آیت الله هاشمی رفسنجانی که خیلی ها او را با امیرکبیر مقایسه می کردند، دلبستگی زیادی به امیرکبیر داشت و به همین دلیل هم کتابی درباره او نوشته بود. هاشمی چند هفته پیش از فوت، در جمعیف بخشی از کتابی را که خود درباره امیرکبیر نوشته بود، برای حاضران خواند و هنگام خواندن آن اشک ریخت که فیلم این ماجرا به یکی از پربازدیدترین فیلمها در شبکه های اجتماعی تبدیل شده است.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، آذر ماه همين امسال بود كه اعضاي هيات علمي پژوهشكده سازمان اسناد و كتابخانه ملي بههمراه مدير و اعضاي مدرسه دارالفنون با آيتالله هاشمي ديدار داشتند. به روايت غلامعلي رجايي وقتي از در اتاقشان براي اين ديدار بيرون آمد كتابي را كه به نام اميركبير، قهرمان مبارزه با استعمار در٥٠ سال قبل نوشتهاند زير بغل داشت. ايشان در ابتداي صحبت و بحث خود در آن جلسه درباره ميرزا تقيخان اميركبير، كتاب را باز كرد و از صفحاتي كه انتخاب كرده بود، چند صفحه را با تاني و به دقت خواند. بخشهايي كه خواند مربوط بود به اعزام سفيري از سوي اميركبير به اتريش تا معلماني را براي رشتههايي كه قرار بود در مدرسه تدريس شوند انتخاب كند و با خود به تهران بياورد. علت انتخاب اتريش هم اين بود كه اميركبير نميخواست سايه استعمار بريتانيا بر سر اين مدرسه باشد.
او در ادامه خواند كه امير در آمدن معلمان اتريشي شتاب زيادي داشت و خواند كه وقتي اين سفير قدري در كارش تعلل كرده بود، وي در نامههاي متعددي علت تاخير را سوال كرده و از او خواسته بود به سرعت كار انتخاب معلمها را تمام كند و به ايران برگردد. گروه معلمان اتريشي وقتي وارد تهران شد كه اميركبير به دست شاه ٢٠ ساله خام و جوان- ناصرالدين شاه- از كار بركنار شده بود و صدراعظم بعدي، ميرزا آقاخان نوري كه برخلاف اميركبير دل در گرو حمايت انگليسيها از خود داشت، بر سر كار بود. در تهران با اين هيات در نخستين برخورد با سردي هرچه تمام رفتار و به آنها گفته شد كسي كه شما را دعوت كرده ديگر بر سر كار نيست. هاشمي وقتي اين عبارت را خواند كه «وقتي اين هيات وارد تهران شد ديگر اميركبير بر سر كار نبود و آن جمله را شنيد» بارها بغض كرد و با بغض سخنش را ادامه داد تا رسيد به اين عبارت كه يكي از معلمان گفته بود بله اگر اميركبير الان بر سر كار بود، با ما اينگونه رفتار نميشد.
به تعبير غلامعلي رجايي آيتالله هاشمي «درست مثل كسي كه بلاتشبيه روضه حضرت سيدالشهدا عليهالسلام را از روي متن مقتل بخواند و بگريد، گريست. چنان گريست كه نتوانست جلوي گريهاش را بگيرد. بنابراين يكي، دوبار دستمالهايي را از بشقاب جلوي ميزي كه معمولا جلويش گذاشته ميشود برداشت و چندبار اشك گوشه دو چشم خود را با آنها پاك كرد و چون ميدانست جمع فرهيخته ديداركننده لابد از اين اشك و رقت قلب وي در قرائت يك متن تاريخي متعجب شدهاند، با همان لحن بغضآلود درحالي كه اشكهايش را پاك ميكرد، گفت: نميتوانم جلوي گريهام را بگيرم! وقتي هاشمي با لحني بغضآلود اشكهايش را مدام پاك ميكرد، به جمعيت حضار كه با تعجب شاهد گريه و تاثر ايشان در مظلوميت جناب اميركبير بودند، نگريستم، باورشان نميشد ايشان با يادآوري قطعهاي از تاريخ ايران كه حتما موارد بسيار تكاندهندهتري از آن هم وجود دارد، چنين متاثر شود.
کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» تالیف آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از قدیمیترین آثار این سیاستمدار ایرانی است که برای نخستینبار در سال 1346 از سوی انتشارات امیرکبیر و در زیر فشار شدید ساواک منتشر شد. دست سرنوشت اینگونه رقم خورد که آیت الله هاشمیرفسنجانی، در سالروز شهادت امیرکبیر درگذشت تا نام او بیش از پیش با نام امیرکبیر پیوند بخورد.
آیت الله هاشمی خود در این زمینه گفته است: «پس از خواندن کتاب «میراثخوار استعمار» نوشته دکتر مهدی بهار مصمم شدم در زمینه زندگی امیرکبیر کاری انجام دهم. مطالعاتی کردم و یادداشتهایی برداشتم، اما قسمت عمده و اصلی کار را در همین فرصت انجام دادم. میخواستم مسئله مبارزه با استعمار را بنویسم. طرف ما آمریکا و انگلیس بودند. میخواستم نمونه خوبی از سابقه مبارزه با استعمار را آن هم بر محور شخصیتی که قبول داشتند معرفی کنم. در ایران به خاطر ضدیتی که رژیم پهلوی با قاجاریه داشت - چون قاجاریه امیرکبیر را کشته بود - امیرکبیر را خیلی بزرگ کرده بودند، یعنی همه امیرکبیر را به خوبی میشناختند. میخواستم بگویم خصیصه اصلی امیرکبیر که مبارزه با استعمار بوده با این وضع حکومت خاندان پهلوی ساگار نیست. در کتاب بر بعد ضد استعماری امیرکبیر بیشتر تکیه کردم. تاریخ ایران را هم گفتم ولی هدف اصلی آن بوده است. هدف دوم من آن بود که آن موقع متجددها یعنی غربزدگان بیشتر دنبال امیرکبیر رفته بودند. اینهایی که مینوشتند نوعا حالت غربزدگی داشتند و حالت اسلامی نداشتند. در تاریخ امیرکبیر را بهعنوان یک متجدد مخالف دین یا بیتفاوت یا لائیک یا سکولار معرفی کرده بودند. میخواستم بگویم امیرکبیر با خصوصیتهای مهم ملی و روحیه ضد استعماری که در همه زندگی او بود، مذهبی بود و لامذهب نبود. نمونههایی از مذهبی بودنش را گفتم به خاطر اینکه وقتی حوزه میخواست مبارزه را شروع کند طلبهها تاریخ امیرکبیر و سابقه مبارزه با استعمار را بدانند و این شخصیت را از قشر مذهبی جامعه جدا ندانند. این دو هدف اصلی من بود.»
در این کتاب آیت الله هاشمی به شرحی از تلاشهای امیرکبیر ضمن توصیف شخصیت استعمارستیزش پرداخته است. همچنین در این پژوهش به منابع اولیه در دوره قاجار توجه ویژهای کرده و نوع نگاه تحسینآمیز سفرای خارجی را به صدراعظم مقتول ناصرالدین شاه از قلم نینداخته است.
نویسنده ویژگیهای شخصیتی امیر را از دریچه نگاه قائممقام در کتاب گنجانده و آورده است:
«قائممقام در نامهای به فاضلخان گروسی درباره هوش، ادب و شخصیت روحی میرزا تقیخان مینویسد: گوی سبقت از همزه استفهام میرباید. پای تفوق، بر فرق لام ابتداء میگذرد. فرقدین را شسع نعلین (دوال ساختن برای کفش) خود نمیشمارد. سخن در اوج فلک الافلاک دارد.» این چنین تعبیرات از شخصی مثل قائممقام، نسبت به نوکر در خانه خویش بهترین دلیل استعداد فوقالعاده و هوش سرشار امیرکبیر است.»
هاشمی در بخشی از کتاب به عنوان سفرهای سیاسی و تاثیر آن در شخصیت صدراعظم ناصرالدینشاه با اشاره به همراهی وی با شاهزاده خسرومیرزا، فرزند عباسمیرزا در سفر به روسیه مینویسد: «بازدید از مراکز صنعت و علم روسیه تزاری و برخورد با آن ترقیات شگرف در امیر احساسات خاصی ایجاد کرد. او از فاصلهای که میان دو کشور همسایه در ترقی و تکامل مشاهده کرد، به شدت تحت تاثیر واقع شد و رنج برد و در عین حال آتشی در درون سینهاش برای تجدید وضع و ایجاد تحول در ایران شعله کشید.»
وی در بخشی از کتاب درباره حضور امیرکبیر در عثمانی برای بستن پیمان الرزنهالروم به نظر دیپلماتهای خارجی اشاره میکند و مینویسد: «رابرت کرزن انگلیسی که خود جزء نمایندگان انگلیسی حاضر در کمیسیون مذاکرات بوده، درباره نقش امیرکبیر در آن کمیسیون نوشت: میرزاتقی از تمام نمایندگان عثمانی، روسیه و انگلیس که در ارزنه الروم جمع شده بودند، قابل ملاحظهتر و متشخصتر بود و با هیچیک از آنها قابل مقایسه نبود.» بدون شک این مسافرت طولانی و پرحادثه و به ویژه مذاکرات طولانی با نمایندگان دول استعمارگر در پرورش روح حساس امیر و آشنا کردن او به سیاست پرپیچ و خم، دسایس و حیلهبازی دیپلماتهای استعمارگران و آماده کردن وی برای پذیرفتن مسئولیت بزرگ اداره کشور تاثیر به سزایی داشت.»
در بخش دیگری از کتاب نویسنده برخی اقدامات متهورانه امیر را که در دربار صورت میگیرد شرح میدهد و درباره اقدامات اصلاحی صدراعظم در امور مالی دربار میگوید: «در درجه نخست حقوقهای گزاف را که بدون رعایت تناسب بودجه کشور و ارزش خدمت و کار اشخاص، در سابق برای افراد تعیین شده بود یا به طور کلی حذف کرد و یا قسمتی اضافه کرد و یا قسمت اضافی را زد برای مثال، امیر حقوق شاه را که تا آنروز شصت هزارتومان در ماه بود یک مرتبه به دههزارتومان تقلیل داد.»
یکی از اسنادی که نویسنده به زیرکی از آن استفاده میکند و قصد دارد میزان قدرت و نفوذ امیر در دربار ناصری را به خواننده نشان دهد، استفاده از نامه شاه درباره تعیین حقوقش از سوی امیر است. در بخشی از این نامه میخوانیم: «از نامه ذیل که شاه به سهرابخان، صندوقدارش نوشته به تعیین این حقوق اشاره کرده و مینویسد: «سهراب خان! پولی که برای صرف جیب ما معین شده است ماهی دههزار تومان است، امروز جناب امیرنظام میگفت: معین کردهام و به سهراب خان دادهام که از اول ثور تا آخر سال، ماه به ماه، ده هزارتومان را به حضور بیاورید. فی جمادیالاول 1266)» با محدود کردن برداشت شاه از بیتالمال، خواهی نخواهی دست شاه از بذل و بخششهای بیحساب بسته شد و قهرا چاپلوسها و کلاشهایی که مجرای زرافشان مسدود شده بود، در این باره شاه را با سعایتها و سخن چینیها وادار کردند که به امیرکبیر اعتراض کند و از اینکه پول کافی برای بذل و بخششهای شاهانه ندارد، اظهار ناراحتی کند.
امیرکبیر ضمن نامهای فواید این اقدام را برای شاه توضیح میدهد و مینویسد: «مقرر فرموده بودند، فلان راحت نمیگذارد گاه هست که بخاک پای همایون معلوم شده باشد، فدوی در وجوه مخارج اتفاقی (التفاتی) قبله عالم روحنا فداه مضایقه و خودداری میکنند... اگر گاهی جسارتی شود از این راه است که میخواهد خدمت به شما از جهت پول مخارج لازمه معطل بماند و الامال کلا از خودتان است... فدوی دیناری به احدی نخواهد داد آن وجه را باید به مردم بدهد به مخارج لازمه قشون پادشاهی میدهد.»
نویسنده با وجود اینکه اقدامات امیر را در رابطه با اصلاح امور کشور میپسندد اما درباره برخی رفتارهای وی نیز انتقاداتی دارد. یکی از انتقادهایی که هاشمی به عملکرد امیرکبیر دارد، اعتقاد به شاه است که این اعتقاد را اینگونه نقادی کرده و آورده است: «همیشه شاه را مظهر قدرت و بت مقتدر فعال مایشاء و منشاء تمام قدرتهای کشور معرفی کرده است. این روش با پرورش روح دموکراسی در کشور و میدان دادن به افکار ملت و در سیاست کشور، سازگار نیست و باعث تحکیم موقعیت رژیم دیکتاتوری که منشا همه فلاکتهای کشور است.»
با همه انتقادهایی که نویسنده به رفتار سیاسی و شخصیت امیرکبیر دارد، اما در بخش دیگری از کتاب به ضرورت و اهمیت حضور صدراعظم مصلح ناصرالدین شاه اشاره میکند و درباره منش استعمارستیزی وی مینویسد: «آنطور که تاریخ نشان میدهد و قضاوت میکند اگر امیرکبیر در آن لحظه حساس به داد کشور و ملت نرسیده بود، ایران پس از تجزیه در شکم فراخ استعمار میرفت و نیز اگر دست استعمار پس از مدت کوتاهی امیرکبیر را از میان نبرده بود و چند سال دیگر بر دوره کوتاه خدمتگزاری او اضافه شده بود، اکنون این کشور هم مثل ژاپن در ردیف کشورهای مترقی و پیشرفته جهان قرار داشت.»
آیتالله هاشمی در برههای از تاریخ به ضرورت سخن گفتن و نوشتن از امیرکبیر پی میبرد و با تکیه بر تلاشهای استعمارستیز وی کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» را مینویسد؛ کتابی که شناختن امیرکبیر را از دریچه استعمارستیزیاش معرفی میکند.
گزارش : وحید رضایی