پس از ورود نظامي روسيه به سوريه، بحران اين کشور وارد مرحله جديدي شد. تا پيش از آن ايران و حزبالله تنها قدرتهاي تاثيرگذار در اين منطقه بودند که برماندن اسد اصرار داشتند و آن را خط قرمز خود ميديدند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، با آنکه هردو اين نيروها از توان نظامي بالايي برخوردار بودند، اما ائتلاف غرب و عربستان و نيروهاي شورشي ميتوانست جلوي ائتلاف ايران و حزبالله بايستد. اما ورود روسيه از يک سو و قدرت گرفتن داعش در سوريه از سوي ديگر موجب شد کفه ترازو به سمت اسد متمايل شود. کشورهاي غربي در اين شرايط با دو مشکل مواجه شدند. يکي ماري بود که در آستين پرورش داده بودند و موجب به خطر افتادن امنيت ملي خودشان شده بود، و ديگر توان بالاي دفاعي ائتلاف روسيه، ايران و حزبالله.
عملياتهاي تروريستي داعش در اروپا به کشورهاي غربي نشان داد مشکلي بزرگتر از بشار اسد هم وجود دارد. ناامني و وحشتي که سراسر اروپا را فرا گرفته بود، دولتمردان غربي را وادار کرد به جاي آنکه تمام توان خود را بر رفتن اسد متمرکز کنند، جلوي حملات داعش را بگيرند. از سوي ديگر هم نظر شدن روسيه با ايران و حزبالله براي ماندن اسد موجب شده بود عملا ابتکار عمل از غرب گرفته شود. از آنجايي که ادامه روند مبارزه در شرايط برابري نسبي توان دفاعي موجب به نتيجه نرسيدن مذاکرات صلح و در نتيجه افزايش توان داعش ميشد، کشورهاي غربي ترجيح دادند خط قرمز رفتن اسد را فراموش کنند. پس از توافق هستهاي نيز کشورهاي غربي به طور رسمي از ايران براي شرکت در مذاکرات صلح سوريه دعوت کردند و اين نقطه آغازي بود در به رسميت شناختن نقش ايران در سوريه.
آيا متناقضگويي پاريس پايان يافته است؟
اما در اين ميان رفتار در چرخش از مواضع خود، معاني ديگري را هم در خود نهفته دارد. پس از آغاز جنگ داخلي در سوريه در سال 2011، فرانسه به حمايت علني از مخالفان بشاراسد پرداخت. فرانسه نخستين کشوري بود که سفير خود را در دوم مارس 2012 از سوريه فراخواند و سفارت خود را در اين کشور تعطيل کرد. تغيير دولت نيز سياست کلي فرانسه را نسبت به سوريه تغيير نداد و فرانسوا اولاند همچون سارکوزي، پيگير سياست سقوط بشار اسد بود. فابيوس، وزير خارجه وقت فرانسه در مصاحبهاي تلويزيوني، بشار اسد را قاتل معرفي کرده و خواستار کنارهگيري هر چه زودتر وي از قدرت شد. فرانسه در تاريخ 13 نوامبر 2012، ائتلاف ملي سوري را به عنوان تنها نماينده قانوني سوريه در فرانسه به رسميت شناخت و بر لزوم انتقال قدرت در سوريه تاکيد کرد. فرانسوا اولاند، در همان سال(2012) رياست وقت ائتلاف مذکور را در پاريس به حضور پذيرفت و به وي قول بازگشايي سفارتي موقت در پاريس را داد. فابيوس، چند ماه بعد در حين بازديد از يک اردوگاه آوارگان سوري در ترکيه، بر لزوم کناره گيري بشار اسد از قدرت در سوريه تاکيد کرد و بشار اسد را به اجراي عمليات ويرانسازي ملت سوريه متهم نمود. در اين شرايط، دولت فرانسه مصمم بود تحريم تسليحاتي اتحاديه اروپا نسبت به اپوزيسيون سوري را لغو نمايد. فرانسه البته به طور پنهاني تسليحاتي در اختيار شورشيان سوري قرار ميداد. فرانسوا اولاند بعدها اين حقيقت را در گفتگويي محرمانه با نويسنده کتاب «اشتباهات ديپلماسي فرانسه» تاييد کرد. هدف فرانسه در سوريه، در آن مقطع سقوط حکومت اسد و ايجاد حکومتي دست نشانده در سوريه بود و در همين راستا، از حمايت آشکار و پنهان گروههاي تروريستي اسلامگرا در سوريه دريغ نميورزيد. پس از حملات تروريستي داعش در پاريس در تاريخ 13 نوامبر 2015 ، فرانسوا اولاند، داعش را به عنوان تنها دشمن فرانسه معرفي کرد و تغييراتي ظاهري در سياستهاي فرانسه در سوريه پديدار گشت؛ همکاري نيروهاي دريايي و همچنين سرويسهاي اطلاعاتي فرانسه و روسيه در راستاي مبارزه با داعش از نمونه اين تغييرات بود.
هر چند اين تفاهم چندان دوام نياورد و پس از حملات فرانسه به جبهه النصره، فرانسه روسيه را محکوم به حمله به مراکز اپوزيسيون سوري ميانه رو نمود و همراه با حکومتهاي سلطنتي سني حاشيه خليجفارس، در کنفرانس ژنو 3 از اپوزيسيون موسوم به ميانهرو حمايت کرد. دولت فرانسه همچنين خواستار عدم حضور ائتلاف نيروهاي دموکراتيک سوري (کردها) در کنفرانس 3 شد، چرا که کردهاي سوري از حمايت روسيه برخوردار بوده و با رژيم اسد همکاري ميکنند.
فرانسوا اولاند در تاريخ 12 فوريه 2016 خواستار پايان حملات هوايي روسيه در سوريه شد چرا که اين حملات منجر به تقويت بشار اسد در سوريه ميگردد. اين در حالي بود که پيش از آن فرانسه در چرخشي آشکار از مواضع خود، اعلام کرده بود رفتن يا ماندن اسد ديگر خط قرمز فرانسه نيست. فابيوس در 22 سپتامبر 2015 در مصاحبه با رسانههاي اروپايي موضع خود را نسبت به اسد نشان داد. فابيوس درخصوص اينکه آيا برکناري بشار اسد، رئيسجمهوري سوريه پيش شرطي براي هرگونه راهکار بحران سوريه است، گفت: «اگر بگوييم در هر مذاکرهاي که انجام شود باز بشار اسد بايد بماند اين مذاکره يقينا به شکست ميانجامد، در مقابل اگر بخواهيم پيش از آغاز مذاکرات نيز اسد کنار رود باز هم هيچگونه پيشرفتي به دست نخواهيم آورد.»
وي با اين سخنان در واقع از مواضع پيشين فرانسه که همواره بر رفتن بشار اسد به عنوان تنها راه حل بحران سوريه تاکيد داشت، به شکل چشمگيري عقب نشيني کرد. با اين حال همانطور که گفته شد، مواضعي که پس از آن اتخاذ کرد چندان تشابهي با سخن قبلي او نداشت و در عمل براي رفتن اسد تلاش ميکرد.
اما پس از مواضع بعضا متناقض، فرانسه روز گذشته در موضعگيري آشکار خواستار نقشآفريني ايران و روسيه در سوريه شد. با توجه به برنامه ايران و روسيه براي ماندن اسد، به نظر ميرسد اولاند تصميم خود را مبتني بر ماندن اسد گرفته است. شبکه خبري بلومبرگ روز گذشته سخنان اولاند را در اين مورد منتشر کرد.
فرانسوا اولاند، رييسجمهور فرانسه در بخشي از سخنراني سالانه خود در جمع سفيران اين کشور در خارج به مساله لزوم مقابله با تروريسم پرداخت و گفت: «جهان در نتيجه مبارزه با تروريسم با شرايط خاصي روبهرو است و ما تلاش خود را به همراه شريکانمان براي مقابله با تروريسم بيشتر ميکنيم.» او با تاکيد بر اينکه درگيريها در سوريه بايد متوقف و مذاکرات از سر گرفته شود، افزود: «بايد راهحل سياسي را براي پايان دادن به اوضاع دشوار در سوريه پيگيري کرد. ايران و روسيه بايد نقشي سازندهتر براي دستيابي به راهحل سياسي در سوريه ايفا کنند.» اولاند همچنين از آمادگي پاريس براي ميانجيگري ميان ايران و کشورهاي عربي عضو شوراي همکاري خليج فارس خبر داد.
پشت پرده موضعگيري اولاند
از سخنان جديد اولاند چند نتيجه ميتوان گرفت. پيش از هرچيز بايد گفت بسياري از کشورهاي درگير و تاثيرگذار در سوريه، پيش از اين هم به اين نتيجه رسيده بودند که رفتن يا ماندن اسد ديگر خط قرمز نيست و اين اظهار نظر اولاند بيشتر نشان دهنده تمايل فرانسه براي ژست تاثيرگذاري در خاورميانه است؛ چراکه اولاند به خوبي ميداند فرانسه ديگر نقش چنداني در خاورميانه ندارد و ابتکار عمل بيشتر در دست ايران و آمريکا است. فرانسه براي اينکه نشان دهد هنوز ميتواند در خاورميانه موثر باشد، از هر فرصتي استفاده ميکند تا متذکر اهميت خود شود! گذشته از اين، خاورميانه بازار خوبي براي فروش کالاهاي فرانسوي است و بازگشت آرامش در اين منطقه به معناي فروش بيشتر براي اين کشور است. اما مسئلهاي که مطرح ميشود اين است که چرا تا پيش از اين فرانسه به تنش بيشتر در خاورميانه دامن ميزد. در اين مورد ميتوان گفت فرانسه هنگامي که به گروههاي تنشآفرين از جمله معارضان اسد کمک ميکرد، گوشه چشمي به فروش سلاحهاي خود داشت. اما در عمل ديد مانند گذشته بازار سلاح در خاورميانه در دست آمريکا است و پاريس نميتواند به مقدار قابل توجهاي اسلحه در اين منطقه بفروشد.
اما مهمتر از اين موارد، نميتوان تاثير حزبالله را ناديده گرفت. حزبالله مهمترين گروه نظامي ذي نفوذ در لبنان است. اهميت جلب نظر حزبالله براي فرانسه به حدي است که اين کشور با قراردادن نام حزبالله در فهرست اروپايي تروريسم مخالفت کرد. هرچند که مخالفت فرانسه با اين امر خشم آمريکا و رژيم صهيونيستي را در پي داشت، اما نشان دهنده اهميت بالاي لبنان براي اين کشور بود. بيراه نيست اگر موضع مثبت اولاند نسبت به اسد را هم متاثر از همين مسئله بدانيم، چراکه حزبالله لبنان يکي از همپيمانان اسد در منطقه است.
براي فرانسه، لبنان و شيعيان آن و همچنين هواداران حزبالله در جهان عربي و اسلامي اهميت زيادي دارند چرا که وضعيت نيروهاي اين کشور در جنوب لبنان، نوع برخورد با حزبالله و آينده رابطه سربازان فرانسوي با اهالي جنوب لبنان که بيشتر هوادار حزبالله هستند تا حدود زيادي به تصوير حزبالله از فرانسه بستگي دارد. فرانسه در هر صورت ميداند که حزبالله به هيچ وجه از حمايت دمشق دست برنميدارد و در صورت متشنج شدن اوضاع، فرانسه مجبور به ترک لبنان ميشود و اين به معناي صرف نظر از منافعي است که اين کشور در لبنان دارد. علاوه بر موقعيت خاص استراتژيک لبنان، مبادلات اقتصادي فراواني که ميان دو کشور حاکم است مانع از اين ميشود که فرانسه حاضر به چشمپوشي از لبنان شود. علاوه بر اين ميتوان گفت لبنان تنها منطقه در خاورميانه است که از نفوذ آمريکا و انگليس درامان مانده و فرانسه به هيچ عنوان نميخواهد آخرين سنگر خود را در خاورميانه از دست بدهد.
با توجه به موارد گفته شده بايد ديد آيا فرانسه به روند متناقضگويي خود پايان خواهد داد يا خير؟!
گزارش : سحر مهرابی