در هفتهای که پشت سر گذاشتیم، انتشار نامهی سرگشادهای از سوی «جامعهی باستانشناسی ایران» دربارهی وضعیت اسفبار محوطههای باستانی و چگونگی نگاهبانی از میراث کهن و تاریخی کشور، در چند خبرگزاری بازتاب یافت و نشان از نگرانی عمیق کارشناسان و باستانشناسانی داشت که چهبسا بهتر از هر نهاد و مسوول دیگری میدانند که میراث باستانی و کهن ما در برابر آسیبهای جدی و جبرانناپذیری قرار گرفته است.
به گزارش امرداد، انتشار آن بیانیه یک روز پس از بحث مصوبهی دولت دربارهی نابودی یکی از آثار ناملموس ثبت جهانی شدهی کشور بود، که در همین نوشتار به آن اشاره خواهیم کرد. از سوی دیگر، همزمان با انتشار بیانیهی جامعهی باستانشناسی ایران خبر دیگری در خروجی خبرگزاریها دیده شد که از وضعیت آرامگاه شاهزادهای باستانی حکایت داشت که اکنون جای معتادان و کارتنخوابها شده است و دیوار سازه آکنده از یادگارنویسیهاست! به این خبرها باید باریکبینانهتر نگریست.
هشدار باستانشناسان کشور
جامعهی باستانشناسان کشور در آغاز بیانیهای که انتشار دادهاند، دربارهی انبوه خبرهایی سخن به میان میآورند که همواره شنیده میشود و هر کدام حکایت از نابودی و آسیبدیدن بخشی از میراث تاریخی ما دارند: «سالهاست که میراث فرهنگی ایران چوب بیتدبیری، ناکارآمدی، و سیاستهای غلط مدیران کم دانش، ناآزموده و سیاستزدهی خود را میخورد و روزی نیست که در گوشه و کنار کشور شاهد مرگ و تخریب یک اثر باستانی نباشیم».
سپس به ناامیدی از بهبود وضعیت میراث فرهنگی اشاره کردهاند و گفتهاند: «تجربه دهههای گذشته نشان داده است که با آمدورفت دولتها نه تنها دردهای میراث فرهنگی التیام نیافته، بلکه سبب بیجان شدنِ امید و آرزوی حداقلیِ کارشناسان، پژوهشگران، دلسوزان و دوستداران میراث شده است. بر خلاف انتظار، هر کجا که میراثی گرانبارتر دارد، پردرد و رنجتر است!».
آنها در ادامه به وضعیت دردناک میراث تاریخی خوزستان پرداختهاند و چنین آوردهاند: «برای نمونه کافی است به وضعیت استان خوزستان نظری بیفکنیم. آنچه امروزه در خوزستان بر مجموعهی میراث جهانی شوش و محوطههای شاخصی چون چگاسفلی، جوبجی، ایوان کرخه، جندی شاپور، نگارکندهای ایذه و صدها محوطهی باستانی دیگر میگذرد، مایوس کننده و دلهرهآور است».
از دید آنها، آنچه در محوطههای باستانی خوزستان روی میدهد، تنها یک نمونه از ویرانی آثار تاریخی است. دیگر استانها هم چنین شرایط ناگواری دارند: «وضعیت دیگر استانها هم بهتر نیست. محوطه میراث جهانی فیروزآباد، برم دلک، کاروانسرای خانخوره و صدها محوطه دیگر در فارس وضعیتی بغرنج و بحرانی دارند».
اشاره به وضعیت نابسامان نگاهبانی و محافظت از محوطهها و گسترههای باستانشناسی، بخشی دیگر از بیانیهی یاد شده است: «متجاوزین به حدود و حریم آثار تاریخی در سایه تنبلی و پیگیر نبودن بخشهای حقوقی، بیش از پیش احساس امنیت کنند. قاچاقچیان آثار تاریخی در سکوت و بیاعتنایی بخشهای مسوول وزارتخانه و ادارات، آزادانه فعالیت میکنند و قانون را به ریشخند میگیرند. یگان حفاظت میراث فرهنگی از کمبود امکانات به شدت رنج میبرد و بدون ابتداییترین ابزارها و دست خالی به نبرد با قاچاقچیان مسلح و پشتوانهدار میرود. این نیروها در برخی استانها بر خلاف ماموریت سازمانی به کارهای اداری گمارده میشوند! در چنین شرایطی که محصول مدیریت شایسته نیست، محوطههای باستانی بیپناه مانده و به یغما میروند».
آنچه بر سر میراث تاریخی ما در بیرون از مرزهای کنونی کشور میآید نیز از دید جامعهی باستانشناسان پنهان نمانده است و در اینباره نوشتهاند: «به موازات شرایط ناگوار داخلی، میراث فرهنگی ایران در بیرون از مرزها نیز از هرگونه حمایتی بینصیب مانده است. سالهاست کارشناسان از شرایط نامناسب حفاظتی تاق کسری در کشور عراق سخن گفتهاند و از مدیران مربوطه تنها وعدههای بیسرانجام، شعار و مصاحبه شنیدند».
سپس این پرسش را پیش کشیدهاند که: «به راستی آیا مسوولان وزارتخانه و مدیران مربوطه، توان بهره بردن از ظرفیتهای دیپلماسی خارجی یا امکانات نهادهای بینالمللی و سایر سازمانهای فعال در کشور عراق را نداشتند تا از تخریب بیشتر این میراث بزرگ معماری بشری جلوگیری کنند؟».
جامعهی باستانشناسان ایران در پایان بیانیه ی خود آوردهاند: «جامعه باستانشناسان ایران بار دیگر شرایط نامناسب میراث فرهنگی کشور را هشدار میدهد و مُصرانه خواهان رسیدگی به چنین شرایطی از سوی نهادهای نظارتی است. از مدیران و مسوولان وزارتخانه و ادارات استانی میخواهد بدون بهانه، در برابر سرنوشت آثار ارزشمند تاریخی و فرهنگی بهویژه محوطههای باستانی در خطر همچون چگاسفلی، جوبجی، شوش، فیروزآباد، تاق بستان، ایوان مداین و… پاسخگو بوده و مسوولانه رفتار کنند».
این بیانیه در دو خبرگزاری «ایسنا» و «مهر»، چهارشنبه 24 دیماه، انتشار یافت.
مصوبهای برای نابودی یکی از میراث ناملموس ثبت شده
یک روز پیش از «هشدارنامه»ی جامعهی باستان شناسان کشور، خبر دیگری در یکی از خبرگزاریها بازتاب یافت که گواه دیگری از تصمیماتی است که بدون کارشناسی و باریکبینی، دربارهی میراث ملی و تاریخی کشور گرفته میشود. داستان اینگونه است که در سال 1390 خورشیدی «دانش سنتی لنجسازی و دریانوردی با لنج در خلیج فارس» در سازمان فرهنگی یونسکو به نام ایران ثبت شد. اکنون هیات دولت از مصوبهای برای «امحای شناورهای چوبی و فایبرگلاس» خبر داده است (مصوبهی 24 آذرماه). در این مصوبه آمده است: «هیات وزیران برنامه جایگزینی شناورهای سنتی تجاری (چوبی و فایبرگلاس) با ظرفیت کمتر از 500 تن (لنج تجاری) را با هدف حذف ابزار قاچاق کالا از دریا، انتقال فعالیتهای غیررسمی به رسمی و تجاری، رونق فعالیتهای کشتیسازی داخلی و خدمات تعمیر و نگهداری آنها و نیز افزایش ایمنی دریایی، به تصویب رساند».
خبرگزاری مهر که این مصوبه را به چالش کشیده است، در گزارشی با عنوان «دهن کجی به میراث ناملموس یونسکو»، در توضیح آن مینویسد: «آنچه که از مفاد این مصوبه بر میآید این است که شناورهای سنتی و چوبی که دانش و مهارت ساخت آنها در فهرست میراث ناملموس یونسکو به ثبت رسیده بود؛ باید تا ۵ سال آینده امحا شوند. همان شناورهایی که در مصوبه به عنوان شناورهای سنتی تجاری از آنها نیز به همراه شناورهای فایبرگلاس نام برده شده است». سپس مینویسد: «اینجا یک نکته اساسی وجود دارد و آن هم اینکه شناور با طرح لنج و فرم معمول بوم، همان لنجهای چوبی بادبانی هستند که در میان دریانوردان قدیمی به عروس دریا شناخته میشوند. از طرف دیگر در این طرح اعلام شد کارگروهی با مسوولیت سازمان بنادر و دریانوردی و با عضویت نهادهایی از جمله وزارت میراث فرهنگی در مدت یک ماه از تاریخ لازمالاجرا شدن این آییننامه، برنامه جایگزینی شناورهای دریایی سنتی را در 5 سال با شناورهای فلزی و با حذف و تغییر کاربری آنها، به هیات وزیران ارایه کند. پس از آنکه پیشنویس این طرح در جلسات مختلفی به شور گذاشته شد، اصلاحاتی در آن صورت گرفت که بخشی از این اصلاحات مربوط به کاربری گردشگری میشد. به این معنی که در این طرح آمده تغییر کاربری شناورهای جایگزین شونده به تفریحی و گردشگری، با رعایت استانداردها و دستورالعملهای وزارت راه و شهرسازی (سازمان بنادر) و وزارت میراث فرهنگی بلامانع است».
اما مساله اینجاست که: «بررسی و مطالعه دستورالعملهای سازمان بنادر برای شناورهای تفریحی و گردشگری کاملاً مشخص میکند که چه محدودیتهایی برای این شناورها وجود دارد. از جمله اینکه هیچکدام نباید بیشتر از دو مایل از مبدا فاصله داشته باشند و اینکه سن شناور نباید بیشتر از 15 سال باشد. این در حالی است که به عنوان مثال، همان بوم و یا عروس دریاها از 30 سال پیش تا کنون ساخته نشدهاند بنابراین بومهای بادبانی نمیتوانند در این حوزه تغییر کاربری دهند!».
خبرگزاری مهر در ادامه نوشته است: «بررسی این طرح باز هم نشان میدهد که نه تنها طرح امحای شناورهای چوبی، فرهنگ دریانوردی و لنج سازی مردمان ساحل نشین ایران را از بین میبرد، بلکه پرونده لنج سازی خلیج فارس را که سال 2011 به عنوان “میراث در خطر و نیازمند پاسداری فوری” به ثبت رسیده بود باز هم با چالش مواجه خواهد کرد. چون باید هر ساله، شیوه مدیریت سازمان یافتهای در ارتباط با این پرونده به سازمان یونسکو ارایه شود» (خبرگزاری مهر، 23 دی).
پیداست آن چه محوطههای تاریخی و باستانی ما را تهدید می کند، گاهی گریبان میراث ناملموس کشور را هم میگیرد و آسیبهایی در پی دارد که جبران آنها آسان نیست.
آرامگاه شاهزادهای باستانی، جایی برای معتادان و ولگردان!
به راستی به سازهای که جایی برای خاکسپاری پیکر شاهزادهای باستانی بوده است، هنوز هم میتوان با بودن معتادان و کارتن خوابها، نام «آرامگاه» داد؟ چه آرامشی در گوردخمهای سراغ میتوان گرفت که هر روز لگدکوب رهگذران است؟ سخن ما دربارهی سازهای است که مردم روانسر، در استان کرمانشاه، به آن «طاق فرهاد» میگویند و در دیوارهی خاوری (شرقی) کوه قلهی روانسر جای دارد.
هفتهی گذشته خبرنگار امرداد دربارهی وضعیت این یادمان ارزشمند نوشت: گوردَخمهی ارزشمند و یگانهی هخامنشیِ شهرستان رَوانسرِ کرمانشاه به جایگاهی برای تبلیغ داربستِ ساختمانی تبدیل شده و بر روی نقشو نگارهای بیهمتای آن رنگ زنندهی زرد تیره، کشیده و چهرهی یادگار هخامنشیان را خَدشهدار کردهاَند.(امرداد، 20 دیماه 1399 خورشیدی).
سیاوش آریا در ادامه نوشته است: «گل بود به سبزه نیز آراسته شد. این زبانزد (:ضرب المثل) بیانگر روزهای ناخوش و کنونی یادگار ارزشمند هخامنشیان در شهرستان رَوانسر در استان کرمانشاه است. گوردخمهی رَوانسر پیش از این و در سالهای گذشته نیز، روزگار ناخوشایندی داشته و بخشهایی از درون اتاقک آن را نابخردان فرومایه شکسته و آسیب جدی به یادمان ملی رسانده بودند. همچنین در سالهای گذشته در سمت چپ و در درون کادر گوردخمه، از سوی افراد ناشناس و پَلید با رنگ آبی یادگاری نوشته شده بود که همچنان موجود است. از سویی، افراد فرومایه و نابخرد در گذشته بخش بالای گوردخمه و ورودی به آن را با لاستیک خودرو آتش زده و رنگ تیره و مشکی زنندهای را بر چهرهی بیدفاع یادگار ملی نشانده و گوردخمهی رَوانسر را خَدشهدار کرده و آسیبهای جدی برجای گذاشته بودند».
خبرنگار امرداد از پیگیریهای خود برای برطرف کردن آسیبها و بیتوجهی مسوولان گلایهمندانه میگوید: «با این همه، نگارنده در تیرماه سال 1394 خورشیدی، در بازدید میدانی خود در گزارشی جامع و کامل دشواریهای آن زمان گوردخمهی روانسر را نگاشته و به آگاهی مدیران و مسوولان میراثفرهنگی رسانده بود. اما در کمال شگفتی و ناباوری نه تنها آن دشواریهای پیشین برطرف نشده است، بلکه در آبانماه امسال یادگار هخامنشیان به جایگاهی برای خواب و زندگی معتادان و ولگردان تبدیل شده بود که با آگاهیرسانی دوستداران میراث فرهنگی و همکاری شهرداری شهرستان رَوانسر، درون گوردخمه پاکسازی شده است. ولی آنچه هم اینک چهرهی گوردخمهی رَوانسر را زشت و نازیبا کرده و آسیبهای برگشتناپذیری را برجای گذاشته است، تبلیغ یک شرکت ساختمانی با رنگ زرد تیره بر روی نقشونگارههای گوردخمه در سمت چپ آن است! جالب آنکه، شماره تلفن همراه آن فرد و شرکت نیز، همچنان بر روی یادگار ملی و نیاکانی خودنمایی میکند».
وضعیت کنونی این گوردخمه به گزارش ایسنا (24 دیماه) هم نگرانکننده است. گزارشگر خبرگزاری یاد شده دربارهی این گوردخمه مینویسد: «چندسالی است که اثری به این ارزش و با این دیرینگی که به ثبت ملی نیز رسیده، هر روز یک بلا را به چشم میبیند. روزی در داخل آن لاستیک ماشین میسوزانند و روی سفیدش را به سیاهی ذغال تبدیل میکنند و بخشی از سقف گوردخمه فرو میریزد و روز دیگر عدهای روی دیوارهای آن با افشانه رنگ، یادگاری و آگهی تبلیغات می نویسند. عمق فاجعه آنجا رخ میدهد که عدهای دیگر به سودای کشف گنج، با چکش به جان این اثر باستانی میافتند و با شکستن بخشی از نقشهای سنگی، زخمهایی ابدی بر پیکرش میزنند. کسی هم تاکنون نیامده تا مرهمی بر این زخمها بگذارد و آنها را مرمت کند. آرامگاه ابدی شاهزاده باستانی، این روزها درد تلخ دیگری را هم تجربه میکند و آن تبدیل شدن به پاتوقی برای معتادین و کارتنخوابهاست».
این گوردخمه که برخی از باستان شناسان دیرینگی آن را به دورهی مادها و برخی دیگر به زمان هخامنشیان بازمیگردانند، اکنون «پاتوق معتادان» شده است. ایسنا از زبان یکی از کنشگران میراث فرهنگی کرمانشاه مینویسد: «به علت نبود حفاظ و حصار و عدم ساماندهی محوطه، علاوه بر مشکل پاتوق شدن داخل گور دخمه، یادگاری نویسی، تبلیغات تجاری با رنگ افشانه ای روی نقش، شکستگی بخشی از نقش بر اثر ضربه چکش و همچنین سوختگی و دود حاصل از سوزاندن لاستیک خودرو در داخل فضای مسقف آن و ریزش سقف در نتیجه حرارت شدید آسیب زیادی به این اثر مهم و منحصر بفرد زده است. البته بسیاری از تخریبها در طول چند سال اخیر اتفاق افتاده است».
همان کنشگر هشدار میدهد که: «محوطه این اثر نیازمند ساماندهی و محوطهسازی است. گوردخمه روانسر نیازمند توجه میراث فرهنگی و شهرداری روانسر است، زیرا با تداوم این شرایط تخریب بیشتر آن را شاهد خواهیم بود. اما
متاسفانه شهرداری روانسر و میراث فرهنگی استان در امر ساماندهی و بازسازی و محوطهسازی این اثر فاخر باستانی تعلل کرده اند تا این اثر ملی به پناهگاه و پاتوق معتادان و مخربان تغییر کاربری دهد».
وضعیت این اثر تاریخی از زبان دکتر کامیار عبدی، استاد باستانشناسی دانشگاه، این گونه است: «چندسال پیش بود که در یکی از سفرهایم به کرمانشاه این گوردخمه را از نزدیک دیدم. گوردخمهای که برخلاف اکثر گوردخمههایی که در منطقه غرب کشور هستند و در دل صخرههای مرتفع کنده شدهاند، سهل الوصل است. از شانس بد این گوردخمه سازندهاش آن را در مکانی قابل دسترس ایجاد کرده، بهگونهای که به راحتی میتوان به آن دست پیدا کرد تا این شرایط امروز برایش رقم بخورد. همان زمان هم سرنگ و وسایل تزریق معتادین، آشغال، یادگارینویسی و جای آتش روشن کردن را در آن دیدم و این روزها هم که خبر میرسد که جای کارتن خوابها و معتادین شده است».
راهکاری که این باستانشناس برای نجات گوردخمهی روانسر نشان میدهد چنین است: «میراث فرهنگی باید نامهنگاریهایی با دولت داشته باشد و درخواست کند که این اراضی را از منابع طبیعی بگیرد و در اختیار میراث فرهنگی قرار دهد تا برنامه نجات آن را آغاز کنند. همچنین گروهی از مرمتگران بناهای تاریخی را از تهران به روانسر بیاورند تا رنگ آمیزی های آن را پاک و شکستگیهایش را ترمیم کنند. در نهایت هم میتوان با بیرون راندن کارتنخوابها و حصارکشی اطراف این بنا یک نگهبان آنجا گذاشت و بازدید از آن را بلیط فروشی کرد تا اینگونه نجات پیدا کند که فکر میکنم کار پیچیدهای نباشد، اما کمی همت میخواهد که متاسفانه در مسوولان میراث فرهنگی ما همت چندان وجود ندارد» (گزارش خبرگزاری ایسنا).
اما میراث فرهنگی ما و مسوولان نگاهبانی از آثار تاریخی کشور دربارهی این گوردخمه که مشتی نمونهی خروار است، چارهای خواهند اندیشید و مرهمی بر زخمهای آثار باستانی کشور خواهند گذاشت؟ یا باید با همان سخن جامعهی باستانشناسان کشور هم آواز شد که گفتهاند: «هر کجا که میراثی گرانبارتر دارد، پردرد و رنجتر است»؟