چند مدتی است که برخورد با برخی صرافان و افرادی که نظام قضایی ایران، از آنها به عنوان مخل اقتصادی یاد میکند در دستور کار قرار گرفته است. با این وجود ضمن دستگیری این افراد، هیچگاه ندیدیم که قیمتی کاسته شود و یا ارزانی دامان بازار را بگیرد. چنین رویهای در عموم دولتهای جمهوری اسلامی وجود داشته است. بازار ارز نیز از این یورشها در امان نبوده است. در همین رابطه رضا ترکاشوند دبیر کل کانون صرافان ایرانیان در گفتوگو با "مردمسالاری آنلاین" میگوید: "در چند روز اخیر بیش از 10 نفر از همکاران صراف ما را بازداشت کردهاند. ضمن اینکه از زحمات مسئولان قضایی تشکر میکنیم؛ اما تقاضایی داریم که دوستان ما را بر اساس قانون ابلاغی مورد مواخذه قرار بدهند و برای آنها حدی از حقوق شهروندی قائل شوند." به گفته او مساله سختی پیشروی ما نیست. اگر دولت در سیاستهای پولی و مالی خود کار کارشناسی انجام دهد و کرسیهای لازم را در اختیار بخش خصوصی بگذارد، صحبتها و راهنماییهای بخش خصوصی کارگشا خواهد بود. متن این گفتگو را بخوانید.
در چند ماه اخیر افزایش نرخ دلار دلایل متفاوتی داشت. اصلیترین دلیل را در چه مسالهای تحلیل میکنید؟
افزایش نرخ ارز صرفا به یک عامل باز نمیگردد. در این مورد عوامل سیاسی - اقتصادی مختلفی دخیل است. اگر عوامل تقویت پول ملی شناسایی و سپس تقویت شوند مشخصا افزایش نرخ ارز نیز کنترل میگردد. با این اوصاف دلایل افزایش نرخ ارز را در چند مدت اخیر میتوان به مجموعه سیاستهای دولتها نسبت داد که با تمسک به رفتار غیر عالمانه اقتصادی نرخ ارز را کنترل کردند. با تزریق زیاد ارز به بازار، نرخ ارز کنترل شد؛ بنابراین نرخ واقعی ارز نتوانست در بازار حاکم شود. از طرفی وقتی با تولید نقدینگی شدید در سیستم بانکی و همچنین تورم بالای 20 درصدی مواجه شدیم، فریز ماندن نرخ ارز قابل قبول نبود. در واقع ارزان بودن نرخ ارز منجر به فرار سرمایه شد که این موضوع به نوبه خود تولید را هم کاهش داد. به همین دلیل بازار ایران مملو از اجناس خارجی شده است. در نتیجه نرخ ارز به صورت یک فنر فشرده شده بود که به طور ناگهانی آزاد شد. دولت دیگر توان تزریق ارز به بازار را نداشت و نتوانست نیاز کاذب جامعه را جوابگو باشد. لذا در این مقطع زمانی، رشد نرخ ارز چشمگیر شد. این اوضاع کماکان و تا حدودی ادامه دارد.
اشاره به این موضوع داشتید که در دولت یازدهم، تزریق وسیع ارز به بازار صورت گرفت. همین موضوع منجر به فریز شدن نرخ ارز شد. مساله این است که اگر این تزریق صورت نمیگرفت و شاهد ادامه سیاستهای دولت آقای احمدینژاد بودیم باز هم افزایش نرخ ارز اتفاق میافتاد. سوال این است که واقعا چه تصمیمی باید اتخاذ میشد؟
البته عموما دولتها در ایران چنین سیاستی دارند. این سیاست مختص به دولت آقای روحانی نبود. اگر اجازه میدادند که نرخ ارز همگام با نرخ تورم افزایش پیدا کند امروز شاهد این افزایش ناگهانی نبودیم. دولت باید این سیاست را دنبال میکرد. نباید فراموش کنیم ضمن نیاز کاذبی که در جامعه تولید شده، حتی اگر از پشتیبانی فدرال رزرو هم بهرهمند باشیم، نخواهیم توانست نرخ ارز را به ثبات برسانیم. خواست کنونی جامعه یک نیاز واقعی نیست. بحث افزایش نرخ ارز عوامل مختلفی دارد و به یک عامل واحد باز نمیگردد. لذا باید مباحث سیاسی را هم به آن اضافه کرد. بحث سرمایه اجتماعی و نوع رابطه دولت با مردم نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. بی توجهی به سرمایه اجتماعی، مشکلات سیاسی – اقتصادی خاصی را ایجاد میکند. در حال حاضر این سرمایه اجتماعی دچار مشکل شده است؛ به تعبیر عموم جامعهشناسان، سرمایه اجتماعی در ایران روندی کاهشی داشته است. این موضوع منجر به بیاعتمادی مردم به دولت شده است. آنها به پول ملی خود اعتماد لازم را ندارند. لذا برای نگهداشتن ارزش آن، خواهان تبدیل ریال به کالای دیگر هستند تا در آینده متضرر نشوند. این کالا میتواند ارز، سکه، خودرو، مسکن و ... باشد. دولت باید بیشتر به فکر این بخش از مساله باشد. بانک مرکزی حتی اگر صاحب گنج قارون هم باشد، از عهده نیاز کاذب کنونی جامعه بر نمیآید.
همزمان با افزایش نرخ ارز، در پارهای موارد شاهد این موضوع بودیم که از دخالت صرافان در افزایش نرخ ارز صحبت میشد. در این مورد توضیح میدهید؟
برای تبیین این موضوع، ابتدا مثالی میزنم. شما روزنامهنگار هستید. اگر اشتباهی در یکی از مطالب نوشتاری شما رخ بدهد، به نظر شما آیا متهم کردن دکه روزنامهفروشی صحیح است؟ مشخصا خیر. در مورد اوضاع بازار ارز هم اینگونه است. سیاستها به مردم آدرس غلط میدهند که باید این شیوه اصلاح شود و به اصلاح سر خط مطالب برگشت. صراف، صرفا حلقه آخر انتقال سیاستهای ارزی در بازار است.
مساله اینجاست که مقامات قضایی این اتهامات را مطرح میکنند.
بنده نیز همین را عرض میکنم که کیسه قند دست دیگران است؛ یک حبه از آن روی زمین میافتد و طبیعی است که چند مورچه هم اطراف آن جمع میشوند که بدنبال منافع شخصی خود هستند. قوه قضاییه ضمن پیگیری یک حبه قند، باید به دنبال کیسه قند هم باشد.
یعنی مقامات قضایی دچار اشتباه شدهاند؟
من نمیگویم آنها دچار اشتباه شدهاند. به هر شکل مقامات قضایی بر اساس ادلهای اقدام میکنند. مقامات قضایی کشور جایگاهی دارند که عموم افراد برای رفع مشکلات و گرفتاری خود به آنها مراجعه میکنند...
به هر حال در این میان یا حق با صرافان است یا مقامات قضایی.
سخن من این است که صرافان را بر اساس دستورالعملهایی که به آنها ابلاغ شده مواخذه کنند. دستورالعملی که به صورت کتبی به صرافان ابلاغ شده، راجع به نرخ ارز و سود حاصله از فروش آن است. مقامات قضایی بر اساس این دستورالعمل صرافان را مورد سوال قرار دهند. ما از این رویه استقبال میکنیم. در چند روز اخیر بیش از 10 نفر از همکاران صراف ما را بازداشت کردهاند. ضمن اینکه از زحمات مسئولان قضایی تشکر میکنیم؛ اما تقاضایی داریم که دوستان ما را بر اساس قانون ابلاغی مورد مواخذه قرار بدهند و برای آنها حدی از حقوق شهروندی را قائل شوند.
شما میگویید صرافان بر اساس دستور بانک مرکزی عمل میکنند. سوال این است که رابطه قوه قضاییه و بانک مرکزی در چه حدی است که از این دستورالعمل اطلاع ندارند؟
من از میزان و نوع رابطه آنها اطلاعی ندارم. من از مجموعهای که مطلع هستم به شما پاسخ میدهم.
به این مورد اشاره کردید که بیش از 10 نفر از صرافان را بازداشت کردهاند. از اتهام آنها خبر دارید؟
خیر. خبر ندارم. از تفهیم اتهام آنها مطلع نیستیم. باید از مقامات قضایی سوال کنید.
اجازه بدهید وارد بازار ثانویه شویم. در اوج این مشکلات شاهد آغاز به کار بازار ثانویه بودیم. به نظر شما این بازار توانست از تنش ایجاد شده در نرخ ارز بکاهد؟
بله؛ بازار ارز بسیار بهتر شده است. همینکه دولت و بانک مرکزی این موضوع را پذیرفتهاند که با مکانیزم بازار باید عمل کنند، امری مطلوب است. با تعریف کالاهای گروه اول که مایحتاج اساسی مردم است و انتقال سایر کالاها به سایر گروهها، تقاضای ارز به واقعیت نزدیکتر شده است. زمانیکه نرخ ارز 4200 تومانی اعلام شد و ثبت سفارش صورت گرفت، شاهد ثبت سفارش حدودا 60 میلیاردی بودیم. عموم افراد مشتاق بودند که در این موقعیت کالا وارد کنند. در چنین فضایی تولید ما با مشکل مواجه میشد و صادرات کشور به تعطیلی کشیده میشد. اما با راهاندازی بازار ثانویه نیما، قیمتها واقعیتر شده است. در این چند روز تقاضاها واقعیتر شده و دیگر شاهد هجوم و تقاضای مازاد نیستیم.
برخی از دوستانی که از بازار ثانویه خرید داشتهاند، نتوانستهاند ارز خود را بفروش برسانند که این باعث خوشحالی است؛ چراکه بازار از حالت رانتی در حال خارج شدن است. فردی که ارز را در این بازار میخرد حتما باید آن را صرف واردات کالا کند. با چنین سیاستی، میزان سفتهبازی کم شده است.
بازار میتواند نواقصی هم داشته باشد؛ کما اینکه ایراداتی بر آن وارد شده است. از نواقص این بازار بگویید.
مشخصا این بازار به دلیل اینکه تازه راهاندازی شده دارای نواقصی است. البته قصد ندارم که به نواقص آن بپردازم. خواسته من این است که مسئولان بر ادامه وضعیت و روال کنونی بازار پافشاری کنند و این روند را ادامه بدهند. اگر نیروهای ذینفوذی بر بازار فشار میآورند، مسئولان مقاومت کنند تا بازار بتواند به کار خود ادامه بدهد.
پس برخی برای سود خود بر روال عادی بازار ثانویه فشارهایی وارد میکنند؟
ببینید؛ مصداق این موضوع را باید اینگونه مطرح کنم که احساس میشود کالاهایی از گروه 3 به گروه 2 یا گروه 1 وارد میشود که نشان از وجود فشار در سیستم دارد. البته سیستم خالی از اشکال نیست. سخن من این است که این بازار حفظ شود و تسلیم فشارها نشوند. دولت باید بتواند در برنامه ریزی خود، دلار 4200 تومانی را کلا حذف کند و از طریق یارانههای مستقیم و غیر مستقیم به نیازمندان و گروهها و دهکهای اول و دوم و سوم، به سمت قیمتگذاری واحد بر مبنای بازار حرکت کند.
اکنون حجم تزریق دلار در بازار نیما چگونه است؟ آیا پتروشیمیها ارز مناسب به بازار تزریق میکنند؟
تا زمانیکه به پتروشیمیها اجبار میشد که ارز خود را با نرخ 4200 تومان عرضه کنند، آنها مقاومت میکردند. اما خوشبختانه اکنون با تغییر سیاستگذاری و نرخ موجود، عرضه آنها بیشتر شده است. عرضه آنها حتی بیشتر از تقاضای موجود در بازار است. دولت باید منفعت مردم را در نظر بگیرد و بر اساس همین منفعت قیمت خوراک پتروشیمیها را تعیین کند.
در مورد لیدر بازار هم صحبت کنید. اکنون چندین بازار و چندین نرخ وجود دارد. به نظر شما کدام نرخ را میتوان لیدر بازار دانست؟
ببینید؛ اینکه میگویم "باید مقاومت شود" به همین موضوع باز میگردد. اقدام بر اساس مکانیزم بازار شرط ادامه روال صحیح بازار ارز است. اکنون واردات ارز اسکناس به دو طریق صورت میگیرد. یکی از طریق منابع شخصی افراد و دیگری از طریق خرید سامانه نیما است. در سامانه نیما اگر 1 میلیون دلار در خارج از کشور خرید کنیم، میتوانیم 100 هزار (یعنی به میزان 10 درصد) آنرا وارد کشور کنیم تا به شکل اسکناس توزیع شود. این توزیع از طریق صرافیها صورت میگیرد. البته دولت هم برای تنظیم بازار میتواند وارد شود و اسکناس بفروشد و یا خریداری کند.
دولت قبلا بازارساز اصلی بود؛ قیمت را اعلام میکرد و با تزریق ارز، نرخ را جهت میداد. اکنون آنها پذیرفتهاند که بخش خصوصی با حضور مردم نقش اصلی را ایفا کنند. به هر حال اکنون روزهای اول طرح است و برخی مسائل در آن طبیعی است. بعد از مدتی، فروشنده و خریدار جایگاه خود را خواهند یافت. صرافیها نیز موظف هستند صرفا در چارچوب فروش نیازهای خدماتی جامعه عمل کنند که البته دستورالعمل آن نیز تبیین شده است. در حال حاضر صرفا در قالب نیازهای واقعی خرد بازار باید قدم برداشته شود. هر چند که کم و کاستیهایی وجود دارد؛ برای رسیدن به هدف نهایی، باید با بازار حوصله کرد.
در پارهای موارد در فضای مجازی شاهد این موضوع هستیم که برخی صرافها هنوز کار خود را آغاز نکردهاند. اوضاع صرافها چگونه است؟ انگار نوعی نارضایتی در این صنف وجود دارد؟
خیر. صرافان کارشان را شروع کردهاند. البته آنها باید بتوانند ارز بخرند و سپس آنرا بفروشند. اکنون دیگر بانک مرکزی ارز مورد نیاز صراف را تامین نمیکند. اگر صراف از مشتری خرید کند، فاکتور نیما صادر میکند. صرافی بر اساس فاکتور صادر شده، موظف است که ارز خریداری شده را بفروشد. صراف اگر منابعی را به دست آورده باشد، باید آنرا بفروشد؛ اگر هم ارزی به دست نیاورده باشد، کسی نمیتواند او را به فروش مجبور کند.
اکنون میزان ارز موجود در دست صرافان را تا چه میزان میتوان تخمین زد؟ به هر حال بانک مرکزی به صرافان ارز نمیدهد. آبا صرافیها ارز لازم را جهت فروش مجدد به بازار در دست دارند؟
برخی از صرافان در بازار توانستهاند ارز تهیه کنند و برخی دیگر نتوانستهاند ارزی تهیه کنند. آنهایی که ارز خریداری کردهاند مشخصا میتوانند ارز را مجددا بفروشند.
بر اساس این مکانیزم، باید گفت بازار مثل سابق نیست که خرید و فروشها در آن سیلان داشت.
بازار مثل سابق نیست... بله مطمئنا بازار صرافان مثل سابق نیست. سابقا و به طور روزانه مقادیر زیادی ارز توسط بانک مرکزی به بازار تزریق میشد. درو اقع از این طریق بازار و داد و ستها توسط بانک مرکزی تعیین میشد. اما امروزه دیگر اینگونه نیست.
این موضوع صرافان را ناراضی نکرده است؟
مگر مهم است که ما راضی باشیم یا نباشیم؟ وقتی یک صنف دارای مجوز رسمی را چهار ماه تعطیل کردند به فکر رضایت ما بودند؟ فعلا راضی هستیم. ما به این موضوع راضی هستیم که با مکانیزم بازار کار کنیم. ما خواهان این هستیم که ارز را از دست مردم خریداری کنیم و خودمان هم بفروشیم.
اجازه بدهید در مورد سکه هم صحبت کنیم. بازار سکه به طور قانونی در اختیار صرافان است. اما این اتحادیه طلا و جواهر فروشان است که بیشتر در مورد بازار سکه صحبت میکند. علتش چیست؟
بازار سکه به طور رسمی و طبق مجوز بانک مرکزی صرفا در اختیار صرافان است. هر آنچه که بانک مرکزی به عنوان مسکوکات طلا ضرب میکند، صرفا صرافان مجاز به فروش آن هستند. لذا به مردم توصیه میکنم که برای اطمینان بیشتر، حتما از صرافیهای مجاز سکه خریداری نمایند. سکه یک کالای واسطهای است. مردم هر وقت در حوزه پول ملی احساس عدم امنیت میکنند، به سمت سکه میروند. تا وقتی احساس امنیت سیاسی – اجتماعی – اقتصادی نزد مردم حاصل نشود، این رفتارها وجود دارد.
خرید و فروش توسط طلافروشان غیر قانونی است؟
خیر. غیر قانونی نیست. اما طبق مجوز فعالیتی صرافان، مسکوکات بانک مرکزی توسط صرافان بفروش میرسد. اما صرافان چون در حوزه ارز فعال هستند، به همین دلیل کمتر در این حوزه (خرید و فروش سکه) فعالیت دارند.
با توجه به مساله تحریمها آینده بازار ارز و سکه را چگونه میبینید؟
تصور من این است که نسبت به تحریمهای دوره قبل، با تحریمهای ضعیفتری مواجه هستیم و شاهد پیچیدگی خاصی در این رابطه نیستیم. در حال حاضر وضعیت ما در دنیا بهتر است. پیشتر ایران ذیل بند 7 منشور سازمان ملل بود و برجام کمک کرد که از ذیل آن بند خارج شود. یک اتحاد جهانی بر علیه ما وجود داشت و همه کشورهای در برخورد با ما مصمم بودند. جامعه جهانی آماده برخورد نظامی با ما بود.
تحریم آمریکا البته بر سیستم بانکی کشور بسیار موثر است. مجموعا میتوان گفت که مساله سختی پیشروی ما نیست. اگر دولت در سیاستهای پولی و مالی خود کار کارشناسی انجام دهد و کرسیهای لازم را در اختیار بخش خصوصی بگذارد، میتواند از صحبتها و راهنماییهای آنها استفاده کند. مشخصا این رویه میتواند در تقابل با تحریمها کارساز باشد.
من همیشه این سوال را مطرح کردهام که چرا در اروپا و آمریکا انقلاب نمیشود؟ چرا آنها نگران سقوط حکومتهای خود نیستند؟ شورش و تظاهرات هم اتفاق میافتد. ماشین و مغازه هم آتش میزنند. اما انقلاب نمیشود؟ دلیل این موضوع توزیع قدرت سیاسی – اقتصادی در کشورشان است. قدرت سیاسی – اقتصادی این کشورها در دست دولت جمع نشده است. در ایران هم باید این موضوع مد نظر گرفته شود. در کشورهای دیگر، تا 90 درصد اقتصاد کشور در دست بخش خصوصی و تعاونی است. این مردم هستند که از طریق سندیکاها و اتحادیهها تصمیمات خود را به دولت منعکس میکنند. اگر سمت قدرتمند کردن بخش خصوصی و تعاونی برویم، مشخصا به لحاط اقتصادی منافع بسیار خوبی عائد کشور خواهی شد.
از سال 57 تصمیم بر این بود که مردم بازیگران اصلی باشند. اما دولت روز به روز بزرگتر شد. هر روز پیشنهاد میشود که وزارتخانهای دیگر داشته باشیم. سهم بودجه جاری کشور نسبت به بودجه عمرانی هر روز بیشتر میشود و بودجه عمرانی کاهش مییابد.
این مساله باعث نشده که احتمال انقلاب در ایران بیشتر شود؟
عموما در هر کشوری اگر قدرت در دست دولتها متمرکز شود، خودبه خود ریسک انقلاب بیشتر خواهد شد. با توزیع قدرت، ریسک این مساله نیز کمتر میشود. ریسک اعتراضات بزرگ، ریسک شورشهای بزرگ اینگونه از بین میرود.
گفتوگو: سید مسعود آریادوست