ایلنا نوشت: حزب اعتدال و توسعه که عملا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ به صورت رسمی وارد مناسبات سیاسی ایران شد خود را پرچم دار جریان میانه در کشور میداند حزبی که قرابت نزدیکی با اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی دارد. البته در این بین ناطق نوری هم به خاطر مواضعاش طی سالیان اخیر نزدیک به این جریان شناخته میشود هر چند غلامعلی دهقان سخنگوی حزب اعتدال و توسعه در گفت وگوی خود با ایلنا، معتقد است نقش تاریخی ناطق نوری به عنوان بازیگر اصلی به پایان رسیده است به همین دلیل حسن روحانی را فردی ارجح تری برای کاندیداتوری از سوی جریان میانه میداند او البته تلاش عدهای برای حمایت اصلاح طلبان از کاندیدای غیر اصلاح طلب را در ر استای بدل ساختن از اصلاح طلبان میداند آنچه در پی می آید حاصل این گفت وگو است.
*بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ انتخابات سال آینده اهمیت مضاعفی دارد برخی سال ۹۲ را سال سوزن بانی انقلاب میدانند و فردی که سکان هدایت دولت را بر عهده میگیرد بسیار مهم است که چه فردی باشد تحیل شما از فضایی که در حال سپری کردن به سمت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هستیم چیست؟
طبق قانون اساسی رئیس جمهور فرد شماره ۲ نظام محسوب میشود واین خود اهمیت قوه مجریه را در نظام سیاسی جمهوری اسلامی مشخص میکند اما انچه که مهمتر است این است که انتخابات در ایران را باید در حکم یک دماسنج دید در حقیقت انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد که جامعه به کدام سمت و سو میرود و اکثریت مردم چگونه میاندیشند. طبیعی است این نکته کمی برای کسانیکه نگاه استراتژیک به مسائل کشور دارند نیست. باید با نظر شما موافق بود که انتخابات سال آینده همانند انتخابات دیگر بسیار مهم است بخصوص بعد از انتخابات سال ۸۸ و حوادث بعد از آن خیلیها مترصد این هستند که ببیند اقبال اکثریت جامعه چگونه خواهد بود هم از نظر مشارکت و هم اینکه نخبگان ما در چه سطحی در انتخابات شرکت میکنند.
انتخابات مجلس نهم نشان داد که اصولگرایان در چند گروه شکل گرفتند و تضادهایی که در این جریان خفته بوده باز شد و این شکافها در سال جاری نه تنها کمتر نمیشود بلکه این پتانسیل را دارد که عمیقتر شود. اصولگرایانی که در جبهه متحد بودند اگر در انتخابات مجلس به یک لیست رسیدند پیش بینی میشود در انتخابات ریاست جمهوری با سه یا چهار گزینه روبه رو شوند مانند آقایان لاریجانی، جلیلی و قالیباف از طرف دیگر جبهه پایداری با محوریت فرزندان معنوی آیت الله مصباح یزدی که سعی کردند فراکسیون مستقلی را در مجلس تشکیل دهند در انتخابات ریاست جمهوری با گزینهای همچون باقر لنکرانی احتمال ورود به عرصه انتخابات را دارند. ازطرف دیگر اصولگرایانی که در قالب حزب توسعه و عدالت فعالیت میکنند از محسن رضایی حمایت میکنند و احتمال بسیار زیادی آقای رضایی در انتخابات حضور خواهد داشت. آنچه که طبق شواهد و قرائن پیداست آقای قالیباف با به راه انداختن رسانههای متعدد قصد ورود جدی به انتخابات را دارد.
به هر ترتیب در جریان اصولگرا حدود ۶گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری مطرح هستند. اکثر این ۶ گزینه طی یکسال اخیر جلسات منظمی برای تحیلل شرایط انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده و در محافل خصوصی خود انتقادهایی تند و تیزی علیه یکدیگر مطرح میکنند.
*جریان حامی دولت چگونه میخواهد در این انتخابات نقش آفرینی کند؟
این جریان که به تعبیر خود اصولگرایان به جریان انحرافی نام گرفته است با تمامی مسائلی که برای آنها در انتخابات مجلس پیش آمد و اکثر کاندیداهای وابسته به این جریان رد صلاحیت شدند مانند اقای شریفزاده که از نزدیکان مشایی است، عباس امیری فر و همچنین ابطال انتخابات در حوزههایی که وابستگان به این طیف رای اوردند مانند رامسر و دماوند. به نظر میرسد احمدینژاد بعد از ماجرای ۱۱ روز خانه نشینی تلاش کرد آرام آرام خود را بازسازی کند و به همین دلیل معتقدم این جریان این پتانسیل را دارد که در کنار دیگر اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری اینده فعال شود البته گزینه اصلی این جریان با توجه به مکنونات قلبی اقای احمدینژاد شخص مشایی بود ولی با توجه به مسائلی که برای رئیس دفتر آقای احمدینژاد طی ساالیان اخیر بوجود آمد و نحوه موضع گیری علما علیه ایشان به احتمال بسیار زیاد از فیلتر شورای نگهبان عبور نخواهد کرد. به همین دلیل احمدینژاد گزینههای دیگری در آستین خود دارد که در صورت لزوم رو خواهد کرد.
*مثل آقای نیکزاد؟
تصور میکنم آقای نیکزاد یکی از گزینههای جدی مورد نظر احمدینژاد باشد. از آنجا که طیف احمدی نژاد-مشایی طی ۷ سال اخیر پایگاه رای خود را طبقه فرودست جامعه قرار داده است و با توجه به اینکه پروژه مسکن مهر برای این طبقه از جامعه حائز اهمیت بوده و از طرفی آقای نیکزاد نشان داده از جهت مفاسدی که برخی از اعضای جریان انحرافی به آن مبتلا هستند تا حد زیادی دور است به نظر میرسد گزینهای است که احمدینژاد روی او حساب خاصی باز کرده است. منتها انتخاب ۸۴ نشان داد که حمایتهای معنوی و مادی سید محمد خاتمی از دکتر معین وهمینطور بحث معاون اولی دکتر رضا خاتمی در صورت پیروزی معین این تصور را ایجاد کرده بود که رای اقای معین حداقل یک سوم رای اقای خاتمی باشد ولی در نهایت دیدیم که رای ایشان حدود یک چهارم آرای اقای خاتمی بود. بنابراین اینکه اقای احمدینژاد با پایگاه رایی که در ۲۲ خرداد ۸۸ داشته بتواند برای اقای نیکزاد سرمایه گذاری کرده و از خودش هزینه کند نمیتوان امیدوار بود که نیکزاد رای مطلوبی را کسب کند.
*جریان اصلاح طلب با فراز و نشیبهایی که طی سالیان اخیر داشته در کنار سایر جریانات در انتخابات چگونه میتواند حضور داشته باشد؟
آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد و از سوی اصولگرایان همیشه به عنوان نقطه ضعف اصلاح طلبان قلمداد میشود تردیدی بود که نسبت به نتیجه انتخابات از سوی این جریان صورت گرفت. البته تردید صورت گرفته به نتیجه انتخابات از سوی دو کاندیدای اصلاح طلبان صورت گرفت و بدین معنا نیست که تمام اصلاح طلبان هم چنین تفکری داشتند. حضور آرام اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم هم نشان داد که این جریان همچنان قابلیت ظهور و بروز در مناسبات سیاسی را به دلیل پایگاه اجتماعیشان دارد. به نظر میرسد از بین گزینههایی که مورد نظر بخشی از اصولگرایان هم هست و جز رجال سیاسی محسوب میشود دکتر عارف باشد. البته جریان اصلاح طلب گزینههای دیگری هم برای کاندیداتوری در عرصه انتخابات دارد که البته سقف اصلاحات است مثل سید حسن خمینی که آنگونه که نشان میدهد انگیزه زیادی برای ورود به این عرصه را ندارد هر چند تا انتخابات ریاست جمهوری شاهد فرازو فرودهای زیادی خواهیم بود و احتمال تجدیدنظر در تصمیمات افراد وجود دارد. دیگر گزینههای مورد نظر اصلاح طلبان سید محمد خاتمی و عبدالله نوری است که چون کانیداها باید از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند شاید بعضی گزینهها نتوانند به دلایل مختلف از آن عبور کنند.
*در بین جریان میانه که برخی احزاب سیاسی مانند حزب متبوع شما پرچم دار آن است آیا گزینهای برای این انتخابات مدنظر دارد؟
جریان میانه که در نبود جریان چپ با عنوان کارگزاران سازندگی در انتخابات پنجم در عرصه سیاست ایران شکل گرفت. این جریان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ آیت الله هاشمی رفسنجانی را بصورت رسمی مورد حمایت قرار داد. گزینهای که نه اصولگرایان رسمی از او حمایت کردند نه اصلاح طلبان. اصولگرایان از احمدینژاد، قالیباف و لاریجانی حمایت کردند اصلاح طلبان هم در قالب جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز از دکتر معین و اقای کروبی حمایت کردند. در آن زمان جریان میانه سه گروه اصلی را پوشش میداد. حزب اسلامی کار، کارگزاران سازندگی، و حزب اعتدال و توسعه. من فکر میکنم انتخابات آینده یکی از تفاوتهایی که با انتخابات ۸۴ دارد- ضمن اینکه از نظر چند قطبی شدن به دلیل شکاف عمیقی که بین اصولگرایان بوجود آمد و اینکه اصلاح طلبان گزینه کاریزمایی ندارند که به مردم معرفی کنند شبیه به هم است- ولی این جریان که در انتخابات ۸۴ همگی از یک گزینه واحد یعنی هاشمی رفسنجانی حمایت کردند در انتخابات پیش رو این دچار تشتت و تکثر کاندیداست.
*شما از تعمیق شکاف اصولگرایان در انتخابات آینده سخن گفتید آیا این واگرایی کمکی به اصلاح طلبان میکند؟
اگر اصلاح طلبان بتوانند گزینه کاریزما را پیدا کنند این شکاف به کمک آنها خواهد امد ولی شواهد و قرائن نشان میدهد گزینه کاریزمایی به غیر سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی برای اصلاح طلبان وجود ندارند. شکاف بین اصولگریان نتیجهاش این خواهد بود که انتخابات ریاست جمهوری به دور دوم کشیده میشود. اکنون درجریان میانه هم از کاندیداهی مختلف صحبت به میان آمده است. برخی اعضای خانه کارگر از کاندیداتوری اقای کمالی سخن گفتند کارگزران سازندگی هم از گزینه حزبی صحبت میکند همچنین حزب اعتدال و توسعه هم در خود این توانمندی را میبیند که کاندیدای اختصاصی خودش را داشته باشد.
*در جریان میانه دو گزینه بیشتر از همه به ذهن متبادر میشود یکی ناطق نوری و دیگر حسن روحانی است. ناطق نوری چقدر میتواند در این عرصه نقش آفرین باشد؟
به نظر میرسد مواظعی که آقای ناطق نوری در قبال دولت نهم و دهم اتخاذ کرد مواضعی جدای از نظرات اصولگریان رسمی بود. اما نقش تاریخی اقای ناطق نوری به عنوان بازیگر اصلی به پایان رسیده است. ایشان بیش از آنکه یک جریان فکری باشد یک شخصیت حقیقی در عرصه سیاسی کشور است کسی که دیگر در جامعه روحانیت مبارز فعالیتی ندارد و به همین دلیل حمایت بخش اعظم راست سنتی را با خود همراه خود ندارد موتلفه هم که سخن از کاندیدای اختصاصی میکند. شیخوخیت ایشان هم در سال ۸۴ در قالب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب عملا به شکست منجر شد. به همین دلیل دوران بازیگری ایشان به دلیل نداشتن عقبه فکری-سیاسی باید تمام شده تلقی کرد. هر چند باید از چهرههایی به مانند آقای ناطق در قالب اتاق فکر استفاده کرد.
*می تواند رئیس جمهور ساز باشد؟
در جامعهشناسی سیاسی شخصیتها نماد یک جریان هستند و اقای ناطق هم میتواند نماد یک جریان سیاسی دانست که مربوط به راست سنتی است که این جریان البته در انتخابات مجلس نهم شکست خورد. اینکه میتوانند رئیس جمهور ساز باشند باید به این نکته توجه کرد که در ایران انباشت تجربه کالای کم یابی است که متاسفانه ما ارزش آن را نمیدانیم اینگونه شخصیتها میتوانند در اتاق فکر نظام نقش موثری داشته باشند.
*اگر اینگونه که شما میگویید باشد بین آقاتی روحانی و ناطق نوری شباهتهای زیادی وجود دارد هر دو در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمیکنند هر دو طی ۳ سال اخیر موضع گیری خاص سیاسی نداشتند پس آقای روحانی هم باید در اتاق فکر صرفا فعالیت کند؟
علی رغم تشابهایی که شما گفتید ولی تفاوتهای جدی هم وجود دارد. اول اینکه اقای ناطق یک بار بخت خود را در انتخابات ریاست جمهوری آزمود ولی آقای روحانی تاکنون در این عرصه وارد نشده. دوم اینکه اگر مواضع اقای روحانی را در قبال دولت نهم و دهم آنالیز کنیم حتی از مواضع برخی اصلاح طلبان هم رادیکالتر است و منتقدتر از اقای ناطق نوریای است که مدتها در قبال این دولت سکوت کرد.
*مگر قرار است میزان سنجش توانایی افراد بر میزان انتقاد از دولت باشد که هر کسی نسبت به دولت موضع رادیکالی داشت پس ارجحتر است....
ببینید، اینکه میگویید انتقاد از دولت از چه زمانی اتفاق افتاد؟ از سال ۸۸ به بعد. ولی اقای دکتر روحانی از ابتدای کار دولت احمدینژاد یعنی از سال ۸۴ مواضع انتقادی نسبت به این دولت داشت که اوج موضع گیری ایشان در سال ۸۶ و در مراسم ختم مرحوم توسلی بوده است. آقای روحانی نگاه مدرن تری نسبت به افرادی همچون اقای ناطق نوری به مسائل مختلف کشور دارد. دکتر روحانی نگاه بازتری نسبت به عرصه سیاسی کشور دارد.
*در انتخابات اخیر بارها نام حسن روحانی آورده شد ولی وی هیچگاه کاندیدا نشد تا چه حد این امکان وجود دارد که در انتخابات آینده حضور پیدا کند؟
آنچه که مهمتر از نتیجه در هر انتخاباتی است اصل حضور است. مشکلی که در فرهنگ عامه ایران وجود دارد این است که خیلی زود میخواهیم به نتیجه برسیم در عرصه سیاست هم اگرچه جریانهای فکری -سیاسی باید به نتیجه فکر کنند ولی مهمتر این است که نباید قافیه را باخت و باید در صحنه بود و به کادرسازی و فرهنگ سازی مشغول بود به همین دلیل جریان میانه هم باید خود را بازسازی کرده و در عرصه سیاست ایران جا باز کند نباید صرفا زود به نتیجه فکر کرد. باید شکست در عرصه مناسبات سیاسی را پذیرفت. باید ظرفیتها را بالا برد.
الان صحبت بر سر مصداق جریان میانه نیست هر چند گرینه دکتر روحانی برای این جریان مطرح است و بر دیگران ترجیح دارد ولی باید توجه داشت بسیاری از سخنان، دیدگاهها و برنامههای جریان میانه که در انتخابات ۸۴ فعالیت چشم گیری داشت همگی درست بوده است. حساسیتی که روی شخص اقای احمدینژاد از همان ابتدا از سوی این جریان صورت گرفت و نسبت به سخنان و مواضع اقتصادی و بین المللی ایشان موضع گیری شد نشان از عمق دور اندیشی جریان میانه داشت. قرار نیست اگر چهرههای نخبه کشور ما بنا به هر دلیلی در یک تاکتیک اشتباه وارد شدند بخواهیم ریشه آن جریان را بزنیم. انقلاب ایران نشان داد ظرف ۳۴ سال گذشته لیگ سیاسی ایران حذفی است دائم جریانهای مختلف آمدند و رفتند از دولت موقت گرفته تا دولت احمدینژاد. همیشه نوعی رویش و زایش در عرصه سیاست وجود دارد. جریانهای فکری-سیاسی نباید راه خود را از انقلاب، نظام و تودههای مردم جدا کند.
*برخی معتقدند جریان اصلاح طلب بهتر است از گزینه غیر اصلاح طلب حمایت کند چون قدرت چانه زنی آن در سطوح بالای حاکمیت بیشتر از یک اصلاح طلب است تا چه حد این پیشنهاد قابلیت عملیاتی شدن دارد؟
ببینید، اول باید مشخص شود که اصلاحات را باید مربوط به چند چهره شاخص دانست یا اینکه اصلاحات مجموعه است از برنامههای مختلف. اگر اینگونه است یعنی مجموعهای از برنامه میتوان با سخن کسانی که میگویند از یک چهره غیر اصلاح طلبی که برنامههای اصلاح طلبانه را دنبال میکند حمایت کرد موافق بود. یعنی افرادی سخنگوی مطالبات اصلاح طلبان شوند که اگر چه عقبه اصلاح طلبی ندارند ولی به دلایل مختلف معتقدند این گفتمان باید در جامعه نمایندگانی داشته باشند. یا اینکه خودشان در یک دگردیسی فکری سیاسی به این نتیجه رسیدند که آن زمان درست فکر نمیکردند.
*نمونه آن میتواند اقای لایجانی باشد که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴شعارهای اصلاح طلبانه مطرح کرد...
چرا راه دور بریم. در همین مقطع فعلی اصولگرایان که خود را ارزشی قلمداد میکنند اصولگرایان دیگر را انحرافی میدانند زمانی که ملی-مذهبی جرم بود الان بخشی از این جریان از ملی گرایی حمایت میکند. عدهای معتقدند اصلاح طلبان که در این نظام ریشه دار هستند و در بعد از انقلاب هم در منصبهای مختلفی بودند چرا باید سخنگویی جریان خود را به افرادی بدهند که در غالب گفتمان اصلاح طلبی نقشی نداشتند که این سخنان هم آنچنان غیر منطقی نیست. چون احساس میشود به دنبال بدل ساختن از اصلاح طلبان هستند.