قرنها رابطه دوستانه ایران و لهستان که گاه محور آن مسائل اقتصادی بوده و گاه عواطف انساندوستانه ایرانیان آن را بر تارک تاریخ جهان ماندگار کرده، باعث شده که امروز این سوال به ذهن متبادر شود که با این روابط حسنه چند صد ساله، چرا ورشو به یک باره به همه چیز پشت پا زد و رسما شمشیر از رو بسته است.
به گزارش ایسنا، مایک پمپئو،
وزیر امور خارجه آمریکا روز جمعه (۲۱ دی ماه) اعلام کرد که کشورش سیزدهم و چهاردهم فوریه نشستی بینالمللی را با محور مسائل خاورمیانه و البته در ضدیت با ایران در لهستان برگزار خواهد کرد و دولت لهستان نیز با استقبال از این نشست نشان داد که پیروی از سیاستهای کاخ سفید همچنان سرلوحه سیاست خارجی این کشور است.
قدمت روابط تاریخی ایران و لهستان به شکل دیپلماتیک امروزی به دوران حکومت صفویه بر میگردد گرچه قدیمیترین مکاتبات دیپلماتیک میان دو کشور که اکنون در آرشیو ملی لهستان نگهداری میشود به سال ۱۴۷۴ میلادی باز میگردد و این یعنی لهستان یکی از اولین کشورهایی است که ایران در طول تاریخ با آن مراودات سیاسی داشته است.
در تمام این سالها روابط دو کشور همواره همراه با احترام و حسن نیت دو طرفه بوده و گاه پیش آمده که در بزنگاههای سیاه تاریخ، کار به جایی رسیده که دو ملت با هم و در کنار هم روزگار سخت خود را سپری کردهاند. یکی از بارزترین نمونههای این همبستگی که انساندوستی ایران و ایرانی را به یک نمونه مثال زدنی در جهان بدل کرد، پناه آوردن بیش از ۱۵۰ هزار لهستانی گریزان از جنگ جهانی دوم بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ به ایران و مهمان نوازی سخاوتمندانه ایرانیها با وجود شرایط سخت آن روز ایران، بود؛ مهماننوازی که پس از تصمیم اخیر دولت ورشو هم وزیر امور خارجه و هم دیگر مسئولان کشورمان تلاش کردند که این واقعیت تاریخی را به یاد لهستانیها بیاورند که ظاهرا امروز آن را فراموش کردهاند و یا بهتر بگوییم خود را به فراموشی زدهاند. البته
تلنگر محمد جواد ظریف تنها یک یادآوری تاریخی نبود بلکه یک هشدار به دولت ورشو نیز در آن مستور بود که از تاریخ درس بگیرند:
سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه کشورمان هم با یادآوری این رویداد تاریخی و مهماننوازی ایرانیان، توجه مقامات لهستان را به قبرستان لهستانیها در قلب تهران جلب کرد تا به نوعی هم تعهد ایرانیان به حفظ روابط دوستانه را یادآور شود و هم به طرف مقابل بگوید که کمترین انتظار از دولت ورشو تلاش برای حفظ این روابط است:
اما چه شد که با وجود این پیوند تاریخی ملتهای ایران و لهستان، ورشو تصمیم گرفته که میزبان کنفرانسی باشد که خود به خوبی میداند اساس برگزاری آن دشمنی با ملتی است که سالیان دراز میزبان مهربان مردمان بیامان لهستان بودهاند.
شاید معقولترین پاسخ برای این سوال را بتوان در داخل لهستان و با توجه به شرایط داخلی این کشور جستجو کرد و یقینا نتیجه این جستجو تنها به یک نام ختم خواهد شد؛ حزب حاکم قانون و عدالت و آندره دوودا، رییس جمهور محافظهکار و به اصطلاح ملیگرای لهستان که با شعارهای پوپولیستی، سال ۲۰۱۵ بر تخت قدرت در این کشور تکیه زدند و در تمام این سالها با تمام توان تلاش کردهاند که هر چه بیشتر خود را به آمریکا نزدیک کنند. این سیاست با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا که دوودا او را در بسیاری از جهات همانند خود میبیند، شتاب قابل توجهتری هم یافته است.
نزدیک شدن به آمریکا که سرلوحه سیاست خارجی حزب قانون و عدالت قرار گرفته اکنون تا جایی پیش رفته که حتی میتوان گفت استقلال سیاست خارجی لهستان را از بین برده و عملا سیاست خارجی این حزب دست راستی در سیاستهای کلان کاخ سفید و تمایلات ترامپ ذوب شده است.
دور شدن سریع لهستان از سیاستهای کلی اتحادیه اروپا، تنش با کشورهای بزرگ اروپایی از جمله آلمان بر سر مساله مهاجرت و خرید گاز از روسیه که کاملا منطبق با سیاستهای کاخ سفید است، پیشنهاد سخاوتمندانه دو میلیارد دلاری برای ساخت یک پایگاه نظامی آمریکایی در لهستان با نام پیشنهادی "دژ ترامپ" و خرید ۴.۷ میلیارد دلاری سامانه دفاع موشکی پاتروت از آمریکا تنها بخشهای از جهتگیری سیاست خارجی حزب حاکم لهستان است که میتواند تا حدود زیادی دلیل میزبانی لهستان از نشست ضد ایرانی آمریکا را نیز نمایان کند. مسالهای که از دید مسئولان کشورمان هم پنهان نمانده و عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در توییتر خود به درستی به آن اشاره کرده است.
نشست ضد ایرانی لهستان که آمریکا از یک سو با تطمیع و تهدید همپیمانان منطقهای و جهانی خود و از سوی دیگر با پیچیدن آن در لفافههای زرق و برق داری چون "حمایت از ثبات و پیشرفت خاورمیانه"، تمام آبروی خود را برای موفقیت آن به میدان آورده، مطلب دیگری را نیز نمایان میکند که محمد جواد ظریف در یک
توئیت به آن اشاره کرده است؛ اینکه ترس از ایران در رفتار هیات حاکمه آمریکا به وسواس و فوبیای ایران بدل شده است و شاید بهترین خاتمه برای این مطلب همین چند خط توئیت ظریف باشد:
"با اینکه ممکن است در حالت عادی خوشایند به نظر برسد اما وسواس محض مایک پمپئو و جان بولتون نسبت به ایران هر لحظه بیش از پیش به رفتار تعقیبکنندگان روانپریشی شباهت پیدا میکند که به طور مداوم در حال شکست خوردن هستند. آمریکا در حال جایگزین کردن یک سیاست خارجه واقعی با وسواس و فوبیای ایران است."