دکتر احمد عامری عضو هیت علمی دانشگاه شهید بهشتی، و متخصص کلینیگال آنکولوژی از متخصصان برجسته کشور بویژه در حوزه سرطان است. گفت و گو با دکتر عامری ابتدا از زندگی شخصی او و اینکه چگونه پزشکی را انتخاب کرد آغاز شد و سپس به بیماری سرطان و همچنین روابط بیماران با پزشکان پرداختیم. آنچه می خوانید مشروح گفت و گوی مردم سالاری" با دکتر عامری فر است.
لطفا کمی از گذشته خود بفرمایید و اینکه دوران نوجوانی و جوانی خود را چگونه گذراندید؟
بنده متولد سیزده اردیبهشت سال 1347 از گنبد کاووس هستم. تا دوران ابتدایی در گنبد کاووس ساکن بودم تا زمانی که انقلاب صورت گرفت و درس پدرم به اتمام رسید و به عنوان قاضی در گرگان شروع به کار و به همراه خانواده به گرگان نقل مکان کرد.
بعد از مدتی من با مدرک دیپلم ریاضی فارغ التحصیل شدم اما چون نتوانستم در سال اول بعد از دیپلم در کنکور رتبه قبولی بدست آورم، به سربازی رفته و مشغول خدمت شده و سال 66 و 67 خدمتم را در جنگ سپری کردم. در همین سال بود که توانستم در آزمون کنکور رتبه قبولی بدست آورم و بعد از اتمام جنگ مرخصی گرفته و درسم را ادامه دادم. 7 سال در ارومیه پزشکی خواندم و بعد از آن بازگشتم تا یکسال خدمت باقی مانده ام را به اتمام برسانم. پس از آن طرحم را در روستای قره نو خرقان در شاهرود گذراندم و دو سال از زندگی ام را آنجا سپری کردم بعد از آن برای تخصص در دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم و به تهران آمدم. حتی نفر اول برد بودم. یکسال بعد در بندرعباس شروع به کار کردم و پس از بازگشت به تهران به عنوان عضوی از هیت علمی دانشگاه شهید بهشتی و پس از پنج سال به عنوان دانشیار منصوب شدم. در حال حاضر نیز مدارک لازم جهت استادی را تحویل داده و منتظر گرفتن درجه ی استادی هستم.
_چگونه پزشک شدید؟
در حقیقت من علاقمند به ریاضی بودم و دیپلم ریاضی هم داشتم اما پدرم اصرار بر خواندن پزشکی داشت و به دلیل رایزنی با پدرم هم بود که یکسال درست درس نخواندم و کنکور قبول نشدم. در نهایت به اصرار و گفته پدر گوش کرده و پزشکی قبول شدم.
_چه توصیه ای برای کسانی که در تلاش بودند رشته ی پزشکی را شروع کنند و موفق نشدند دارید؟
در حقیقت پزشکی سبک خواندن خاصی ندارد فقط باید پشتکار داشت و بیشتر درس خواند و اگر می خواهید پزشک موفقی باشید قبل از هر چیز باید اطلاعات خوبی داشته باشید هرچند که اطلاعات زیاد داشتن کافی نیست ولی یکی از ارکان اصلی و لازم است. زیرا علم پزشکی هر روز بروز می شود و اتکا به تجربه قدیم بدلیل تغییر و کامل تر شدن این علم کافی نیست. با داشتن اطلاعات بیشتر هرچه به سمت جلو حرکت می کنید تجربه مفیدتان نیز با این اطلاعات بروز بیشتر شده و موجب ازدیاد توانایی می شود و این همان موفقیت در پزشکی است. البته صحبت من در مورد کنکور پزشکی نیست. مسلما لازمه ی قبولی در کنکور پزشکی درس خواندن است اما پزشک شدن تنها به درس خواندن نیست زیرا درس خواندن لازم ولی کافی نیست تجربه نیز بسیار مهم است. امروز جمله ای را به شما و دوستداران پزشکی می گویم که بارها به پسر خودم که در حال حاضر ر دانشگاه شهید بهشتی پزشکی می خواند گفته ام. "پزشک شدن تنها به قبول شدن در رشته ی پزشکی و درس خواندن نیست این یک امر لازم است ولی کافی نیست. در کنارش اطلاعات خود را بروز کرده و تجربه کسب کنید".
_چه شد که از رشته های پزشکی، کسب تخصص در حوزه سرطان را انتخاب کردید؟
من در سالهای پزشکی همیشه شاگرد اول یعنی جز یک درصد اول بودم . سالهای اخر پزشکی بود که شنیده بودم رشته ای وجود دارد به نام "رادیوتراپی" که کار با اشعه از اصول آن است. از آنجا که این رشته بعد ریاضی و فیزیک بیشتر داشت من علاقه ی بیشتری به آن نشان دادم و دو سال اولی که برای تخصص امتحان می دادم همیشه اولین انتخابم رادیوتراپی بود. درحال حاضر رادیوتراپی یکی از رشته های شناخته شده است و میان افرادی با رتبه بالا طرافدار دارد ولی در گذشته اینگونه نبود و به این رشته بیشتر از این جنبه نگاه می شد که از فضای بیماری فاصله دارد. زمانی که بدنبال این رشته آمدم متوجه شدم که بخش کوچک رشته مربوط به ریاضی و فیزیک و بخش اصلی آن ارتباط با بیمار است. بنده با توجه به علاقه ام در بخشی که ریاضی فیزیک داشت کاملا مسلط شده و در بخش دوم هم با مطالعه و تجربه سعی به موفق شدن کردمکه شکر خدا به نظر می رسد که تلاش هایم بی ثمر نبوده.
_متاسفانه سرطان در ایران طوری شناخته شده که وقتی این بیماری برای کسی تشخیص داده می شود هیچ امیدی به بهبودی ندارد و زندگیش را به اتمام رسیده می پندارد. نظر شما در این رابطه چیست؟
بله, بنده فکر می کنم کمی این بیماری مهلک تر از ماهیت اصلیش بین مردم شناخته شده. درست است که سرطان از قدیم بیماری سخت و حتی کشنده ای بوده اما امروزه با پیشرفت علم بسیاری از اقسام این بیماری مانند سرطان پستان بین 80 تا 90 درصد قابل درمان است. این بیماری در بعضی از موارد امروزی حتی عفونت هم ندارد. به نظر من برخی از بیماری های مسری یا قلبی عروقی یا مادرزادی دارای احتمال مرگ و میر بیشتری نسبت به سرطان است و حتی ناتوان کنندگی های بیشتری نیز دارد. البته یکی از جنبه های دیگر سرطان که موجب ترس بیشتر مردم می شود قسمت شیمی درمانی است. شیمی درمانی به این دلیل که به روی ظاهر فرد تاثیر می گذارد و مخصوصا در قدیم عوارضی چون تهوع و استفراغ های شدید ناشی از داروهای سنگین را داشت موجب ترس بیشتر مردم از سرطان شده ولیکن در بهبود خیلی از بیماران سرطانی موثر بوده. هرچند که امروزه با پیشرفت علم، تهوع و استفراغ های آن چنانی و امثال این عوارض بسیار کم شده و فقط در بعضی از افراد این دارو باعث ریزش مو می شود که البته درصد آن نیز رو به کاهش است.
ترس مردم از این بیماری بیشتر به گذشته و عوارض داروهای سنگین شیمی درمانی باز می گردد. ولی اکنون با پیشرفت علم بین 80 تا 90 درصد بازگشت سلامتی و راه درمان برای سرطان هایی مانند سرطان بیضه که در گذشته کشنده بوده وجود دارد.
امروزه در درمان سرطان خیلی از افراد با رادیوتراپی و جراحی سلامت خود را بدست می آوردند ولی بدلیل اشتباه خیلی از افراد با اطلاعات پزشکی کم و شروع شیمی درمانی نابجا موجب حتی زیادتر شدن این بیماری می شوند. در درمان سرطان باید طبق اصول و با اطلاعات کافی و به روز پیش رفت و اینگونه از به اصل درمان پرداخت.
عده ای راه حلی جز شیمی درمانی نمی دانند و سعی بر این دارند که آن را به عنوان یک تخصص معرفی کنند تا اهمیت آن حفظ شود و مردم می پندارند هر دکتری که شیمی درمانی می کند، متخصص سرطان است. در صورتی که یک متخصص کلیه هم می تواند شیمی درمانی کند. در بعضی بیماری ها سیستم ایمنی بدن بسیار فعال می شود مانند بیماری لوپوس که بر کلیه و پوست اثر دارد یا بسیاری از بیماری های روماتولوژی که بر سیستم ایمنی اثر می گذارد و برای سرکوب این بیماری ها از شیمی درمانی استفاده می کنند و این دلایل مطرحی برای سرطان نیست و پزشک صرفا متخصص سرطان نیست و تنها متخصص کلیه است.
در واقع شیمی درمانی یک ابزار است مانند رادیوتراپی و نگرانی مردم از این جهت است که اگر اطلاع رسانی برای آگاهی افراد جامعه بیشتر شود متوجه خواهند شد که سرطان خیلی بیماری وحشتناکی نیست. زمانی این بیماری وحشتناک است که نادیده گرفته شود. بی اطلاعی و ترس مردم از بیماری ها موجب عواقب جبران ناپذیری است؛ توصیه من به مردم این است که از خود مراقبت کنند. بالاخره سرطان بیماریه بد و پزهزینه ای است اما امکان بهبودی دارد.
_چرا پزشکان (به خصوص در درمان بیماری سرطان و انجام عمل جراحی) هزینه درمان را دریافت و سپس اقدام به درمان می کنند؟
مسائل مالی در همه جا مطرح است به طور مثال هیچکس از یک معمار توقع ندارد که ساختمانی بسازد و پول نگیرد اما پزشک به دلیل قداست و کارخاصی که انجام می دهد خدمت او جان و روح و جسم و خانواده و تمامی جنبه های زندگی شخص را در برمی گیرد حتی نوع صحبت کردن پزشک با بیمار یا خانواده او تاثیر بسزایی در جو خانواده دارد. یک پزشک برای اینکه بتواند زندگی مناسبی داشته باشد عمر زیادی را صرف کرده است.
اکثر پزشکان جوان و کم سن (زیر 40 سال) درآمد مناسب و آرامش نسبی ندارند. روی صحبت من با پزشکان مطرح نیست بالاخره در هر قشر و صنعتی استثنا وجود دارد و این مسئله عجیبی نیست این موضوع کمتر از 5% جامعه پزشکی را در بر می گیرد. در حالت نرمال یک پزشک برای زندگی آبرومندانه که در حد یک پزشک باشد باید رفتار و ظاهر او به گونه ای باشد که مراجعه کننده و بیمار بتواند به او اعتماد کند. شما هنگامی که می خواهید مسائل زندگیتان را با شخصی در میان بگذارید ابتدا به شخصیت و ظاهر و شمایل او نگاه می کنید.
پزشک اگر درآمد بالایی دارد به این دلیل است که عامل امنیت و سلامتی روحی جامعه است. پزشکی که محتاج درآمد باشد لطمه زیادی به جامعه ی پزشکی و سلامت بیمار می زند . به طول مثال شما این مداد را گران می خرید و اعتراض می کنید، عرضه کننده چوب و گرافیت آن را تغییر می دهد و با قیمتی ارزان تر به شما می فروشد چه بسا کیفیت چندانی نداشته باشد اما جان و سلامتی بیمار مسئله ای جبران ناپذیر است.
یک پزشک 40 ساله در سنی است که باید درآمد قابل قبولی داشته باشد. گرچه پزشکانی را می شناسم که همین درآمد قابل قبول را هم ندارند و در زندگی شخصی گرچه تلاش فراوان کرده اند و مشقت کشیده اند اما دچار مشکل هستند. حال اگر این پزشک مسئله مالی را قبل از شروع درمان مطرح کند اعتراضی را مبنی بر اینکه جان بیمار در خطر است در بر می گیرد. اگر بحث سلامت است, همین هوای آلوده نیز بر سلامت فرد تاثیر گذار است اما هیچکس آن را مطرح نمی کند و اقدامی برای کاهش آلودگی نمی شود و افراد جامعه اعتراضی ندارند اما پزشک به دلیل قداستی که دارد مردم نسبت به کار آنها حساس هستند که البته این حساسیت بد نیست به شرطی که درست و بجا باشد.
پزشکی که رنج و مشقت فراوان برای بدست آوردن این جایگاه کشیده است به قدر زحمات و تلاش خود می تواند تقاضای هزینه ی درمان را کند مگر در مواردی خاص .
گاها پیش می آید که پزشک شرایط معالجه ندارد (بنا به دلایلی مثل مسافرت و ... ) و بیمار را به پزشکی مورد تایید و قابل اعتماد معرفی می کند اما بیمار مصر است که حتما پزشک مد نظرش اورا مداوا کند در بعضی از این شرایط خاص این امر غیر ممکن است.
این اعتماد به پزشک به آسانی جلب نشده است بلکه پایه و اساس این اعتماد مشقت، پیگیری، دلسوزی و تجربه ی پزشک است.
در مطب من از بیمارانی که ناتوانی مالی دارند هزینه ای دریاف نمی شود. هیچ پزشکی راضی به این موضوع نیست بلکه حس رضایت او حس اعتمادی که بیمار کرده است و مورد تایید بیمار واقع شده است و بیمار پزشک معالج خود را به آشنایان نیز معرفی می کند.
در رشته ی ما ارتباط با بیمار زیاد است و بیمار شاید تا لحظه ی اخر عمر خود به ما مراجعه کند. حس رضایتی که بیمار به ما می دهد با هیچ موضوعی قابل مقایسه نیست حتی موضوع مالی. 90-80 درصد پزشکان این حس رضایت را دارند ما نمی توانیم با 10 درصد با قیمانده، کل جامعه ی پزشکی را زیر سوال ببریم و اعتماد مردم را از پزشک بگیریم.
بیمار بهبود نخواهد یافت مگر اینکه به پزشک معالج خود اعتماد کند. همیشه به بیماران خود گفته ام تا زمانیکه مسئولیت شما با من نیست صاحب اختیارید اما زمانیکه مسئولیت شما برعهده من باشد باید به درمان من اعتماد کنید و شما موظف هستید راهکارهای مرا برای درمان انجام دهید و من کاری از شما می خواهم که به صلاح شما باشد و پاسخگوی سوالات شما در این امر خواهم بود. اگر این اعتماد جلب نشود بیمار هرگز بهبود نمیابد و هر معالجه ای برای او بی تاثیر است و بالعکس. بیمار باید به پزشک خود اعتماد داشته و روش درمان او و تلاشش برای بهبودی را باور داشته باشد زیرا بدون باور و اعتماد هر دارویی برای بیمار به منزله سم و هر سمی با اعتماد و باور به بهبودی می تواند در روند بهبودی موثر باشد. با اعتماد قلبی هر چیزی امکان پذیر است. از این مسئله می توان بعنوان درمان با تلقین نام برد.
در این مورد بیشتر توضیح می دهید؟
بطور مثال اگر بیمار احساس کند پزشکی جهت دریافت مبلغ بیشتری به او پیشنهاد رادیوتراپی، شیمی درمانی و درمان های هزینه بر دیگر داده و این روش های درمان تاثیر مثبت ملموسی در روند بهبودی اش ندارد از انجام این روش های درمان امتناع کرده و ناخواسته آسیب بیشتری به خود می رساند . حتی گاهی وقتی جهت رادیوتراپی و امثالهم بیمار به جای خاصی ارجاع داده می شود این تفکر برایش پیش می آید که شاید بین دکتر و مکان ارجاعی زدوبند خاصی وجود دارد در حالی که پزشکانی که به سلامت بیماران خود اهمیت می دهند، در اینگونه موارد امکانات به روز و کافی را در هنگام ارجاع دادن بیمار در نظر می گیرند. البته و متاسفانه به ظاهر پزشکانی هستند که برای سود خود و بدون توجه به نفع بیمار اقدام به همچون عمل هایی یا کارهایی مشابه این م ینمایند. اما این درصد کمی را تشکیل داده و نباید اجازه داد بخاطر چنین افرادی اعتماد بیماران به تمامی پزشکان از بین برود. زیرا این بی اعتمادی منجر به لطمه خوردن بیمار می شود لذا باید مخصوصا در تبلیغات با استفاده از صداقت، قداست این شغل را حفظ کرد و مسئولین نیز باید برخوردهای لازم را با کسانی که از این حرفه و اعتماد مردم سواستفاده می کنند را داشته باشند .
خیلی از پزشکان اگر در صورت بروز اشتباه از روی عمد به مدتی مانند شش ماه محروم از طبابت شده و در طول همین چند ماه مطب آن ها توسط مسئولین بسته شود بعد از این دوره و بازگشت به کار، از خطای خود درس گرفته و راه درستی را پیش می گیرند.
_وضعیت دستگاه های رادیوتراپی در بیمارستانها چگونه است؟
متاسفانه وضعیت دستگاه های رادیوتراپی بیمارستان خوب نیست. چند صباحی به علت تحریم قطعاتی که لازم بود وارد نمی شد و از آنجایی که این دستگاه ها با تولید اشعه ی ایکس کار می کنند و بعضی از قطعاتشان حتی در ساخت موشک ها به کار می رود، تحت تاثیر تحریم قرار گرفت. البته بعضی از شرکت ها به طور پنهانی و با دور زدن برخی مسائل اقدام به واردات قطعات می کردند ولیکن به علت هزینه های بالا تجهیز این دستگاه ها و تهیه این قطعات با سختی مواجه می شد. خوشبختانه پس از برداشتن تحریم اوضاع کمی بهتر شده ولی هنوز مشکلاتی وجود دارد. امروزه رادیوتراپی نیز مانند خیلی از چیزهای دیگر پزشکی بروز شده و تکنولوژی آن طی بیست سال اخیر پیشرفت چشمگیری داشته و دقت ها بسیار بالا رفته که این مسئله تا جایی خوب است که پیشرفت به سمت تجاری شدن منحرف نشود . زیرا هرچه به سمت تجاری شدن سوق داده شود باعث گران شدن لوازم بروز شده و درنتیجه بالا رفتن هزینه ها برای بیماران و ایجاد مشکل برای آنها می شود و بخش دیگر مشکل که بزرگتر و مهم تر است این است که بدلیل هزینه های بالا امکان آموزش به افراد جدید و تکنسین های لازمه فراهم نمی شود و از آنجایی که بودجه ی لازم برای این آموزش ها در اختیار بیمارستان های عمومی قرار نمی گیرد پای بخش های خصوصی به این جریان باز شده و می دانیم که هزینه های این بخش ها بسیار بالا تر است. به نظرمن وقتی در سال بالای هزار و پانصد میلیارد تومان خرج داروهای شیمی درمانی است و دولت حدود 95% آن را تقبل می کند به گمانم بهتر این است که به مدت یک یا دوسال بخشی از این هزینه نیز صرف آموزش دیدن و تجهیز نیروی انسانی برای تمام بیمارستان های دولتی و امسال آن پرداخته شود . اینگونه اگر به مدت دو سال تنها ده درصد از این بودجه صرف آموزش نیروها شود می توانیم در زمینه ی رادیوتراپی حرف اول را بزنیم . زیرا حتی اگر بهترین و به روز ترین دستگاه در اختیار باشد اما نیروی لازم که به کار با آن وارد نباشد هیچ فایده ای ندارد . به نظر من بهتر است رادیوتراپی ابتدا در بخش های دولتی تجهیز شده و سپس در بخش های خصوصی وارد شود. در غیر این صورت رادیوتراپی های خصوصی مصرف و هزینه ی بیهوده پیدا کرده و این مسئله به نفع بیماران نیست .
با سپاس از وقتی که در اختیار ما و خوانندگان گذاشته اید اگر نکته ای را به عنوان حسن ختام لازم می دانید بفرمایید.
برای شما و تمام خوانندگان عزیز آرزوی موفقیت دارم و فقط امیدوارم اعتماد بیمار به پزشک که بخش اعظم آن به دست خود پزشکان می باشد روز به روز محکم تر شود .
گفت و گو : راضیه فیض آبادی فراهانی - ثریا شفیعی