; ?>; ?> واقعیت معلق زیستن - مردم سالاری آنلاين
۰
شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۰
نگاهی به دنیای انتزاعی "محمدرضا شیروانی‌زاده" از دریچه آثارش

واقعیت معلق زیستن

در دنیای تصویر زده امروز، که انگار شناخت انسان از خودش و پیرامونش تنها به واسطه عکس امکان‌پذیر است چه بلایی بر سر تخیل می‌آید؟ تخیل ما امروز برای ما چه می‌سازد و آیا این تخیل بیرون از دایره تجربه‌های ما و دریافت‌هایمان از زندگی شکل می‌گیرد؟ گاهی این سوال عمیق به وجود می‌آید که گسترش ابزارهای ثبت تصویر و مواجه انسان با بی‌نهایت عکس از خود آیا جایی برای تخیل او باقی می‌گذارد؟
واقعیت معلق زیستن
در دنیای تصویر زده امروز، که انگار شناخت انسان از خودش و پیرامونش تنها به واسطه عکس امکان‌پذیر است چه بلایی بر سر تخیل می‌آید؟ تخیل ما امروز برای ما چه می‌سازد و آیا این تخیل بیرون از دایره تجربه‌های ما و دریافت‌هایمان از زندگی شکل می‌گیرد؟ گاهی این سوال عمیق به وجود می‌آید که گسترش ابزارهای ثبت تصویر و مواجه انسان با بی‌نهایت عکس از خود آیا جایی برای تخیل او باقی می‌گذارد؟
«سوزان سانتاگ» متفکر آمریکایی در کتاب «درباره عکاسی» مسئله‌ای را درباره ظهور عکاسی و رابطه آن با هنر نقاشی طرح می‌کند که قابل تامل است. او معتقد است که با ظهور عکاسی و ثبت تصویر از واقعیت موجود، نقاشی از بند واقع‌گرایی خارج می‌شود و به سوی انتزاعی سوق پیدا می‌کند که انگار جوهره اصلی این هنر است و سال‌ها به دلیل نبود وسیله یا ابزار برای ثبت از شاخصه اصلی خود جدا افتاده است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، این مقدمه دریچه‌ای است برای پرداختن به آثار محمدرضا شیروانی‌زاده هنر‌مندی که آثار نقاشی‌اش در یک روند مشخص به دنبال ترسیم جای خالی انتزاع در زندگی انسان معاصر است. یا بهتر آن‌که تلاش کرده با انتزاع خود به وضعیت انسان معاصر بپردازد. آثار شیروانی‌زاده نمودی احساسی از دریافت‌های هنرمند را پیش چشم ما می‌گشاید. احساسی که در ترکیب رنگ‌ها و خطوط وجهی بیانگر به خود گرفته است. 
او از رنگ‌های متنوعی در آثارش بهره برده‌ است. رنگ‌هایی که در ترکیب با هم وجه خیال‌انگیز تصویر را تشدید کرده‌اند. رنگ‌هایی که در واقعیت کنارهم نشستنشان شاید منطقی و معقول به نظر نرسد در یک بستر انتزاعی ترکیبی را به وجود آورده‌اند که نشان از جهانی تازه دارد.
جهانی که او ترسیم می‌کند جهانی لایه‌مند است. این لایه‌مندی در سطوح مختلف بصری و معنایی نمود پیدا می‌کند. طیف رنگ‌های گرم و سردی که در برخی از آثار او در کنار هم آمده یا پرتره‌ها و صورت‌های دفرمه‌شده در هر اثر وضعیتی را پیش‌کشیده که شبیه به جمع اضداد در یک نقطه است که ممکن نیست.
او در خلق اثر انگار قواعد را ابتدا بر اساس آنچه که پذیرفته‌شده اجرا کرده و سپس بر اساس تخیل خود این قواعد را بهم ریخته است تا به سطح انتزاعی اثرش عمق ببخشد و به این واسطه تا آنجا که ممکن است جهان ترسیم‌شده در قاب‌هایش را شخصی کند. اگرچه جهانی که او به تصویر درآورده به واسطه یک زیست مشترک قابل درک است اما احساسی که در مواجهه با این تصاویر تلنگر می‌خورد نتیجه عملکرد آگاهانه هنرمندی در خلق اثر و اضافه‌کردن وجوه حسی خود بر آن به شیوه‌ای ناخودآگاه است.
او البته همزمان از ویژگی‌های نگارگری ایرانی و نقاشی دوران مدرن در آثارش بهره می‌برد. نوع رنگ‌ها، تاش‌ها و برخی سطوحی که در نقاشی‌ او بروز می‌کند بسیار به رنگ و زمینه نقاشی ایرانی و از سویی آثار برخی هنرمندان مدرن ایرانی نزدیک است. اگر چنانچه این اتفاق به شکل آگاهانه انتخاب شده یا ناخودآگاه رخ داده باشد به امتیاز ویژه‌ای برای اثر او تبدیل شده است. 
در آثار او عناصر ناکامل مانده در ترکیب با هم تبدیل به یک تصویر گویا می‌شوند. این ناکامل بودن و فقدان در المان‌های تصویری آثار هنرمند را به سطحی معلق تبدیل کرده است. این سطح معلق جایی میان واقعیت، انتزاع ، جهان پس از مرگ و برزخ در حرکت است و ما را به هرکدام از این موقعیت‌ها ارجاع می‌دهد. انگار که ما همزمان جایی میان همه این موقعیت‌ها گیر کرده باشیم.
صورت فیگورها هم این فرضیه را درباره درک چیستی جهان ذهنی هنرمند تشدید می‌کند. در حقیقت نگاه‌های پراکنده در محیط، حالت‌های نامتوازن و محو بودن پیکره‌ها ما را درون این وضعیت معلق عمیق‌تر می‌کند. در حقیقت آثار شیروانی‌زاده در ترسیم حیات معلق انسان معاصر در وجهی انتزاعی شکل رسا و قابل قبولی پیدا کرده است.
مهرداد آرین

 
کد مطلب: 142523
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *