دههی شصت، زمانی که بستههای نایلونی چپیس به بازار آمده بود، خوشگذرانی و تفریح ما همین اندازه بود که چیپسهای پُرنمک و روغن چسبیده به جلدش را تند و تند بخوریم و خیال کنیم لذتش را میبریم. اما چیزی که بیشتر کیف میداد صدای شکستن و ترق و تورق چیپسهای تُرد و خشکی بود که حس خوبی داشت. به خوردن چیپس و شکستنش لای دندانمان ادامه میدادیم و انگشتهای چرب و نمکیمان را میلیسیدیم. آخر سر، با پشت دست دور دهان را پاک میکردیم و از پُرخوری شکممان را میگرفتیم. چیپسهای قراضهای بودند؛ بازاری و سَمی، اما تفریح دیگری نداشتیم و تنها کاری که از دستمان برمیآمد تا از خجالت روزهای سخت زندگی درآییم، همین بود. از آن سالها، چیزی که بیشتر به یادمان مانده است، همان کوه چیپسهای سَرپل تجریش بود که روی سینی ریخته بودند و میفروختند. نه روکشی داشت، نه بهداشتی بود. مزهی روغن سوخته میداد، اما شور بود و خوشمزه!
به گزارش امرداد، چیپس برای خودش تاریخچهی دور و درازی دارد. بیشتر از 150 سال پیش، برای نخستینبار در رستورانی در شهر نیویورک آمریکا درست شد و مزهاش به دل مردم نشست. اما خیلی زمان بُرد تا ما هم چیپس را بشناسیم و اسیر مزهی شور و لذت خوردنش بشویم.
در دههی سی خورشیدی، ساندویچ فروشهایی در خیابانهای استانبول و نادری و لالهزار تهران بودند که روی سوسیس سرخ کرده، یا کتلت و مغز گوسفند، یک مشت پورهی سیب زمینی میریختند و خوشمزهترش میکردند. گاهی سس گوجه فرنگی هم قاتیاش میشد. این خوراکی مشتریهای بسیاری داشت. پورهی سیبزمینی با چیپس فرق داشت، اما انگار پیشدرآمدی بود برای عادت کردن ما به چیپسهایی که سر و کلهشان یک دهه پس از آن پیدا شد و دلباختهی خوشمزگیاش شدیم.
چیپسهای امروزی در دههی چهل به بازار آمد، اما چون مردم مزهاش را آنقدرها دوست نداشتند، نمیخریدند و نمیدانستند چرا باید سیب زمینی خشک و نمکی را خورد، در حالی که سیب زمینیهای سرخ کردهی خود ما هزاربار خوشمزهتر است. در آن سالها، چشایی (ذائقهی) ما هنوز به خوراکهای فستفودی عادت نکرده بود و هول خوردن هر خوراکی تازه و از فرنگ آمدهای را نداشتیم. چیپسهای دههی چهل بستهبندی نداشتند و آنها را درون پاکت میریختند و پنج ریال میفروختند. یک بطری نوشابه پنج ریالی هم همراهش بود. اگر هم سوسیس سفارش میدادیم، سه تومان پولش میشد.
کموبیش دو دهه با همان چیپسهای پاکتی سر کردیم تا دههی شصت رسید و چیپسهای فلهای و پُرچربی و نمک، کشف تازهی ما شد. انگار شگفتانگیزترین خوراکی جهان را شناخته بودیم. هیچ چیز جلودار ما نبود و با کیسههای نایلونی چیپس که مقوایی روی آن منگنه شده بود و لکههای روغنیاش داد می زد که چیزی که ندارد بهداشت است، به همه جا سر میزدیم؛ از خیابانگردی گرفته تا سینما و پارک. یک نایلون کوچک چیپس بیشتر از 10 تومان خرج نداشت. یکی دو سال پس از آن بهایش بیشتر شد و پیش از جمع کردن چیپسهای فلهای، 20 تومان آب میخورد. میارزید و سرگرمی کمخرجی بود.
باز یک دهه گذشت تا آنکه در دههی هفتاد، نخستین کارخانهی تولید چیپس آغاز بهکار کرد و چیپسهای وطنیای به بازار فرستاد که بستهبندیهای زیبایی داشتند و یک نموره بهداشتیتر بودند. از آن پس تا به امروزه روز، چیپسهایی با مزههای گوناگون پیاز و جعفری، پیاز و پنیر، گوجه فرنگی، سرکهای، تنوری و کلی مزهی دیگر تولید شده و به بازار آمده است. دیگر انتخاب با خودمان است که با چه مزهای بخواهیم خودکشی کنیم!
یک کشف خوراکی دیگر ما خوردن ماست و چیپس است. به ویژه ماست موسیر که با چیپس معرکه است! کلی هم توجیه برایش داریم و میگوییم پروتئین ماست جلوی زیان چیپس خوردن و به هم ریختن هورمونهای بدن را میگیرد. نمیدانیم این حرف تا کجا درست است؟ اما راه سادهاش این است که دست از خوردن چیپس بکشیم تا نیاز به فلسفه بافتن نداشته باشیم. اما این کار را نمیکنیم. به جایش ظرف چیپس و ماستخوری «با طرحهای زیبا و مدرن و کیفیت عالی» میسازیم و ترانهاش را هم میگوییم: «از روزهای ماست کنار چیپس/ از روزهای چیپس کنار ماست!/ از گیج در مصاحبهی کاری/ از مُهر رد مقابل هر درخواست…»!
خوردن چیپس زیان دارد. این را کسی هم هست که نداند؟ پزشکها می گویند سرطانآور و بیماریزاست؛ سیستم عصبی را بههم میریزد و اگر زیادهروی کنیم، کار دستمان میدهد. با این حساب، اعصاب ما که همین جوری هم بههم ریخته است، چه کاریست که با زیادهروی در خوردن چیپس بدترش کنیم؟ نمیشود به جای چیپس، سیبزمینی سرخکردهی خانگی درست کنیم؟ البته کم نمک کم روغن) بهداشتیتر و خوشمزهتر نیست؟ اما سختمان است. حوصلهی سیبزمینی خریدن و شستن و پوست کردنش را نداریم. تازه، باید سرخش کرد و جلز و ولز روغن ماهیتابه و ریختن دانههای روغنی روی پیشبند و شستنش، دردسر است و سیستم عصبیمان را بیشتر از چیپس خوردن به هم میریزد! از این دست بهانه، تا بخواهیم داریم و هیچ فکر نمیکنیم که با چیپس و فست فود، چه بلایی سر خودمان میآوریم.
*با بهرهجویی از: تارنمای «ماتیلدا»؛ بخشی کوتاه از ترانهی «از روزهای ماست کنار چیپس» سرودهی مهدی موسوی در تارنمای «بادبادک».