۰
دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۲۰

چرا کلیپ سبزه ‌میدان رشت در افکار عمومی جا باز کرد و تکذیبیه اش کمتر باور شد؟

شاید شما هم این کلیپ را دیده باشید که در رشت و در سبزه میدان، اتفاق افتاده است.
چرا کلیپ سبزه ‌میدان رشت در افکار عمومی جا باز کرد و تکذیبیه اش کمتر باور شد؟
به گزارش مردم سالاری آنلاین، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: علی‌الظاهر، ون گشت ارشاد در حرکت است اما از سوی مخالف دوربین می‌بینیم که – انگار - زنی به زمین پرت می‌شود. دوربین مسیر روبه‌روی حادثه را نشان نمی‌دهد تا ببینیم که زن، پرت می‌شود یا خود را پرت می‌کند یا اصلاً در خودرو نبوده و زمین می‌خورد ولی مخاطب با دیدن همین تک تصویر، متأسفانه قضاوت می‌کند و حکم هم صادر می‌کند، چنان گرم و پرهیجان که انگار حقیقت همان است که او می‌گوید.
بعد که تصویر از سوی دیگر ارائه می‌شود می‌بینیم چنان نیست. کسی از ون به بیرون پرتاب نمی‌شود بلکه در بیرون خودرو زمین می‌خورد. آن هم کسی که می‌خواهد از جلب و انتقال یک متهم به مقر انتظامی، جلوگیری کند. قضیه کلاً فرق می‌کند با آنچه در تصویر اول می‌بینیم اما مگر چند نفر کلیپ دوم را می‌بینند؟ چند درصد باور می‌کنند؟ چه کسری از این افراد باور خود را به زبان می‌آورند؟ چه جمعی به اصلاح پندار و عذرخواهی از گفتار می‌رسند؟
واقعا کم هستند این افراد. بیشترمان در همان نگاه اول حکم می‌دهیم و به لعن و نفرین، متوسل می‌شویم. خود را هم محق می‌دانیم در آنچه می‌گوئیم حال آنکه بعد معلوم می‌شود چنین نیست.
اصلا بحث گشت ارشاد و موضوع امنیت اخلاقی در میان نیست بلکه ماجرا یک شکایت خصوصی است. تکلیف پلیس هم رسیدگی و اجرای قانون است. کاری که اگر انجام ندهد، باید یقه‌اش را گرفت نه وقتی به وظیفه عمل کند.
دلیلِ فراگیری و باورپذیری این کلیپ چیست؟ در ماجرای آن مادر که برای جلوگیری از بردن دخترش فریاد می‌زد دخترم مریض است اما ون گشت بی‌توجه به فریاد و ممانعت او، راه خود را رفت. در قصه آن دخترکی که به خاطر بدحجابی، مامور مرد او را به زور به سمت خودرو می‌کشاند. در قضایایی از این دست که ماموران قانون چندان که باید به استاندارد قانون رفتار نمی‌کردند. وقتی آن حکایت‌ها رفتند، حکایت‌های جعلی هم، باور پذیر می‌شوند.
وقتی به فقر اعتماد به رسانه‌های رسمی و نهادهای رسمی مبتلا شویم، نتیجه چنین خواهد شد که حرف درست ما را ناراست شمارند و دروغ‌های پیدا را گزاره صادق تصور کنند.
این را هم نمی‌شود به حساب بیگانه گذاشت که سهم اصلی را باید به نام خود بنویسیم. ما جوری رفتار کرده‌ایم که باور مردم نسبت به صداقت ما کم رنگ شده است.
باید همیشه از ناراستی در هر شکل و هیئت، پرهیز کنیم و با صداقت با مخاطب رو به رو شویم. اشتباهات مان را هم صادقانه بپذیریم. زیان پذیرش اشتباه هزار بار کمتر از خسارت عظیم این است که دیگران ببینند که ما خطا کرده ولی پوشانده ایم. اشتباه کرده ولی درست نمایی کرده ایم.
دومین بایستگی هم برای خود ما مردم است که به راحتی هر دروغی را راست نپنداریم و گناه سوء ظن را در جامعه توسعه ندهیم.
سومین نکته را به مسئولان محترم باید گفت که در برابر بدرفتاری متهم و حتی مجرم، حق نداریم "بد" کنیم. اگر متخلف بدرفتاری می‌کند، تکلیفش روشن است. مامور نظام نباید در تاریکی رفتار متقابل بنشیند. این را به حساب همه می‌گذارند.
کد مطلب: 172319
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *