دانش آموزان فنلاندی در میان همتایان خود در 43 کشور و از جمله آمریکا، آلمان و ژاپن در ریاضیات، علوم و مهارتهای خواندن، عملکرد بهتری دارند. همچنین فنلاند در رقابت اقتصادی نیز در جایگاه برتری قرار میگیرد. عملکرد این کشور کوچک و دور افتاده اروپایی به طور مستقیم از سیاستهای آموزشی پیشنهادی در 40 سال پیش آغاز شد. سیاستهایی که در گزارش بانک جهانی نیز با عنوان « اصول توسعه و اصلاح سیاسی در آموزش پایه و متوسطه در فنلاند از 1968» آمده است.
توضیح برتری مدرسهها در فنلاند بسیار پیچیده است. آنها مدرسههای زیبایی و آموزگارانی پرورش یافته دارند، دارای پیشرفتهترین فن آوریهای درجه یک برای هر کتاب درسی هستند و ... اما اینها، همه آن چه که هست را توضیح نمیدهد. نمیخواهم توضیحی جامع یا منحصر به فرد برای کامیابیهای فنلاند ارائه دهم، اما ده ویژگی که ممکن است برای درک این کامیابیها سودمند باشدعبارتند از:
1- هنگامیکه کودکان فنلاندی پا به 7 سالگی میگذارند، وارد دوره 9 ساله ابتدایی میشوند؛ که دورهای اجباری ست. همه کودکان سطح یکسانی را آغاز میکنند؛ بدون توجه به زمینههای اقتصادی_ اجتماعیشان. آنان دانش پایه، مهارتها و نگرشهای یادگیری برای همه عمر، و در کل آنچه که در پایههای بعدی برای کامیابیهای بهترِ علمیبه کارشان میآید را میآموزند. مدرسههای ابتدایی صرفا موسسههای آموزشی نیستند؛ بلکه محلهایی هستند که در آنها بازی و یادگیری، با رویکردهای آموزش شناسیِ جایگزین، درآمیخته میشوند.
2- در فنلاند همه معلمان در دانشگاههای تخصصی آماده میشوند و بسیار مورد احترام و قدرشناسی هستند. این جایگاه تا اندازهای به خاطر این است که هر کس برای شغل دائم [در آموزش و پرورش] نیاز به مدرک کارشناسی ارشد دارد. در این کشور انتخاب معلمان چنین است که: هر سال تنها 10 درصد از 5 هزار داوطلب معلمیدر دانشگاههای فنلاند پذیرفته میشوند. فنلاند ساختار آموزشی دولتی اش را با خصوصیسازی مدرسهها یا گرفتن آزمونهای مستمر از دانش آموزان بهبود نبخشیده بلکه با تقویت حرفه آموزش و سرمایهگذاری در آماده سازی و پشتیبانی از معلمان به این مهم دست یافته است. دولت فنلاند زمینه کسب دانش و مهارتهای سطح بالا را برای معلمان فنلاند فراهم میسازد.
1- معلمان فنلاند میتوانند استقلال قابل توجهی در کلاسهای شان داشته باشند. این استقلال در انتخاب اولویتهای مناسب در روشهای آموزشی آنهاست.
2- آنها علاقهمند به بروز کردن مهارتهای حرفهای از راه تحصیلات تکمیلی هستند.
3- معلمان فنلاندی تمایل فروانی دارند که برای دریافت ایدههای نو، روی خود کار کنند؛ از این رو آغوش شان همواره برای پذیرش دیدگاههای گستردهتر در توسعه باز است.
4- برای درگیر شدن در فرآیند توسعه مدارس، در مدرسههایشان مشتاقند. و این شامل پروژههای ملی و جهانی نیز میشود.
5- مقامهای سیاسی از سال 1960 همواره آموزش و پرورش را به عنوان راهی برای زیستن و رشد در یک رقابت رو به افزایشِ جهانی دانستهاند. در بیش از 4 دهه گذشته همه دولتها، از چپ تا راست، به این که رشد اقتصادی نخستین هدف کشور است توجه نشان داده و آموزش و پرورش را به عنوان محرکی حساس دانستهاند؛ (بر پایه برخی پژوهشها، آموزش و پرورش 25 درصد از رشد فنلاند را تبیین میکند). دولتها در فنلاند نتیجه گرفتند که برای ماندن در رقابت، گسترش نوآوری و دستیبابی به بالاترین سطح توسعه، باید سرمایهگذاری در آموزش و پژوهش را به شکل چشم گیری افزایش دهند.«سرمایهگذاری روی افراد بهترین سرمایهگذاری است».
5- دولتِ مرکزی برای اطمینان از «آموزش رایگان برای همه» سرمایهگذاری پایدار را بر عهده گرفته است. برای نمونه هزینههایی مانند شهریه، وعدههای غذای گرم، تهیه مواد آموزشی و کتابهای درسی، رفت و آمد، امکانات و تجهیزات تازه، مشاورههای درسی و غیره را تامین میکند. با تضمین این سرمایهگذاریها از سوی دولت، معلمان میتوانند بر یادگیری و یاددهی تمرکز کنند و شیوهها و ایدههای تازه ای در مدرسهها پدید آورند.
6- هیچ آزمون و امتحان اجباری وجود ندارد. تنها آزمون ورودی ملی در [درسهای] زبان مادری، زبان خارجی، ریاضی، علوم اجتماعی و علوم طبیعی است؛ آن هم در پایان دوره دبیرستان ( از 17 تا 19 سالگی) برگزار میشود. معلمان خودشان آزمونهای ارزشیابیشان را طراحی میکنند. این فرایند نه با گزارش نمرههای کمی بلکه با استفاده از بازخوردهای توصیفی انجام میشود. همچنین در ارزشیابی دانش آموزان، آنها با یکدیگر مقایسه نمیشوند. این کار به دانش آموزان و معلمان کمک میکند تا بر یادگیری در محیطی بدون ترس تمرکز کنند؛ در محیطی که خلاقیت و ریسک پذیری در آن تشویق میشود. هنگامیکه معلمان به تمرکز بر آزمونها و امتحانهای سالانه نیاز ندارند، از آزادی واقعی برای مدیریت زمان برخوردارند.
7- اعتماد به مدرسه و معلم یک ویژگی مشترک در مدرسههای فنلاند است. مدرسهها در فنلاند به طور روزانه در ارائه خدمات آموزشی رو به رشد، استقلال کامل دارند. وزارتخانه آموزش و پرورش بر این باور است که معلمان در کنار مدیران، پدر و مادرها و جوامع محلی میدانند که چگونه بهترین آموزشِ ممکن را به بچهها و جوانانشان ارائه دهند. از این رو اداره ملی آموزش و پرورش به جز رهنمودهایی برای هدفهای یادگیری و معیارهای ارزشیابی، طرحهای درسی یا آزمونهای استاندارد شده را تحمیل نمیکند. در این کشور مدرسه میتواند برای بازتابِ دغدغههایِ محلیِ خویش برنامه درسی را طراحی کند.
8- ساختن آموزش و پرورش در آموزش عالی. فنلاند پژوهشها را در سطح موسسههای دانشگاهی یا دانشکدههای فنی ارائه میدهد. در طول دهه 1990 ساختار دانشکده فنی، نقطه کانونی سیاستهای آموزشی در فنلاند و نخستین اولویت برای توسعه منطقهای بود. در این کشور یک اجماع فراگیر بر گسترش صنعت، دانش محیط زیستی و آموزشِ کارآفرینی وجود دارد. اینها یعنی همه آنچه که برای مشارکت در توسعه و رشد اقتصادی، مثبت به نظر میرسد. در نتیجه شبکههای پشتیبانی منطقهای برای کمک به مدرسهها و معلمان توسعه داده شدهاند. این کار برای ایجاد فن آوری تازه در آموزش و پرورش و آمیختنِ فن آوری در کلاس درس انجام گرفت.
9- با تکیه بر تخصص، تجربه، باورها و تواناییهای بازیگران منطقهای، که بهترین راه پیشرفت را نشان میدهند، اتحادیههای معلمان و آموزشگران به عنوان یکی از این بازیگران همواره فرصت دارند که شنیده شوند. همچنین آنها در راستای طراحی ماهرانه ی برنامههای اصلاح [ آموزشی] فرصت کمک دارند.
1- کلید همراهی متعهدانه و برخورداری از حمایت اتحادیهها، رخنه کردن در تخصص آنها و استقبال از تخصص شان به عنوان خبرگان آموزش، در اصلاحات است. در چارچوبهای تازه به جز کمیتههای کارشناسی معلمان، نمایندگان اتحادیه، پژوهشگران دانشگاه، نویسندگان کتاب درسی و مقامات دولتی، گفت و گو درباره تفاوتها و استفاده از هر گونه تخصصِ ارزشمند و متنوعِ افراد دیگر نیز طراحی شده است.
2- راهکار دیگری که برای معلمان نیز دلگرم کننده بود از دست ندادن امنیت شغلی و امنیت حقوقی آنهاست. حتی پیش از اصلاحات نیز سازمان صنفِ معلمان آغاز به کار کرده و موفق شده بود در چانه زنیهایش به اندازه زیادی کار اضافی و پر زحمت معلمان را تعدیل کند.
3- همچنین برنامههای تجربی و آزمایشی در اصلاح برنامه درسی در حال توسعه، نگرانیهای معلمان را تسکین داده و به موفقیت در تعهدات حرفه ای آنان کمک کرده است. همه پروژههای تجربی، به خوبی از پایین به بالا میآیند، به وسیله پژوهشگران دانشگاهی پایش میشوند و فرهنگی سازگار با نوآوریها برای ساختار آموزشی به ارمغان میآورد.
4- اگر اصلاحات آموزشی تنها توانسته باشد به معلمان، دستیابی به حفظ آزادی آموزشی، خلاقیت و حس پاسخگویی حرفهای، انتخاب کتاب درسی و ابزارهای آموزشی، و انتخاب بهترین راه برای پوشش برنامه درسی و... ارائه دهد، پیشرفت داشته است.
5- اجرای برنامه درسی تازه، مواد آموزشی و الگوهای آموزشی نو، ایالت به ایالت و با دقت طراحی شدهاند. ادارات استانی، طرحهایی از هر شهرداری را تصویب میکند. همچنین با بهرهگیری از آموزشهای ضمن خدمت که از سوی یک شبکه ملی مربیان هدایت میشود، کلیدی برای یک اصلاح تازه در اختیار گذاشته میشود.
9- اجماع سیاسی و توانایی سیاست سازان در پیگیری اصلاحات [آموزشی]: در فنلاند دولتها، اتحادیههای کارگری و سازمانهای کارفرمایان، تشکیل یک مثلث میدهند. این کار به منظور هماهنگی بیشتر، برقراری ارتباط و حرکت به سوی یک هدف مشترک انجام میگیرد. در بسیاری از کشورها معمولا احزاب مخالف بحثها و افکار عمومیرا جهت میدهند. از آغاز سال 1970 تا 1987 وزارتخانه آموزش و پرورش دو وزیر از دو حزب اصلی داشت. این کار میتوانست نیاز به همکاری نزدیک سیاسی دو حزب برای پیگیری راه حلهای عملی [در آموزش و پرورش] برآورده کند و تایید دو حزب برای دو وزیر را در پی داشته باشد. این عامل کلیدی، پیوستگی در پسِ سیاستهای آموزشی فنلاند را نشان داد. حزبها جدا از هدفهای سیاسیِ مردمگرایانه و مانورهای استراتژیک خویش، تمرکز بر موضوع آموزش را آغاز کردند؛ آن هم با همکاری و تلاش با یکدیگر.
هم در مرحله برنامه ریزی و هم در مرحله اجرا، از راه همکاری نزدیک میان سازمانهای کار و دولتها از سویی و کارگران و کارفرماها از دیگر سو، اتحادیه معلمان را از گروهِ فشار بیرون از دولت، به شریکی در تصمیمسازیهای دولت تبدیل کرد؛ مانند یک سازمان کارگری فراگیر که درست شبیه دولت به منافع کل جامعه مینگرد. این کار نشان داد که این عنصر کلیدی در کیفیت خوبِ حکومت و نهادهای عمومی، نیروی محرکه عملکرد آموزشی و رقابت اقتصادی در فنلاند است.
10- توسعه منطقهای و شبکهای: امروزه مهمترین مولفه ارائهدهنده آموزش خوب، مدیریت مقامهای سیاسی منطقهای و مهارتهای رهبری آنها، کارشناسان و مدیران مدرسه است. کسانی که به خاطر درکشان از توسعه آموزشی، تجربههایشان در آموزش معلم و مهارتهای محکم و اثبات شدهشان در مدیریت، با دقت انتخاب شدهاند. کلید اصلاحات آموزشی «چگونگی پیدا کردن روشهایی برای کمک به مدرسهها و معلمهایی بود که راههای مولد و موثر آموزشی در مدرسهها را آموخته و با هم به اشتراک میگذارند». نتیجه این کار پدیدهای چند سطحی ست. جوامع یادگیری حرفهای در مدرسههایی که تجربههای آزموده شده و آرمانهای غنیسازی شده منطقهای را به اشتراک میگذارند و نیازها را با توسعه اقتصادی برای منطقه سازگار میسازند.
نویسنده:برت ماس، پژوهشگر آموزشی
برگردان: محمدرضا نیک نژاد، آموزگار