در بررسي ماجراي اسناد پاناما به سوالهايي رسيديم که جواب آنها را از آقاي حسن بهشتيپور، پژوهشگر ارشد و تحليلگر مسائل سياسي جويا شديم. بنابراين در گفتوگويي کوتاه با چند سوال، پاسخهايي به دست آورديم. اينکه جايگاه اسناد پاناما در قياس با ساير افشاگريهاي اطلاعاتي چيست؟ و اينکه چه کساني مسئول يا ذينفع اين ماجرا هستند؟ همچنين نقش روسيه و آمريکا و خصوصا پوتين در اين ماجرا چيست؟ اصطلاح «پوتين هراسي» به چه معنا است؟ در خصوص اينکه گفته ميشود نام آقاي محمود احمدينژاد در اين اسناد وجود دارد چه ميتوان گفت؟ در آخر اينکه چرا چين شديدترين سانسورها را در مورد ماجراي اسناد پاناما اتخاذ کرده است؟ گفتوگوي «فریادگر» با دکتر بهشتي پور را بخوانيد:
جايگاه افشاگري اطلاعاتي در قالب اسناد پاناما در مقايسه با ساير موارد مشابه کجاست؟
مقدمتا عرض کنم که افشاي اسناد پاناما که چيزي بيش از يازده ميليون سند است، موج چهارم افشاگري اطلاعاتي جهان است. موج اول مربوط ميشود به اسناد لانه جاسوسي در قرن بيستم که يک شگفتي بود. در قرن بيست و يکم، موج دوم توسط سرجوخه «منينگ» بود که اسنادي را جمعآوري و کپي کرده بود که در برخي منابع گفته ميشود حدود 3 ميليون سند بودند. اسنادي مربوط به وزارت خارجه و وزارت دفاع و آژانس امنيت ملي آمريکا بود که در اختيار آسانژ قرار داد که در سايت ويکيليکس منتشر و موجب انفجار بمبي خبري در جهان شد. اما مدارک و افشاگري اسنودن سومين موج را به وجود آورد که مدارک مهمتري از ويکي ليکس را فاش کرد. هر چند از انتشار برخي از آنها جلوگيري شد.
موج چهارم، اسناد پاناما مربوط به شرکت موساک فونسکا ميشود که مهمترين ويژگي آن افشاي اسنادي در مورد رهبران و شخصيتهاي مشهور جهان چون ليو مسي، نزديکان پوتين و پسر خالههاي بشار اسد و نزديکان رئيسجمهور چين و ... است که مربوط به فرارمالياتي اين افراد ميشود. مالياتي که فرار از آن در اين کشورها، همرده با جنايت محسوب ميشود.
فونسکا با استفاده از راههاي قانوني، ندادن قانوني ماليات را ترويج و تسهيل ميکرد. مثل موسسهها و انجمنهاي خيريه که پوششي براي معافيت مالياتي بود. يا اينکه امتيازها و شرايطي را براي جذب سرمايه در پاناما و شرکتهايي فراهم ميآورد که نسبت به ميزان ماليات در کشورهاي ديگر بسيار پائين و ناچيز بوده است.
چه کساني اين اسناد را استخراج و فاش کردهاند؟ حدس شما چيست؟
اينکه چه کساني اين اطلاعات را استخراج کردهاند، مشخص نيست. اما در مورد اينکه چه کسي ذينفع بوده نظرات مختلفي است. برخي به اين دليل که اسناد مربوط به پوتين و روسيه در مقايسه با ديگران ناچيز بوده، روسيه را عامل اين افشاگري ميدانند که از اين طريق خواسته به غرب ضربه بزند.
نظر ديگري مربوط به عامليت آمريکا و سازمان سيا در جهت ضربه زدن به چين و روسيه بوده است. اما بر خلاف آنچه که در برخي رسانههاي ايران مطرح و تبليغ ميشود عاملان انتشار اين اسناد، سازمان سيا نيست. انتشار خبري اسناد پاناما توسط شخصيتهاي موجهي چون کنسرسيوم روزنامهنگاران تحقيقي انجام ميشود. هر چند عامل اصلي سرقت اين اسناد ميتواند سازمان سيا باشد.
در مورد نام آقاي محمود احمدينژاد در رسانهها و در رابطه با اين اسناد چه ميشود گفت؟
ممکن است ما نتايج عملکرد آقاي احمدينژاد را نقد کنيم، همچنان که من در مورد عملکرد هستهاي ايشان نقد داشتم. اما بايد توجه داشته باشيم که برخي شرکتهايي چون پتروپارس ايران در رابطه با دور زدن تحريمها بوده و ربطي به فرار مالياتي آقاي احمدينژاد ندارد. دور از انصاف است که چون آقاي احمدينژاد رئيسجمهور وقت آن زمان بوده وي را به فساد اقتصادي و سوءاستفاده محکوم کنيم. اصلا دور زدن ماليات در ايران و خصوصا در اين مورد موضوعيتي ندارد و اين ماجرا مربوط به دور زدن تحريمها است.
نظر شما در مورد زمان انتشار اين اسناد چيست؟ آيا اين زمان عمدي است؟
هر زماني که اين اسناد منتشر ميشد موضوعي برايش درست ميکرديم. اما همزماني ويژهاي را من مشاهده نميکنم. به طوري که انتشار اين اسناد موجب شود تحولات سوريه يا يمن کمرنگ شود يا در انگلستان موجب بحران شود و نيز در ساير نقاط و حوادث جهان!
لطفا بفرمائيد منظور از «پوتينهراسي» که سخنگوي پوتين درباره اين اسناد گفته چيست؟
مانند «ايرانهراسي» است. از زماني که پوتين کريمه را از اوکراين جدا و در مارس سال 2014 به روسيه منضم کرد از همان زمان چهره پوتين به شدت در رسانههاي غربي تخريب شد. هدف اصلي آقاي پسکف سخنگوي پوتين از کاربرد اين اصطلاح همين است که انتشار اين اسناد در ادامه همين تخريب چهره پوتين است.
چرا چين شديدترين عکسالعمل و سانسور را نسبت به اين اسناد انجام داده است؟
دو علت ميتواند داشته باشد: اول اينکه که بيشترين اسناد مربوط به چين است. دومين علت اينکه انتشار اين اسناد ميتواند موجب تخريب اعتبار چين در نزد سرمايهگذاران و بياعتمادي به سلامت اقتصادي اين کشور شود. چين بيشتر محوري اقتصادي دارد، در حالي که در حوزه سياسي و امنيتي رويکردي درونگرا دارد. بنابراين نگراني اصلي چين بر اعتبار و حيثيت اقتصادي خود است و بيشتر از اينکه مربوط به شخص رئيسجمهور آن باشد مربوط به اقتصاد کلان چين ميباشد.
گفتگو : بهزاد رون