سرویس اجتماعی – سعید تهرانی: کاهش رشد جمعیت کشور بیش از یک دهه است که مدنظر مسئولان قرار گرفته است و سیاست تشویق و حمایت از فرزندآوری مدنظر قرار گرفته است. بنا به نظر کارشناسان این حوزه، در حال حاضر ۱۰ درصد جمعیت ما سالمند هستند اما تا سه دهه آینده، ۳۰ درصد جمعیت در بازه سالمندی بالای ۶۰ سال قرار خواهند گرفت و بحران جمعیت، آینده کشور را تهدید میکند، پیشبینیها حاکی است که به دلیل سقوط نرخ زاد و ولد با کاهش شدید جمعیت به عنوان یک چالش بزرگ جمعیتی مواجه خواهیم شد.
اگرچه کاهش جمعیت یک بحران جهانی است اما به نظر میرسد با توجه به مختصات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران، این موضوع برای کشور ما اهمیتی بیش از سایر کشورها دارد و بر همین اساس است که باعث نگرانیهای عمیقی شده است. در طول سالهای گذشته سیاستهای تشویقی خاصی برای فرزندآوری و پایان دادن به این بحران پیش رو در نظر گرفته شده است که بخشی از آن پرداخت وام، دادن زمین در ازای تولد فرزند سوم، تحویل خودروی بدون قرعه کشی برای مادرانی که فرزند سوم را به دنیا بیاورند و ... بوده است. اما آیا این تشویقها برای متمایل کردن خانوادههای ایرانی به فرزند آوری کافی است؟
از سوی دیگر ممنوعیت کنترل فرزندآوری از طریق بستن لولهها، ممنوعیت قانونی سقط جنین و کم کردن عرضه محصولات پیشگیری هم وجود دارد که به نوعی راهبرد افزایش جمعیت را دنبال میکند، با این همه اینک اعلام میشود که سالانه ۳۷۰ هزار سقط جنین در کشور داریم که اغلب آنها جنایی و غیر قانونی است و تنها حدود ۳.۵ تا ۴ درصد این موارد مربوط به روابط خارج از عرف و باقی این موارد با انگارههایی نظیر «ناخواسته بودن بارداری» و «بدون برنامه ریزی بودن بارداری» همراه هستند.
بر این اساس باید گفت که عموم سقط جنینهای غیر قانونی توسط زوجهای قانونی و در مقابل سیاست فرزند آوری انجام میشود. این آمار را دبیر شورای راهبردی جمعیت استان تهران در جلسه استانی «خانواده و جمعیت» ارائه داده است.
وی در این جلسه با اعلام اینکه در حال حاضر دنیا الگوی perfect family با الگوی چهار فرزندی را ترویج میکند و تعریفی که برای آن ارائه دادهاند به این معنا است که perfect family خانوادهای است که تمام اعضای آن روابط درون خانوادگی را تجربه کنند، تصریح کرد: اگر الگوی چهار فرزندی الگو رایج کشورها و کشور ما شود نرخ باروری به ۲.۸ تا ۳ میرسد که میتواند مساله کشور ما را نیز تا حد زیادی مدیریت کند.
از دیگر امارهای ارائه شده در این جلسه، این آمار مهم است که ۵۰ درصد تولدهای ثبت شده استان تهران در سال ۹۹ مربوط به فرزند اول، ۴۱.۷ درصد مربوط به فرزند دوم و ۸.۴ درصد مربوط به فرزند سوم و بیشتر بوده است. در واقع در واقع تهران بعد از گیلان بالاترین تولدهای ثبت شده برای فرزند اول را داشته است و این امر الگوی «تک فرزندی» را تثبیت میکند.
با این وصف میتوان ادعا کرد که سیاست گذاریها در این حوزه چندان کارساز نبوده است و حداقل در پایتخت باید جدی تر از این طرحها به فکر بود. شاید مهمترین موضوع برای اکثر خانوادهها مشکلات اقتصادی و معیشتی است که د رطول این سالها مشکل و معضل اصلی جامعه ایران است. ناتوانی خانوادهها در تامین زندگی متوسط و کاهش رفاه باعث شده که عموم خانوادههای متوسط و ضعیف – که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند – اصولا توان فرزند آوری را نداشته باشند. فقط نگاهی به هزینههایی که افزایش یک فرزند به سبد معیشت خانواده نشان میدهد که نمیتوان با مشوقهایی اندک، انتظار فرزندآوری داشت؛ بلکه برای حل این بحران فقط باید اقتصاد کشور را به طور اصولی حل کرد. در واقع تا مشکل مسکن و گرانی اجاره بها، بیکاری، کاهش درآمدهای جاری خانوادهها، گرانی کالاهای اساسی و... به طور اساسی حل نشود، نمیتوان انتظار داشت که خانوادهها زیر بار افزایش تعداد فرزندان بروند. این قبیل مشکلات، همچون زنجیرههایی بهم پیوسته هستند که نمیتوان یکی از آنها را مجزا و بدون توجه به دیگر مسائل حل کرد.
علاوه بر این، نغییر سبک زندگی و فرهنگ نیز باعث شده که جامعه ایرانی همچون نسلهای گذشته متمایل به خانوادههایی با فرزند زیاد نباشند.
به گفته یکی از جامعه شناسان، نتیجهای که از وضعیت نامناسب اقتصادی برای اکثر افراد جامعه بدست میآید، ناامنی اقتصادی است. افراد احساس ناامنی اقتصادی کرده و شاهد تغییرات سریع در قیمت کالاها و کاهش قیمت پول ملی میشوند. افزون بر ناامنی اقتصادی، باید عوامل دیگر از جمله کاهش مسئولیت پذیری را هم در امر فرزندآوری دخیل بدانیم. در همین شرایط خاص که به شکلی نشان از بحران اقتصادی برای همه میباشد، وقتی به بیشتر زوجین جوان نگاه میکنیم حاضرند اقدام به اعمالی از جمله جراحیهای زیبایی، خرید وسایل لوکس یا خرید وسایلی که نیاز به آن ندارند و … کنند با وجود اینکه کارهای غیر ضروری را انجام میدهند، ولی به مسئله فرزندآوری بی اعتنا میباشند. بیشتر آنها در مقابل اینکه چرا فرزندآوری را اصل قرار نمیدهید، به نابسامانی شرایط معیشتی توجه میکنند. هر چند که شرایط اقتصادی نامناسب مهم میباشد ولی افرادی که دارای توان اقتصادی هستند نمیبایستی تغییر سریع در مناسبات خانوادگی داشته باشند.
به نظر میآید عوامل دیگر که بیشتر اجتماعی و فرهنگی است در این زمینه دخیل میباشند. میتوان دید، زوجین حوصله فردی دیگر را در زندگی ندارند و آنها ناتوان از تربیت فرزند خویش میباشند. بعضی دیگر نگران از دست دادن شرایط ازاد و دوست داشتنی خود هستند و میترسند با وجود فرزند این شرایط را از دست بدهند. بعضی دیگر نگران از دست دادن جسم زیبای خود هستند و فرزند را عاملی در جهت پیری زود هنگام خویش میدانند. همه این عوامل میتواند افراد را نسبت به اوردن فرزند دلسرد کند.
به این ترتیب نه تنها باید اقتصاد بیمار کشور تغییر کند، بلکه فرهنگ سازی به نحوه ای اصولی باید مدنظر قرار بگیرد؛ چیزی که با توجه به امکانات و توان مسئولان کشور چندان در دسترس نیست!