به گزارش
مردم سالاری آنلاین،مجید شیخ محمدی ـ دانشیار دانشگاه تربیت مدرس در یادداشتی با عنوان «راه را گم نکنیم» در روزنامه اطلاعات نوشت: آبان ماه سال گذشته یادداشتی با عنوان «صورت بندی مسائل اساسی کشور» به این قلم در روزنامه اطلاعات منتشر شد به این مضمون که صورت بندی مسائل اصلی کشور خیلی اهمیت دارد و باعث میشود راه را گم نکنیم. صورت بندی مسائل اساسی کشور در این برهه از زمان بیش از گذشته اهمیت دارد. احساس من این است دولت به جای توجه به مسائل اساسی کشور در حاشیه سیر میکند. راه حلهای خلق الساعه ارائه میکند. وعده و وعید میدهد. افزایش حق اولاد و ساخت مسکن ارزان، راه برون رفت از وضع حاضر نیست. دولت درصدد تدوین سند ملی هوش مصنوعی است و از استادان دانشگاه خواسته درباره پیشنویس این سند اظهار نظر کنند. این درحالی است که مدتی است اینترنت دانشگاه به وبسایت غالب دانشگاهها و مراکز علمی جهان وصل نمیشود. به نظرم خلأ تئوریک در اداره کشور همراه با مشکلات بوروکراسی و تعارفات مرسوم در نهادهای دولتی، دولت را از توجه به مسائل اساسی کشور دور کرده است. باید اساسیتر اندیشید و از شعارزدگی پرهیز کرد. سال گذشته صورت بندی زیر از مسائل اساسی کشور در چهار محور به شرح زیر ترسیم شد:
اولین مسأله را ناکارامدی مزمن اقتصادی و دومین مسأله را تحریم اقتصادی دانستم. ناکارامدی مزمن که هنوز هم گریبان اقتصاد کشور را گرفته، ابعاد مختلفی دارد. قیمت گذاری دستوری و سیطرة بیش از حد دولت بر اقتصاد کشور، بهره وری پایین در شرکتهای شبه دولتی، و انتظار تاریخی مردم در تأمین همه امکانات توسط دولت، دلایل اصلی ناکارامدی هستند. هزینههای دولت باید در سه محور خلاصه شود: تأمین امنیت، آموزش و بهداشت. فقط اینها باید از بودجه عمومی تأمین شوند. هیچ دولتی در دنیا نمیتواند برای همیشه آب، برق، گاز، گازوئیل، قیر، کاغذ، لاستیک کامیون، خدمات حمل و نقل عمومی، لبنیات، دانههای روغنی و نهادههای کشاورزی را با تخفیف به مردم عرضه کند. چند سال است که منتظر هستیم راه آهن انزلی به آستارا وصل شود تا امکان ترانزیت کالا از اقیانوس هند به روسیه و قفقاز از طریق ایران میسر شود. واقعاً تکمیل این خط کوتاه، تراز ژئوپلیتیک ایران را به شکل چشمگیری افزایش میدهد اما دولت ایران پول کافی برای تکمیل این خط آهن ندارد. دولت از تأمین مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار هم ناتوان است و قرار شده روسها برای این پروژه تأمین اعتبار کنند. نمیدانم چه زمانی این پروژه به سرانجام میرسد اما امید به تکمیل این پروژه در زمانهای که دولت ایران در تنگنای تحریم خود را موظف به تأمین همه امکانات برای مردم میبیند رنگ میبازد.
دومین مسأله تحریم اقتصادی است. در باب تحریم صریح گفتهام و میگویم: اقتصاد ایران بدون رفع تحریمها هیچ چشماندازی ندارد. کسانی که مدعی هستند تحریم برای ما نعمت است یا حقوق بگیر دولت هستند یا از تحریمها در کسب و کار خود نفع میبرند. دولت ایران باید برای مذاکره به منظور رفع تحریمها اراده واقعی و برنامه عملی داشته باشد. چند ضعف اساسی در شکل و محتوی مذاکرات دیده میشود. ما با آمریکا به صورت مستقیم مذاکره نکردیم و منتظر شدیم تا دیگران از جانب ما برای آمریکا پیغام ببرند. این روش مذاکره آسیبهایی دارد: اول اینکه زمان را به تأخیر میاندازد و دیگر اینکه ممکن است پیام به درستی منتقل نشود. اما در مذاکرات رودر رو حتی درصورت نپذیرفتن یک پیشنهاد ممکن است بلافاصله پیشنهادهای سازنده دیگری مطرح شود که به توزیع و بازتوزیع متعادل اختیارات و تعهدات طرفین بازی منجر شود. در باب لزوم اخذ تضمین از آمریکا هم ملاحظات و تاملاتی وجود دارد. اما آنچه از همه دردناکتر است سکوت علی باقری کنی، معاون سیاسی وزیر خارجه و مسئول اصلی مذاکرات هستهای است. الان دو سال است که بایدن رئیسجمهور دموکرات آمریکا در انتخابات پیروز شده اما در رفع تحریمها هیچ گشایشی رخ نداده است. علی باقری کنی هیچ گزارشی از روند و نتایج مذاکرات نمیدهد. ما فقط یک جمله تکراری را از او و رئیسش آقای وزیر خارجه میشنویم. آن جمله تکراری این است: «امروز بیش از هر زمانی به توافق نزدیک هستیم.» ایشان در سخنرانی اخیر خود در یکی از دانشگاههای بزرگ کشور چنین اظهار کردهاند: «تمام اندیشمندان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر افول آمریکا اذعان کردهاند.» ایشان همچنین افزودهاند: «افول آمریکا به شاخص تولید ناخالص داخلی منحصر نمیشود. آمریکا در مورد ارزشهای لیبرال دموکراسی همچون آزادی مدنی، دموکراسی و حتی در عرصه محیط زیست وضعیت مطلوبی ندارد و چشم انداز مطلوبی هم پیش روی این کشور نیست.» سؤال اساسی این است که چرا شما نتوانستید با یک کشوری که به گفته تمام اندیشمندان، در همه زمینهها در حال افول است به توافق برسید. نخواستید یا نتوانستید؟
سومین مسأله اساسی، نحوه مشارکت مردم در شیوه حکمرانی است. در حال حاضر هیچ حزب واقعی در کشور فعالیت ندارد. ما در این زمینه عقب گرد داشتهایم. دو دهه قبل در ایران احزاب به صورت جدی فعالیت داشتند. مونولوگ (تک گویی) فعلی باید به دایالوگ (گفتگو) تبدیل شود. باید راه مشارکت اصناف را از طریق ارتباط ساختاریافته سندیکاها با مراکز قانون گذاری باز کرد. دولت باید به توسعه احزاب فکر کند و تنوع افکار را بپذیرد. بر خلاف ادعای بعضی از افراد، بسیج و روحانیت نمیتوانند جایگزین احزاب باشند. اساساً، جمهوری بدون حزب معنا ندارد. احزاب به منزله ساختارهایی متشکل از نخبگان، واسط بین نیازهای توده مردم و اقدامات سازنده دولت هستند. حذف احزاب از ساختار تصمیم سازی و رجوع مستقیم به مردم عادی، کشور را از توسعه پایدار محروم میسازد. دولتمردان باید درک کنند تایید حاکمیت از طریق حضور مردم در راه پیماییها تنها راه مشارکت سیاسی نیست. «طرد شدگی» را دلیل اصلی حضور جوانان در اغتشاشات اخیر میدانم. ما آنها را غیرخودی خواندیم و مجالی برای مشارکت آنها در عرصههای اجتماعی فراهم نکردیم. به مسأله استصواب! در نظارت استصوابی اشارهای نمیکنم که راه را بر مشارکت سیاسی بخش بزرگی از مردم بست. من رویکرد اخیر سخنگو و دبیر هیأت دولت را تحسین میکنم. او در جمع دانشجویان دانشگاهها حضور یافت و با آنها گفتگو کرد. این کار البته آسان نبود زیرا ممکن است جوانان عصبانی از وضع موجود جسورانه با او برخورد کنند. سعه صدر ایشان را میستایم. دولت مردان باید برای حضور در جمع مردم آمادگی کامل داشته باشند. این در کشورهای توسعه یافته امری عادی است که معترضین با تخم مرغ گندیده یا گوجه فرنگی به استقبال دولت مردان بروند.
چهارمین و آخرین مسأله اساسی کشور را همچنان حفاظت از محیط زیست میدانم. نمیخواهم از نابودی ذخایر آبی، نشست زمین، ایجاد فروچالهها و فرسایش خاک صحبت کنم. وضعیت فعلی محیط زیست ایران بر اهل خرد روشن است. ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردهایم. بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری منحصر به فرد ایران در حال انقراض است. چند وقت پیش از شهردار تهران پرسیدند بوی بد و ابر حاصل از گاز متان بر فراز جنوب تهران ناشی از چیست. ایشان فرمودند: «گزارشی در این باب دریافت نکردهایم». یکی نیست به او بگوید این همه پژوهشکده و مراکز تحقیقاتی مرتبط با شهرداری پس چه کار میکنند! شهردار تهران الحمدلله در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فعال است. آیا محیط زیست شهر به شهرداری مربوط نیست؟
اینها تنها گوشهای از مسائل اساسی و مهم کشور هستند. به رئیسجمهور محترم و کارگزاران دولت مشفقانه توصیه میکنم تحقیق را جایگزین تبلیغ کنند و رویکرد عالمانه را به راه حلهای خلقالساعه ترجیح دهند. دست از خوش خیالی بردارند و مسائل پیچیده سیستمهای اقتصادی ـ اجتماعی را به مسائل کوچک تنزل ندهند. رویکرد ساده اندیشانه و راه حلهای ابتکاری جوانان انقلابی بدون توجه به تجربیات وثیق و وسیع کشورهای توسعه یافته راه به جایی نخواهد برد. نخبگان را فرا میخوانم که از دیدگاه خودشان مسائل کشور را یک بار دیگر صورت بندی کنند. بار دیگر تأکید میکنم بدون اجماع بر سر مسائل اساسی، دستیابی به توسعه پایدار غیر ممکن است. برای رسیدن به این مقصود، گفتگو لازم است. راه را گم نکنیم!