به گزارش
مردم سالاری آنلاین،وی با تأکید بر اینکه توجه داشته باشیم پایگاه اجتماعی امام در وهله اول «محرومین» بودند، گفت: ما آرام آرام پایگاه اجتماعی حکومت را از دوش طبقه محرومین روی دوش طبقه متدیّنین برده ایم و تخاطب ما بیشتر با طبقه متدیّنین شده است. درست است که متدیّنین هسته سخت دفاع از جمهوری اسلامی هستند، ولی در ابتدا مخاطب ما همیشه طبقه محروم بوده و تلاش ها برای همان ها بوده است.
حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی روز چهارشنبه در دیدار اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که در حرم مطهر امام خمینی برگزار شد، ضمن تبریک ایام ماه رجب، به سالروز پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: امام در بعد سیاسی شخصیت خویش سه کار انجام دادند که یکی از آنها «انقلاب»، یعنی سرنگونی یک حکومت، ساختار و نظام بود که صرفا سیاسی نبود و یک نظام اجتماعی محسوب می شد. از این رو، انقلاب مصداق این تعبیر امیرالمؤمنین(ع) بود که مرحوم آقای طالقانی نیز در خطبه های نماز جمعه می خواندند و آن اینکه «لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً». یعنی در انقلاب اسلامی 57 یک نسلی رفتند و نسل دیگری آمدند.
وی یادآور شد: در رویات تاریخی آماده که روزی خلیفه اول به ابوسفیان تشر می زند. پدرش به ابوبکر می گوید، «چرا این طور با او حرف می زنی؟ او خیلی آدم محترمی است». ابوبکر پاسخ می دهد، «اسلام یک عده را عزیز و عده ای دیگر را ذلیل کرد». انقلاب هم همین طور بود؛ جایگاه ها را تغییر داد شاید از نظر آماری متدیّنین پایه گذاران انقلاب هستند ولی طبقه ای که امام با آنها انقلاب کرده و مخاطب سخنش بوده اند، «محرومین» و البته در مرتبه دوم، «متدیّنین» هستند. به خاطر همین امام بعدا همیشه به نفع محرومین در دین اجتهاد کردند.
سیدحسن خمینی یادآور شد: پذیرفتن بسیاری از تغییرات در موضوعات فقهی مثل طرح زمین شهری و بعد بحث های «بند ج» و سپس مصادره ها و... اجتهاد در دین به نفع محرومین بود و اختلاف امام با مراجع زمان خود در همین موضوعات است که اوج آن هم این جمله است که «یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد». این نکته بسیار مهمی است که ما توجه کنیم پایگاه اجتماعی و مخاطب امام در وهله اول «محرومین» بودند؛ و انقلاب دین خود را به آن طبقه ادا کرده است.
کسانی که انقلاب کردند و جزو محرومین بودند، در دهه 60 به طبقه متوسط آمدند؛ ما یک طبقه متوسط فربه پیدا کردیم
وی افزود: کسانی که انقلاب کردند و جزو محرومین بودند، در دهه 60 با استخدام ها، تقسیم زمین ها و یا کارهای روستایی، به طبقه متوسط آمدند و ما یک طبقه متوسط فربه پیدا کردیم. البته بعدا به سبب مشکلاتی، دوباره طبقات ضعیف ما زیاد می شوند و مطابق آمار ضریب جینی در دهه شصت نسبت به قبل از انقلاب اسلامی به شدت پایین آمده و فاصله طبقاتی کم شد. در ابتدای انقلاب کارهایی مثل تأسیس جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد مسکن و حساب صد امام انجام شده که طعم انقلاب به ذائقه طبقه ضعیف که پایه گذاران انقلاب بوده اند، بسیار خوب چشاند، اما بعدها این وضعیت تا حدی تغییر کرد.
یادگار امام تأکید کرد: ابتدای انقلاب در هفت یا هشت دهک پایین جامعه، تقریبا طرفداران جمهوری اسلامی صد در درصد هستند و اگر احیانا افراد ضد انقلاب دارید، در دهک یک و دو قرار دارند. در دهک های پایین اصلا ضد انقلاب وجود ندارد و همه صددرصد طرفدار انقلاب هستند. همین ها جنگ را اداره کردند و اتفاقا نکته مهم این است که امام اینها را که از محرومین بودند اگر احیانا متدین محسوب نمی شدند، با درایت و تدبیر دین دار هم کرده است. یعنی وقتی اینها را مخاطب قرار داده، اینها را به دین هم آورده است. و این بهترین معنای «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» است. یعنی «مردم را از راهی غیر از سخن گفتن به دین دعوت کنید».
وی یادآور شد: ما آرام آرام پایگاه اجتماعی حکومت را از دوش طبقه محرومین روی دوش طبقه متدیّنین برده ایم و تخاطب ما بیشتر با طبقه متدیّنین شده است. درست است که متدیّنین هسته سخت دفاع از جمهوری اسلامی هستند، ولی در ابتدا مخاطب ما همیشه طبقه محروم بوده و تلاش ها برای همان ها بوده است.
عاملی که باعث انقلاب می شود، «استضعاف» است؛ یعنی فقری که ناشی از ظلم باشد
سید حسن خمینی با تأکید بر اینکه فقر باعث انقلاب نمی شود، اظهار داشت: عاملی که باعث انقلاب می شود، «استضعاف» است؛ که امام از آن استفاده می کند. استضعاف یعنی فقری که ناشی از ظلم باشد. اگر من بپذیرم فقیرم ولی مقصرش خودم هستم، دیگر با کسی دعوا نمی کنم؛ اگر احساس کنم فقیر هستم ولی علتش تو هستی یعنی تو نگذاشته ای که من غنی شوم، آنگاه به جنگ با تو بر می خیزم. در هند إلی ماشاءالله آدم کنار خیابان به دنیا می آیند و کنار خیابان هم می میرند، ولی ساختار ذهنی آنها به این است که تقدیرشان بوده و ظلمی در کنار نیست.
وی افزود: امیرالمومنین(ع) در عهدنامه مالک تعبیر خیلی زیبایی دارند که می گویند اگر فقرا فقیر هستند، مقصرش جامعه است؛ و باید جامعه به آنها کمک کند که این گونه نباشند. استضعاف می تواند به استضعاف فرهنگی و سیاسی هم تسری پیدا کند؛ و آن وقت اینها به عصبانیت منجر می شود. استضعاف وقتی عصبانیت بیاورد، شورش می آورد و در سطح کلان ممکن است به انقلاب منتهی شود. یعنی رهبر، ساختار و ایدئولوژی پیدا کند و همه این عوامل بتوانند دور یک نقطه جمع شوند.
یادگار امام ادامه داد: البته عوامل بسیار زیادی باید در میان باشد تا به چنین نقطه ای برسد، ولی بالأخره عصبانیت هایی هست که جامعه را با مشکل مواجه می کند؛ یعنی وقتی که اعصاب ها خرد است و دل ها خوش نیست. امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامه مالک تعبیری دارد که می فرمایند، «إِنَّمَا یؤْتَی خَرَابُ الْاَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا» مترجمین نهج البلاغه «اعواز» را به «فقر» ترجمه کرده اند، ولی معنایش این است که «حالشان خوش نیست». می فرماید وقتی مردم حالشان خوش نیست، همه چیز خراب است.
وی گفت: ممکن است یکی از علل این خوش نبودن حال، فقر و یکی دیگر از علت هایش تبعیض های سیاسی، دلخوری ها و ناراحتی ها باشد. یک خانواده الزاما از فقر نمی پاشد؛ ممکن است غنی هم باشد و بپاشد. شما باید دل ها را خوش کنید. روزگار فعلی ما در این حال ناخوشی است؛ یعنی فکر نمی کنم کسی در این شک داشته باشد که حالا حال خوش نیست.
سید حسن خمینی با بیان اینکه علت پیدایش جنبش ها و حرکت ها، «فقر» نیست، ادامه داد: حتی دین ستیزی، استبداد و استکبار هم علت این پدیده ها نیست. همه اینها در صورتی است که به ریشه ی «ظلم» برگردد؛ یعنی استضعافی که من احساس کنم نتیجه آن ظلم به من است. ظلم است که شورش می آورد. سال ها در این مملکت سلطنت های مطلقه حاکم بوده و شورش هم نمی شده، به خاطر اینکه جامعه فکر نمی کرده که حق دارد؛ وقتی احساس کند حق دارد و حق او را نمی دهند، شورش می کند. مثلا مهاجرین در هیچ کشوری شورش و انقلاب نمی کنند، چون فکر می کنند در اینجا حقی ندارند. این حق می تواند فقر باشد و می تواند حق مشارکت باشد.
وی اظهار داشت: دومین بُعد شخصیت سیاسی امام «تشکیل حکومت و پایه گذاری قانون اساسی» است و بعد دیگر، «تولید ایدئولوژی» بود. ایشان به عنوان یک فیلسوف تشکیل حکومت دادند، اما مجری آن هم بودند. کمتر رهبر سیاسی در دنیا این توفیق را پیدا می کند که خودش هم ایده حکومت را بدهد و هم اجرایش کند. یعنی مثلا مارکس ایده داده، ولی کسی دیگر پیدا شده و آن را اجرا کرده است؛ ولو اینکه می گویند خود لنین دارای ایده ای بود.
یادگار امام سپس در خصوص علت اینکه حال ما الآن خوش نیست، گفت: بخشی از این امر متوجه حاکمان است؛ شاید هم سهم بزرگتری متعلق به آنان است. من آن بخش را کاری ندارم، چون آنها نه امروز اینجا هستند، نه از ما مشورت خواسته اند و نه حرف های ما خیلی روی آنها تأثیر دارد! ولی در یک بخشی مقصر وضع موجود احزاب هستند که می خواهم راجع به این بخش سخن بگویم.
وی در این زمینه خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی گفت: مردم ملاک اطاعت هستند، اما ملاک حقیقت نیستند. یعنی اینکه هرچه اکثریت گفت باید اجرا شود، ولی اینگونه نیست که هرچه اکثریت گفت درست است. هرچه اکثریت گفت باید اطاعت شود چون اگر این گونه نباشد، خطا و اشکالاتش بیشتر است.
جریان حزبی و سیاسی پیش قراولان جامعه هستند
وی تأکید کرد: جریان حزبی و سیاسی پیش قراولان جامعه هستند؛ نه اینکه هرچه همه می گویند دنبالش راه بیفتند؛ اینکه حزب یا جریان سیاسی نشد! جمله بسیار معروفی است و به نظر من سیاستمداران باید این را با آب طلا بنویسند و ر سر در خانه شان بزنند که «من خیلی دوست دارم شما من را دوست داشته باشد و برای من خیلی مهم است که شما من را دوست داشته باشید، اما نه به اندازه عقیده ام؛ اگر قرار باشد عقیده ام را کنار بگذارم که شما من را دوست داشته باشید، عقیده ام برای من مهمتر است».
یادگار امام افزود: رمز و راز کار سیاسی این است که ما واقعا بخواهیم همه را جذب کنیم، ولی نه اینکه ما جذب آنها شویم؛ باید آنها را جذب عقیده خودمان کنیم. اگر قرار بر یک کار سیاسی است، اشکال ندارد از دو نفر یا پنج نفر شروع کنید. آقای محمدرضا حکیمی برای من گفت که مرحوم دکتر شریعتی وقتی در مشهد شروع کرد، سه نفر بودیم و بعضی روزها که می رفتیم خانه یک نفر کار و درس بگذاریم، طرف از ترس در را بسته و رفته بود؛ دکتر شریعتی ما را سر کوچه نگه می داشت تا کسانی که می آیند فکر نکنند او نیست، بروند و دیگر ارتباط با آنها قطع شود. همین دکتر شریعتی با چنین وضعی کارش به حسینیه ارشاد و جایی کشید که بر سر دست ها او را می بردند.
نباید به هر قیمتی قدرت را به دست گرفت یا نگه داشت؛ باید سعی کرد اکثریت را به دست آورد و اگر هم نخواستند که نخواسته اند
وی ادامه داد: باید کار را شروع کرد؛ حرف ایجابی بزنید و روی یک چیز بایستید. کسانی که کار حزبی می کنند، باید بدانند که حزب یک جریان ایجابی است، اما جبهه یک جریان سلبی و مقطعی است و در آن پیرامون نخواستن یک چیزی دور هم جمع می شوند. ولی حزب یک جریان ایجابی است و می گوید ما در پنج انتخابات شرکت می کنیم و بالأخره می بریم، ولی اگر هم باختیم با هویت خودمان می بازیم. این مسأله خیلی مهم است که یک جریان فکری – سیاسی باید «خودش» باشد. این طور هم نیست که به هر قیمتی باید قدرت را به دست گرفت یا نگه داشت؛ باید سعی کرد اکثریت را به دست آورد و اگر هم نخواستند که نخواسته اند.
این نکته را فراموش نکنید که ایجابی حرف بزنید و روی یک چیز بایستید و خجالت نکشید
سید حسن خمینی گفت: مگر امیرالمؤمنین(ع) را هر روز خواستند؟! فرمود «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ». پس این نکته را فراموش نکنید که ایجابی حرف بزنید و روی یک چیز بایستید و خجالت نکشید. ما عقیده ای داریم و روی آن می ایستیم، شما ممکن است بپسندید یا نپسندید. اگر قرار است من را دوست داشته باشید، باید من را با همین عقیده دوست داشته باشید. قرار نیست من مثل شما شوم و قرار است با حفظ مواضعمان یک تشکیلات یا مجموعه ای را شکل بدهیم.
راه حل وضع کنونی کشور گفت و گو است؛ دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید
وی یادآور شد: من در همان بیانیه ای که ابتدا حوادث اخیر نوشتم عقیده ام را گفتم و هنوز بر آن هستم. مسأله این است که راه حل وضع کنونی کشور گفت و گو است؛ دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید. نمی شود طرفین بگویند ما به شرطی پای کار هستیم که یقه همدیگر را پاره کنیم! یک کشور و یک ملت هستید و افراد هم فکرهای مختلف دارند، راهش گفت و گوی ملی است. اما مراد من این نیست که با همدیگر حرف بزنیم، البته بزرگانشان باید با همدیگر حرف بزنند، اما گفت و گو در سطح ملی به معنای انتخابات است.
باید به این سمت رفت که هرکسی عقایدش را بگوید و در مقابل مردم بگذارد؛ اگر انتخابات کمرنگ شود، وضع همین است که امروز هست
یادگار امام تصریح کرد: باید به این سمت رفت که هرکسی عقایدش را بگوید و در مقابل مردم بگذارد؛ اگر انتخابات کمرنگ شود، وضع همین است که امروز هست.
در مرحله فعلی کار حزبی سخت است؛ کار سیاسی نشستن بر سفره انداخته شده نیست
سید حسن خمینی اظهار داشت: در مرحله فعلی کار حزبی سخت است، ولی کار سیاسی اصولا سخت است. کار سیاسی نشستن بر سفره انداخته شده نیست. باید عقیده خودتان را بگویید؛ اینکه می گویند ما حرف می زنیم و عده ای کامنت می گذارند و فحش می دهند، توجیه خوبی برای سخن نگفتن نیست؛ خب بدهند! بعضی وقت ها آدم از شدت عذابی که بر پیامبر(ص) وارد شده واقعا گریه اش می گیرد. به مسجد می رفت تا نماز بخواند و ابولهب به یک عده پول می داد تا روی گردن ایشان بنشینند و از خود ایشان روایت است که من صدای خرد شدن استخوان های گردنم را در آن لحظات می شنیدم. ایشان را به شعب ابیطالب بردند و حتی با هیچ کدام از بنی هاشم که مسلمان نشده بودند هم معامله نکردند و آنها هم داشتند از گرسنگی می مردند. یعنی پیامبر(ص) تنها بودند و کتکشان هم می زدند، ولی سر حرفشان ایستادند.
سید حسن خمینی در ابتدای سخنان خود گفت: قبل از هر چیزی دعا کنیم که ان شاء الله اسباب استخلاص بیشتر جناب آقای کروبی فراهم شود که پایه گذار و بنیانگذار مجموعه حزب شما هستند و حزب هم هنوز به ایشان وفادار است.
منبع:انتخاب