهرسازی برای رسیدن به این هدف، راهکارهایی را ارائه داده است، اما متاسفانه مدیران شهری نسبت به این راهکارها بیتوجه بودهاند.
میانگین زمان ماندگاری تهرانیها در یک محله ۳ تا ۴ سال است
گلپایگانی با بیان این که میانگین مدتزمان ماندگاری شهروندان تهرانی در یک محله بین سه تا چهار سال است، عنوان کرد: حدود ۵۰ درصد تهرانیها مستاجر هستند و با توجه به شرایط اقتصادی نامناسب ناچارند که به سرعت خانه خود را تغییر دهند. البته در شرایط امروز حتی صاحبخانههای تهرانی نیز چون اغلب تعصبی نسبت به محله خود ندارند، در بازههای زمانی کوتاهمدت از یک محله به محله دیگر نقل مکان میکنند. این جابهجاییهای سریع توسط مستاجران و صاحبخانههای در تهران باعث میشود که احساس تعلق به خانه و محله که در گذشته در میان شهروندان پایتخت وجود داشت، دیگر در اغلب افراد شکل نگیرد. این در حالی است که میتوان با ارائه راهکارهای صحیح و پیگیری و داشتن پشت کار در حوزه شهرسازی به سوی هویتبخشی به محلههای پایتخت حرکت کرد.
وی افزود: سبک خاص و منحصر به فرد معماری و شهرسازی در محله اکباتان باعث شده است که حتی در شرایط امروز که تهرانیها معمولا سه چهار سال یک بار محله خود را عوض میکنند، متوسط ماندگاری ساکنان اکباتان در این محله به 20 سال برسد. البته دسترسی مناسب و امکانات شهری خوب نیز به ماندگاری بیشتر افراد در این محله کمک کردهاست. البته احساس تعلق مردم به محلهشان همین حالا در میان ساکنان قدیمی محلاتی مانند «کن»، «نفرآباد» و بعضی از دیگر محلههای تهران نیز وجود دارد، اما اگر مدیران شهری صرفا به خاطر دستیابی به کمیتهایی مانند افزایش آمار صدور پروانه، میزان ساختوساز در این محلات را بالا ببرند و بدون در نظر گرفتن جنبههای اجتماعی، به اجرای طرحهای عمرانی در این محلات بپردازند، عملا چنین محلههایی از هویت اصیل خود دور میشوند و طبیعتا در آینده، ساکنان این محلات هم نسبت به آنها احساس تعلق نخواهند داشت.