پيش از توافق هستهاي بسياري از کارشناسان وقوع جنگي منطقهاي يا جهاني را پيشبيني ميکردند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، کشورهاي غربي و در راس آنها، آمريکا پي در پي ايران را به گزينه نظامي تهديد ميکردند. اما پس از توافق هستهاي ادبيات سياسي ميان غرب و ايران به نحو محسوسي تغيير کرد. اولين نمود اين تغيير در نفس مذاکرات بود، هنگامي که 6 قدرت بزرگ جهاني حاضر شدند با ايران پاي ميز مذاکره بنشينند و از يکديگر امتيازات متقابل بگيرند. اين اتفاق در نوع خود کم نظير و حتي بينظير است، تا پيش از مذاکرات هستهاي ادبيات حاکم بر شرق و غرب ادبيات زور بود و پس از آن مذاکره جايگزين زورمداري شد. اما برجام تنها محدود به اين نيست، صلحي که در سايه برجام ايجاد شد را نميتوان ناديده گرفت.
اما در اين ميان مسئلهاي هم مطرح ميشود. اگر رئيس جمهور بعدي آمريکا به هر نحو برجام را زير سوال ببرد آيا ممکن است صلح ايجاد شده در سايه برجام را تحت الشعاع خود قرار دهد و جنگي منطقهاي و يا حتي جهاني رخ دهد؟ يا در صورتي که ايران با شعار اقتصاد مقاومتي دروازههاي خود را بسته نگهدارد، آيا برجام تحت تاثير قرار نميگيرد؟
برجام نشان دهنده اراده کشورها است
مهدي مطهر نيا،کارشناس مسائل بينالملل در پاسخ به سوالات فوق گفت: برجام يک اسم نيست، بلکه يک اراده است. اراده اي که عامليتهاي مختلف را در خود جاي داده است. قدرتهاي بزرگ جهاني شامل 5 قدرت انگلستان، آلمان، فرانسه،چين و روسيه پاي اين قرارداد را امضا کردهاند و در کنار اين 5 قدرت بزرگ جهاني ابر قدرتي قرار گرفته است که به هر تدبير به عنوان کنشگر اصلي در چارچوب مقررات پذيرفته شده بينالمللي پذيراي برجام بودهاند.
اگرچه اکنون آمريکا در تپش تغيير و تحولات انتخاباتي به سر ميبرد، و هيلاري کلينتون و ترامپ به عنوان دو کانديداي رياست جمهوري با ويژگيهاي خاص و تاريخي رو به روي هم هستند؛ اولين کانديداي زن رياست جمهوري و اولين لمپنيست آمريکايي در برابر هم ايستاده و هرکدام در برابر برجام مواضعي را بيان ميکنند اما در مجموع همه کنشگران بينالمللي به خوبي واقف اند که برهم زدن برجام آن هم در قلب جهان و نوهارتلند، موجب ايجاد يک فضاي تنش زا در يکي از حساسترين نقاط جهان در نيمه نخست قرن بيست و يکم خواهد شد.
اين کارشناس مسائل بينالملل اضافه کرد: آنچه که در باب برجام بيان ميشود بيش از واقعيتهاي نهفته در مسئله برجام به حقايق انباشته شده سياسي ناشي از استفاده از برجام براي تحت فشار قرار دادن رقبا در پايتختهاي کشورهاي ايران و ايالات متحده آمريکا است. هم نو محافظهکاران آمريکايي هم راديکاليسم جمهوري خواه خود را مخالف برجام نشان ميدهند تا بتوانند در ساختار انتخاباتي در ايالات متحده آمريکا مخاطبان خاص خود را جذب و جلب کرده و طرفداران سنتي خود را حفظ نمايند، در ايران نيز شاهد حمله به برجام از سوي محافظه کاران ايراني و حرکت تخريب کننده آنها در باب برجام هستيم. اما در مجموع بايد گفت که برجام يک اراده است که در ساختار قدرت ايالات متحده آمريکا و قوه عاقله آن بر اساس يک الزام تاريخي مبتني بر منافع ملي آمريکا پذيرفته شده است هم در ايران برجام بر اساس اراده ساختار حکومتي و متکي بر يک خرد ورزي سياسي قابل پذيرش شده است. فلذا بايد بگوييم کشاکنشها يا تغيير و تحولاتي که در اجراي برجام ميبينيم تا حدود زيادي طبيعي است و بزرگنمايي آن ناشي از نزديک بودن انتخابات در آمريکا و ايران است.
اهميت ايران براي آمريکا
فراتر از منافع اقتصادي است
مطهرنيا در ادامه با اشاره به اينکه آيا برخي سايتها ميتواند مانع گسترش برجام شود گفت: براي آمريکا در ارتباط با ايران نفع اقتصادي مطرح نيست. در بازار تجاري ايران در برابر بازارهاي تجاري آمريکا در جهان تا چه اندازه داراي اهميت هويتي است؟ آنچه که براي آمريکا بيش از هرچيز اهميت دارد نه چاههاي نفت ايران در حال حاضر و نه بازار اقتصادي ايران است. بلکه ژنوم ژئوپوليتيک ايران و قدرت ايران به عنوان يک قدرت منطقهاي در مهمترين ژئوپوليتيک امروز و آينده جهان است. بارها گفته ام که آمريکا تسلط برخليج فارس و فلات ايران و خليج عدن را خواستار است و پايگاه اصلي اولويت استراتژيک آمريکا در قرن بيست و يکم ميلادي فلات ايران به همراه خليج فارس است که من آن را نوهارتلند خواندم. ولي اولويت استراتژيک تسلط بر تبت يا همان چيزي است که من آن راهارتلند عليا ميخوانم. لذا رسيدن به تسلط آمريکا بر اقتصاد و چاههاي نفت ايران اهميت چنداني ندارد؛ بلکه آنچه براي آمريکا مهم است ايران به عنوان يک کشور پيوسته در آسياي جنوب شرقي به مثابه ژاپن در آسياي جنوب غربي براي کنترل آينده اين منطقه به نفع خود و جهت تسلط بر تبت و آسياي شرقي است.
اين کارشناس مسائل بينالمللي در ادامه افزود: آمريکاييها تلاش دارند تا بهترين بازيگر را در بازيهاي آينده در کنار خود داشته باشند، رقابت شديد در آينده بين آمريکا و چين براي اداره مديريت امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي دنيا وجود دارد. آنها به خوبي بر اين امر واقفاند و با وقوف بر اين امر خواستار آن هستند که با ايران همکاري نمايند. اين الزامي است که آمريکا در پذيرش برجام و مصر بودن در اجراي برجام در آينده متوجه خواهد کرد. ژنوم استراتژيک ايران و کد ژئوپليتيک ايران از اهميت کليدي براي آمريکا و ديگر قدرتهاي بزرگ جهاني برخوردار است.
رژيم صهونيستي
ديگر خط قرمز آمريکا نيست
مطهرنيا در پاسخ به اين پرسش که آيا مسئله رژيم صهونيستي مانع شراکت استراتژيک دو کشور نيست،گفت: اينکه ايران و آمريکا دو کشور ايدئولوژيک هستند در آن سخني وجود ندارد. هم ايران چارچوب ايدئولوژيک خاص خود را دارد و هم ايالات متحده آمريکا اينگونه است. مگر چين، روسيه، عربستان يا ترکيه فاقد ايدوئولوژي هستند؟آنچه در عرصه بينالملل مهم است رويکردهاي متفاوت اين کنشگران با ايدئولوژيهاي مختلف در جهت تنظيم استراتژيهاي مشخص در سياست خارجي است. آيا استراتژي تهران يا واشنگتن نسبت به هم تقابلي خواهد بود، تخاصمي خواهد بود، تعاملي خواهد بود يا رقابتي؟ آنچه که اکنون ديده ميشود اين است که استراتژيهاي تخاصمي ميل به استراتژيهاي تقابلي پيدا کرده اند. برجام توانست جهتگيري تخاصمي ميان تهران و واشنگتن را به جهتگيري تقابلي بازگرداند و اکنون اگر هر دو پايتخت درست عمل کنند آرام آرام ميتوانند جهتگيري را از تقابلي به رقابتي و از رقابتي به همکاري سوق دهند.
وي در پايان خاطرنشان کرد: آنچه که در اينجا مهم است و به عنوان بحران در روابط ايران و آمريکا مطرح شده است نه اينکه ايدئولوژي بلکه مسئله اسرائيل است.من معتقدم که اسرائيل براي آمريکا شريک استراتژيک بود و اهميت حياتي داشت؛ ديگر اسرائيل براي آمريکا شريک استراتژيک و منطقه سياسي و حياتي نيست.لذا اسرائيليها به خوبي ميدانند که در آينده با گذار تحولات کنوني خاور ميانه اسرائيليها براي آمريکا هم مانند گذشته از اهميت کمتري برخوردار خواهد بود که در دوران اوباما اين به خوبي نشان داده شد.
تلاش اسرائيليها براي روي کار آمدن راديکاليسم ترامپي از اين جهت شکل ميگيرد و از جهت ديگر تلاش اسرائيل براي نزديکي مجدد به روسيه و همگرايي با رياض بر عليه تهران نيز در اين راستاست. لذا نگراني از نزديکي آينده ابرقدرت جهان با قدرت بزرگ منطقهاي در ايران بر اساس احترام و منافع متقابل تا حدودي براي بعضي از نگرشهاي داراي قدرت پايتختهاي دو کشور و کشورهاي پيراموني نگران کننده است.