به گزارش
مردم سالاری آنلاین،یک کارشناس مسائل بین المللی با اشاره به اینکه اروپایی ها در رابطه با ایران گرفتار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی هستند، گفت: به رغم تنش هایی که ایجاد شده من فکر می کنم، به خصوص در ارتباط با اروپا، که نسبت به نیاز متقابل امروز و آینده آگاهی دارند و گمان می کنم اگر مقداری واقع بینی در کار باشد و از برخوردهای احساسی جلوگیری شود، این دوره تنش می تواند کوتاه باشد و مهار شود.
مشروح گفت و گو با دیاکو حسینی را در ادامه می خوانید:
در خصوص این سخن که طی یک هفته اخیر برای روابط ایران و اروپا از تعبیر «محاصره دیپلماتیک» استفاده می شود، ارزیابی شما چیست و چقدر این تعبیر و تعابیر نظیر این را قبول دارید؟
من فکر نمی کنم که مفهوم «محاصره دیپلماتیک» بازتاب دقیقی از آنچه رخ می دهد، باشد. فکر می کنم این را اتفاق نظر داریم که روابط ایران و غرب، یعنی اروپا و آمریکا، به دلایل کاملا روشنی رو به بهبود نیست و حتی در ماه های اخیر وضعیت بدتری هم پیدا کرده است. بخشی از این تخریب روابط به عدم موفقیت مذاکرات احیاء برجام مربوط می شود و البته از آن مهم تر، اتهام دخالت ایران در جنگ اوکراین است؛ و همین طور اعتراضاتی که در ایران وجود داشت و لابی سنگینی که در اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت، تأثیر داشت در اینکه این فاصله به تدریج افزایش پیدا کند.
ضمن اینکه من فکر می کنم اروپایی ها در رابطه با ایران گرفتار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی هستند. چون در عین اینکه به ایران نیاز دارند، به دلیل اهمیت استراتژیک ایران در این منطقه از جهان و همین طور برای آینده امنیت کریدورهای انرژی و ارتباطی، اما همان با این نیاز هیچ نوع چشم انداز روشنی برای ترسیم یک نقشه راه مشترک متأسفانه وجود ندارد؛ و همین موضوع هم ایران را از اروپا دلسرد کرده و هم متقابلا باعث دلسردی بخشی از اروپا از ایران شده است. ولی در عین حال به رغم تنش هایی که ایجاد شده من فکر می کنم، به خصوص در ارتباط با اروپا، که نسبت به نیاز متقابل امروز و آینده آگاهی دارند و گمان می کنم اگر مقداری واقع بینی در کار باشد و از برخوردهای احساسی جلوگیری شود، این دوره تنش می تواند کوتاه باشد و مهار شود.
به هر حال من با مفهوم «محاصره دیپلماتیک» در این رابطه موافق نیستم؛ هرچند اروپا و آمریکا کشورهای مهمی را در جهان شامل می شوند و در توازن های بین المللی نقش بسیار کلیدی دارند، ولی این دوره تنش کوتاه با آنها به معنای محاصره شدن ایران نیست.
بن بست مذاکرات برجام با فوت خانم مهسا امینی و اتفاقات بعد از آن همزمان شد؛ از جمله اینکه اروپا چهار بسته تحریمی علیه ایران داشت و سفرای ایران در کشورهای اروپایی متعدد احضار شدند و اخیرا هم پارلمان اروپا به بهانه اعدام علیرضا اکبری سعی می کند که سپاه را جزو لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار بدهد. به نظر شما کدام یک از این دلایل باعث شرایط فعلی روابط ایران و اروپا شده است؟
به نظرم تمام دلایلی که شما شمردید، رابطه سینرژیک با هم دارند؛ یعنی هم افزا هستند و مرتب همدیگر را تقویت کرده اند. اگر ما یک برجام احیاأ شده داشتیم، احتمال اثرگذاری سایر فاکتورها در این سیر سقوطی روابط ایران و غرب کمتر بود. بنابر این، عدم احیاء برجام سنگ بنای اولیه را برای این وضعیت ایجاد کرده است. اتفاقات بعدی در مورد جنگ اوکراین و اتهامات وارده به ایران هم تأثیر قابل توجهی را بر غرب گذاشت.
البته اینها یک سویه نیست و از طرف ایران هم غرب متهم است به اینکه آمریکا از برجام خارج شده و اروپایی ها هم هرچند در برجام هستند، اما در عمل تحریم های آمریکا را اجرا کرده اند و تمام وعده های پیشین ناکارآمد بوده است. امروز هم با توجه به درخواست های طبیعی که ایران برای تقویت و تحکیم برجام دارد، هیچ کدام به خوبی پیش نرفته و غرب تمایل نشان نداده است. ضمن اینکه از نگاه ایران، کشورهای غربی در ناآرامی های داخل ایران نقش داشته اند. البته ممکن است درباره حدود این نقش اختلاف نظر باشد اما مطمئن هستیم که کشورهای غربی به شکل های گوناگون از این ناآرامی ها حمایت کرده اند و همین باعث رنجش ایران شده است.
درباره جنگ اوکراین هم تبلیغات گسترده ای علیه ایران صورت گرفته است. در حالی که مقامات نظامی و سیاسی ما به دفعات اصرار کرده اند که پهپادهای فروخته شده به روسیه قبل از این جنگ بوده و ایران مصمم هست که در این جنگ دخالت نکند، تمام اینها در تبلیغات غربی نادیده گرفته شده و فشارهایی را علیه ایران اعمال کرده است.
یک رنجش و آزردگی دوطرفه در جریان هست و همین موضوع در ترکیب با سایر موارد منجر به وضعیتی شده که ما می بینیم. بنابر این خیلی هم نباید گمان کنیم که فقط غرب علیه ایران اتهاماتی را دارد، این رنجش ها کاملا دوطرفه است و به نظرم برای حل و فصل آنها باید گلایه های هر دو طرف را مدنظر قرار داد و به خصوص در رابطه با ایران که من فکر می کنم در این رابطه حق به جانب هست؛ هم در خصوص برجام و قول و قرارهایی که از جانب غرب دیده ایم و هم در رابطه با مداخلات مختلفی که علیه ایران دارد صورت می گیرد و به نظر می رسد که یک هماهنگی بین اروپا و آمریکا برای به حداکثر رساندن «فشار حداکثری» در جریان هست.
به دلیل اینکه فشارهای بر ایران همزمان شده با دولت جدید نتانیاهو در رژیم صهیونیستی، ارزیابی شما از نقش لابی صهیونیست در این فشارهای بر ایران چیست؟
ما همیشه می دانستیم که دولت های مختلف اسرائیل با برجام مخالف هستند و برای جلوگیری از هر گونه عادی سازی روابط بین ایران و غرب تلاش خودش را کرده است. ظاهرا در دوره نتانیاهو اراده تازه ای برای جلوگیری از احیای برجام و تیره کردن روابط ایران و غرب به وجود آمده و ما می دانیم که آمریکایی ها همیشه در برابر لابی اسرائیل در واشینگتن آسیب پذیر بوده اند و اراده آنها به شدت تحت تأثیر خواسته های اسرائیل قرار گرفته است.
چنین فشارهایی را اسرائیل به اروپا هم دارد وارد می کند و به نظرم همزمان شدن این اتفاقات با عدم موفقیت در مذاکرات احیای برجام و روی کار آمدن دولت نتانیاهو حتما مؤثر بوده در فشارهایی که اعمال می شود؛ و در نتیجه احتیاط هایی که هم اروپایی ها و آمریکایی ها این روزها در رابطه با ایران نشان می دهند.
نظر شما در خصوص اقدامات تحریک آمیزی مثل شعارنویسی روی دیوار سفارت انگلیس چیست؟
تصور نمی کنم اینها مفید و کارساز باشد و اثری در تنظیم روابط ایران با غرب داشته باشد. نتیجه نهایی که ما از این نوع رفتارها می بینیم این است که باعث سوء استفاده تبلیغاتی علیه ایران می شود. البته در عین حال من فکر می کنم ما باید به قوانین و مقررات بین المللی در رابطه با سفارتخانه ها و وضعیت آنها احترام بگذاریم و چنین احترامی هم لازم است در رابطه با سفارتخانه های ایران در کشورهای غربی رعایت شود.
من این موضوع را در بررسی روابط ایران و اروپا یک موضوع فرعی می دانم. البته یک موضوع فرعی که به هیچ عنوان وجهه مناسبی را برای ایران ایجاد نمی کند؛ و ضمن اینکه مشکلی را هم از روابط حل نمی کند و منجر به تغییر عمده ای هم نخواهد شد.
به نظر شما اساسا تشدید تقابل میان ایران و اروپا چه چشم اندازی را جلوی ما قرار می دهد؟ با توجه به اینکه آلمان، فرانسه و انگلیس عضو برجام هم هستند، چقدر امکان فعال شدن «مکانیزم ماشه» علیه کشور ما وجود دارد؟
کشورهای اروپایی در این مرحله کاملا تحت تأثیر افکار عمومی، مسائل اخیر و البته مسائل سیاسی پیرامون جنگ اوکراین قرار گرفته اند. منظور ما از افکار عمومی تک تک مردم اروپا نیستند، بلکه لابی های ضد جمهوری اسلامی هستند که به صورت هدفمندی در چند ماه اخیر علیه ایران فعالیت کرده اند. بنابر این، بخشی از رفتارها و گفتارهایی که از اروپایی ها داریم می بینیم، برای تسکین این بخش از افکار عمومی است و الزاما به معنای یک تغییر استراتژی قابل توجه و مهم اتحادیه اروپا در رابطه با ایران نیست.
من فکر می کنم اتحادیه اروپا و بریتانیا این مقدار از عقلانیت را دارند که بفهمند باید روابط خودشان با ایران را مستقل از این تنش های دوره ای و فشارهای مختلف سیاسی در اروپا مدیریت کنند. ولی در عین حال باید پاسخگو باشند و نشان بدهند که به این مسائل واکنش نشان داده اند. من فکر می کنم یک مقدار فشارها و تیرگی که در روابط وجود دارد، محصول فقدان ایده های جایگزین برای ارتقاء روابط و حل و فصل اختلافات به شیوه های مناسب است.
در غیاب این ایده ها از ابتکارات سطحی و غیر مؤثر مثل مواردی که در پارلمان اروپا دیدیم و یا گفتارهایی که از مقامات مختلف اروپایی شنیده می شود، صحنه را به دست می گیرد و تأثیرات منفی خودش را به جا می گذارد. من فکر می کنم آنچه ما و اتحادیه اروپا نیاز داریم این است که دنبال ابتکارهایی باشند که با نظر به منافع استراتژیک و بلندمدت طرفین دنبال حل و فصل اختلافات باشد؛ به جای افسار روابط خارجی خودشان را در اختیار امواج سیاسی – اجتماعی و یا در اختیار لابی هایی قرار بدهند که دستور کار کاملا متفاوتی با منافع ملی بلندمدت اروپا و به طور متقابل ایران دارد.
به نظرم اگر اتفاقی رخ دهد می تواند مسیر روابط ایران و غرب را به سمت و سویی ببرد که چیزی قابل پیش بینی نیست و خسارت هایی را به بار خواهد آورد که می توانید نصیب هر دو طرف شود؛ در حالی که ایران و اروپا به دلایل متعددی به ایجاد یک رابطه اقتصادی و استراتژیک بلندمدت نیاز دارند.
منبع:جماران