نیکخواه آزاد معتقد است که سینمای کودک و نوجوان فعلی یک موجود ناقصالخلقه است که نه دولتیست و نه جزو سینمای بخش خصوصی. نه سینمای مستمر است و نه امکان نمایش و اکران برای تولیدات آن وجود دارد.
به گزارش ایلنا، سینمای کودک و نوجوان در این روزها و سالهای اخیر به ضعیفترین دوران خود رسیده و هیچ نگاهی به این ژانر که یکی از اصلیترین ژانرها در سینماست، نمیشود. تولیدات ضعیف و بیمحتوا و گاه سفارشی برای ارگانها که درکی از حال و هوای کودک امروز ندارند، جشنوارههای سردرگم و آواره از این شهر به آن شهر و از دست دادن جایگاه جشنواره کودک و نوجوان اصفهان در بین سینماگران و فعالان داخلی و خارجی از نتایج این اضمحلال هستند. وحید نیکخواهآزاد یکی از فعالان عرصه سینما در حوزه کودک و نوجوان است که فعالیتش را از سال ۱۳۶۴ با ایجاد خانهی هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان آغاز کرده و تا امروز فیلمهای زیادی را در این حوزه کارگردانی و تهیهکنندگی کرده است. نیکخواهآزاد از سینماگران فعال دوران طلایی سینمای کودک و نوجوان در دهه ۶۰ و ۷۰ است. با او درباره این سینما و دلایل سقوط آن گفتگو کردیم.
چرا سینمای کودک ما نتوانست از لحاظ مضمون خود را بهروز کند و حتی در بیان سادهترین موضوعات عاجز مانده است؟
بزرگترین مشکل سینمای کودک و نوجوان نبود هدف و نداشتن حرکت مستمر و مداوم است. بیشتر کارهای کودک و نوجوان که در این سالها دیده شدهاند بر اثر تلاش یا خلاقیت یک کارگردان و نویسنده شکل گرفته و هیچ پشتوانهای و کار سازمان یافتهای نداشته است. هیچگاه برای فیلمسازی در ژانر کودک و نوجوان برنامهریزی درست و بلندمدتی انجام نشده و اگر در مقطعی هم سینمای کودک جایگاهی داشته و فیلمهای خوبی ساخته میشده، برحسب توانایی فردی و استعداد یک فیلمساز بوده است.
بخش زیادی از این مشکل مربوط به مدیریت فرهنگی است که در کشور مسئولیت دارد. در کشورهای غربی و سینمای آمریکا و اروپا مدیریت فرهنگی به عهده کمپانیهای فیلمسازی است اما در کشور ما به دلیل نبود کمپانیها و شرکتهای بزرگ تولید فیلم این مسئولیت فرهنگی به عهده دولت است. مسئولان دولتی در کشور ما دائما در حال تغییر و جابهجایی هستند. مثلا در هشت سال گذشته یک عده مدیر دولتی، چه موفق و چه ناموفق در بنیاد سینمایی فارابی فعالیت داشتند که با تغییر دولت آنها هم تغییر خواهند کرد. مشکل بعدی در این تغییرات این است که ایدهها و کارهایی که این مدیران انجام دادهاند و یا اهدافی که به دنبال آن بودند در هیچ کجا ثبت و ضبط نمیشود و به مدیران بعدی انتقال پیدا نمیکند و اما مشکل اصلی اینکه مدیران دولتی در این دوره محدود ۴ یا ۸ساله فقط به دبال رزومهسازی برای خودشان هستند و درد سینما را ندارند. متاسفانه برای بنیاد سینمایی فارابی مدیرانی انتخاب شدند که هیچ نوع آشنایی با سینمای کودک و نوجوان نداشتند و برای اینکه بتوانند این خلاء و ضعف را پر کنند، باید از مشاورانی در حوزه کودک و نوجوان بهره میبردند، اما به قدری در انتخاب مشاوران بد عمل کردند و این مشاوران به حدی ضعیف بودند که سینمای کودک را به این وضعی که امروز شاهد آن هستیم، دچار کردند.
مسئولانی که در سینما میآیند و میروند را میتوان به آب رودخانه تشبیه کرد که گذرا هستند، اما دستاندرکاران سینما مثل سنگهای کف این رودخانه هستند. کارگردانها، نویسندگان و دستاندرکاران سینمای کودک همانند سنگهای کف رودخانه که میمانند و هر مدیری که بیاید بایستی با این افراد کار کند. مدیران باید با مشاوران خوبی که انتخاب میکنند بتوانند رابطه درستی با فعالان عرصه کودک و نوجوان داشته باشند تا این خلاء کماطلاعی و بیاطلاعی از این حوزه را پر کنند، اما متاسفانه این ارتباط به پایینترین درجه خود رسیده است. هیچگونه مشورت یا صحبتی با این دستاندرکارن در این سالها صورت نگرفته و همیشه فقط برای شوآف و مثلا جایزه دادن در فلان جشنواره از این افراد استفاده شده است. البته تاحدی میشود به دستاندرکاران سینمای کودک هم ایراد گرفت که تشکلهای مشخصی نداشته و پیگیر هم نبودهاند و فقط به فکر منافع شخصی خودشان بودهاند.
اینکه مسئولان دولتی اطلاعی از سینمای کودک ندارند درست، اما چه چیز باعث شده که طی این سالها دستاندرکاران سینمای کودک و کسانی که خود را صاحبان اصلی این سینما میدانند نتوانند کاری انجام دهند؟ آیا ممیزیها و نوع نگاهی که مدیران داشتند باعث اینعدم خلاقیت و نوآوری شده یا فعالان دیگر توان سابق را ندارند و ایدهها و طرحهای آنها به درد سینمای کودک امروز نمیخورد؟ این فقدان آثار خوب به چه دلیل است آیا تنها دولت مقصر است یا بخشی از این تقصیر و کمبود به دستاندرکاران و فعالان سینمای کودک بازمیگردد؟
دولت و مدیریت فرهنگی به دنبال این بود که کارهایی انجام شود و طی مدتی که من در شورای فیلمنامه کودک نوجوان بودم، صحبتهای زده میشد که مثلا رییس سازمان سینمایی و یا مدیران بالاتر چند اولویت و توصیه داشتند که امیدآفرینی در فیلمهای کودک و نوجوان، استفاده از فنآوریهای برتر و نگاه ایرانیاسلامی جزو توصیههایشان بود اما به واقع تمام این صحبتها در حد حرف و توصیه بود و هیچگاه کار عملی در این باره صورت نگرفت.
یکی از مشکلات عمدهای که داشتیم و داریم این است که چون مدیریت فرهنگی در برقراری ارتباط با بدنه سینما ناتوان و عاجز است، خودشان برای اینکه رزومهای داشته باشند شروع به تولید فیلم میکنند. بودجه خوبی دارند، افراد خوبی را هم میآورند و فیلم خوبی هم خواهد شد، اما برای تولید یک فیلم که شاید خوب و شاید هم بد باشد، مبلغ کلانی هزینه شده و این مقدار بودجهای که میتوانست به تولید ۱۰ فیلم اختصاص پیدا کند به یک فیلم داده شده است. مشکل اینجاست که همیشه مسائل کلان نادیده گرفته شده و فکری برای زیرساختها نمیشود. دولت باید جاده فیلمسازی را برای فعالان این عرصه صاف و هموار کند، اما این کار انجام نمیگیرد و به جای یاری رساندن به فعالان عرصه سینمای کودک و نوجوان خودشان وارد عرصه تولید شده و وضعیت همین میشود که امروز شاهد آن هستیم.
سینمای کودک و نوجوان در دهه شصت و هفتاد بیشتر به مفاهیم انسانی میپرداخت و این موضوع در آثار زندهیاد عباس کیارستمی کاملا مشهود بود، اما امروز با وجود شبکههای اجتماعی و انبوه رسانهها که کودکان و نوجوانان با آنها روبرو هستند، سینمای کودک و نوجوان ما تغییر نگاه پیدا کرده و در برخی موارد حتی به انحراف کشیده شده و از محتوا تهی شده و به ظواهر پرداخته است، آیا این گذاره درستی است؟
فیلمهای «خانه دوست کجاست؟» و آثار اینچنینی درباره کودک هستند، اما فیلمهایی مثل «گلنار»، «مدرسه موشها» و امثال این برای کودک و نوجوان است. اگر به دهه شصت و هفتاد به عنوان یک دهه موفق در سینمای کودک و نوجوان اشاره میشود به دلیل مدیریت فرهنگی جامعنگر آن دوران است که به کلیات سینمای کودک و نوجوان فکر کرده بود و برای آن برنامه داشت. درست بعد از آنکه این مدیران فرهنگی رفتند، کشتی سینمای کودک و نوجوان به گل نشست. سینمای کودک و نوجوان فعلی ما یک موجود ناقصالخلقه است که نه جزو سینمای دولتی و نه جزو سینمای بخش خصوصی است. نه سینمای مستمر است و نه امکان نمایش و اکران برای این سینما وجود دارد. چند نفری در یک دورهمی تصمیم به ساخت یک فیلم در ژانر کودک میگیرند و میسازند. این فیلم تولید و اکران میشود و هیچ نظمی بر تولید این فیلمها حاکم نیست. تا زمانی که همه چیز در این حوزه اینگونه بیبرنامه باشد، وضعیت سینمای کودک و نوجوان به همین شکل باقی خواهد ماند.
در دهه نود در تقسیم جوایز هم نگاه مصلحتآمیز وجود دارد، مثلا به برخی فیلمهای ارگانی و ایدئولوژی جایزه داده میشود، از طرفی هم به فیلمهای فانتزی جایزه داده نمیشود و میگویند که هیچ این فیلمها هیچ سنخیتی با نگاه جشنواره کودک و نوجوان ندارد. این سردرگمی برای تولیدکنندگان وجود دارد که اگر فیلم فانتزی تولید شود در جشنوارهها دیده نمیشود و اکرانهای خوبی به آنها تعلق نمیگیرد. این دوگانگی نگاه مدیران را چطور ارزیابی میکنید؟ این یعنی هیچ نقشه راهی در سینمای کودک و نوجوان وجود ندارد و چون کلا این حوزه از سینما طرف مدیران دیده نمیشود اتفاقات عجیب و غریبی در سینمای کودک میافتد و تصمیمات غلطی گرفته میشود. مثلا در سالهای اخیر بخش فیلمنامهنویسی از جشنواره کودک و نوجوان حذف شد که اتفاقا مربوط به سینمای کودک و نوجوان بود. از طرفی بخشی راهاندازی میشود بهنام المپیاد فیلمسازی که هیچ ربطی به جشنواره کودک و نوجوان ندارد. خیلی خوب است که توانایی فلیمسازی را در نوجوانان تقویت کنیم اما این راهش نیست که در مدت زمان کوتاهی یکسری موارد را به نوجوانان یاد بدهیم و بگوییم حالا بیایید فیلم بسازید و به جشنواره بیایید. این نوع کارها به عهده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انجمن سینمای جوان است و ربطی به فارابی و جشنواره کودک و نوجوان ندارد. مثلا امسال بخشی به جشنواره اضافه شده به نام وب سریها، وب سری چه ربطی به سینمای کودک نوجوان دارد. این موضوع اصلا قابل قبول نیست و میبینیم که بخشی که جزو ارکان اصلی جشنواره بود و مربوط به سینمای کودک و نوجوان بود، کنار گذاشته شده و این بخشهایی که هیچ ربطی به جشنواره ندارد، جایگزین شده است. اگر در بخش فیلمنامهنویسی مشکلاتی وجود داشت باید این مشکلات را برطرف کرد، نه اینکه کلا آن را از جشنواره حذف کرد. دلیل حذف بخش فیلمنامهنویسی از جشنواره این بود که فضا برای تولید این فیلمنامهها وجود ندارد و بعد از جشنواره آنهایی که برنده شدهاند، لب به اعتراض بازمیکنند که چرا امکانات در اختیار ما قرار نمیگیرد که فیلمنامه خود را به فیلم تبدیل کنیم و به این دلیل که چون راهحلی برای آن نداشتند، کلا بخش فیلمنامهنویسی را کنار گذاشته و بخشهایی با دردسر کمتر در جشنواره شکوفا شد. این خیلی استدلال سطحی و سخیفی بود. فیلمهای حاضر در جشناره هم با همین نگاه انتخاب و داوری میشوند و نتیجه همان میشود که فعالان این حوزه تا به این حد سرخورده و منزوی میشوند و تولیدات در این بخش سالانه به ده فیلم هم نمیرسد. تا وقتی که هیچ نقشه راه و یا برنامهریزی درستی وجود ندارد، آش همین آش و کاسه همین کاسه است.
چرا طی این سالها هیچگاه فیلمهای منتخب جشنواره کودک و نوجوان، در جشنواره فیلم فجر دیده نشده برای آنها اهمیتی قائل نشدهاند؟
فیلمهایی که در جشنواره کودک و نوجوان انتخاب میشود، برای این حوزه بوده و وقتی در رقابت با فیلمهای دیگر قرار میگیرند، دیده نمیشوند. البته که فیلمهای خوبی مثل «۲۳نفر» بوده که در جشنواره فجر حضور داشتند و مورد استقبال هم قرار گرفته است. به شخصه با این موضوع که بخواهیم فیلمهای کودک و نوجوان را به جشنواره فیلم فجر تحمیل کنیم، موافق نیستم چون سینمای کودک و نوجوان یک جشنواره خوب، مستقل شناخته شده دارد و فیلمهای حوزه کودک و نوجوان هیچ احتیاجی به حضور در جشنواره فیلم فجر ندارد. البته در دورههایی که علیرضا رضاداد دبیری جشنواره فجر را عهدهدار بود فیلمهای منتخب جشنواره کودک را در جشنواره فجر اکران میکرد، اما وقتی که این فیلمها به جشنواره فجر میآیند، نباید به چشم سینمای کودک نگاه شود و باید به عنوان بخشی از سینمای ایران در جشنواره فجر حضور داشته باشند و مهجور واقع نشوند.
شاید دلیل حضور فیلمهای کودک نوجوان در جشنواره فیلم فجر گرفتن اکرانهای مناسب است، چون طی سالهای اخیر اگر فیلمی در جشنواره فجر حضور داشته توانسته اکران نوروزی را بگیرد. به همین دلیل برای خالی از لطف نماندن چند فیلم منتخب کودک را در سانسهای خلوت و بدون مخاطب در جشنواره فجر به نمایش درمیآوردند که البته چند سالی است که دیگر این اکران بیموقع در جشنواره را هم به فیلمهای کودک و نوجوان نمیدهند. نظر شما در این مورد چیست؟
شاید اینگونه باشد؛ تمام اینها نوعی مسکن موقت است و تمام این کارها برای ایجاد رزومه برای مدیران انجام میشود. تا زمانی که یک برنامه مدون و درست تببین نشود و تا زمانی که نگاه درستی به سینمای کودک و نوجوان از طرف مدیران انجام نشود، باید هر روز شاهد این نوع تصمیمگیریهای مقطعی و سطحی باشیم که یک روز فیلمها را در جشنواره فجر اکران کنند و یکبار اینکار را انجام ندهند. هر دبیر و مدیری که میآید نظریه خود را دارد و با این نوع مدیریت هیچگاه سینما و خصوصا سینمای کودک و نوجوان به سرمنزل مقصود نخواهد رسید.
با توجه به تمام این مشکلات، آینده سینمای کودک نوجوان را چطور میبینید؟ آیا با توجه به شرایط موجود امیدی به احیای سینمای کودکو نوجوان وجود دارد؟
من احیای سینما را یک امر ممکن میدانم، به شرطی که مقدماتش حاصل شود. اگر مقدمات و شرایط اینگونه باشد تا هزار سال هم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. با این اوضاع و احوالی که داریم میبینیم روز به روز شرایط برای فعالان عرصه کودک و نوجوان در سینما بدتر خواهد شد و به دستفروشی خواهیم افتاد. این یک واقعیت است که بعد از دوره بهشتی و سیفالله داد دیگر توجهی به سینمای کودک و نوجوان نشد. تا تکلیف سینمای کودک با آموزش و پرورش روشن نشود وضعیت همین خواهد بود، چون بچهها ۹ماه از سال را در اختیار آموزش و پرورش هستند. باید تکلیف سینمای کودک نوجوان با صداوسیما، با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با آن انبوه سالن مشخص شود. باید برای آینده دکان این سرزمین یک همافزایی صورت گیرد. مدیریت فرهنگی باید به این موضوعات بپردازد برای آنها راهحل ارائه دهد. طی ۱۴ ماهی که من در شورای فیلمنامه فارابی بودم تنها دو فیلمنامه کودک و نوجوان به تصویب رسید و این در حد یک فاجعه است. کسانی که نوشتن و کار خوب در حوزه کودک و نوجوان از آنها برمیآید دلیلی نمیبینند که در این حوزه حضور داشته باشند و از طرفی کسانی که در هیچ کجای سینما جایی ندارند، میگویند کجا بهتر از سینمای کودک و نوجوان که هیچ صاحبی ندارد و میایند کارهای ضعیف را ارائه میدهند.