گروه فرهنگي - محمدحسين روانبخش: «کيومرث پوراحمد» براي نسلهاي مختلف ايرانيان مظهر اميد، زندگي و تلاش بود، کارگردان نام آوري که اگرچه خاطره انگيزترين کارش کارگرداني «قصههاي مجيد» است اما بسيار بيش از آن نوشته و فيلم دارد، آثاري که در آنها سرزندگي موج ميزند. در سوگ چنين مردي نشستن سخت است و از آن سخت تر اينکه بگويند او مرگي خودخواسته را انتخاب کرده است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،نزديک دو دهه پيش پوراحمد زندگي خود را در کتابي دو جلدي با عنوان «کودکي ناتمام» نوشت و به دست چاپ سپرد. داستان را از روزهاي کودکي خود آغاز کرد که در خانواده اي پرجمعيت در اصفهان به دنيا آمد. دارايي پدرش را با بهانه «بدديني» به تاراج بردند و زندگي را براي خانواده آنها سخت کردند. اما براي کيومرث در کنار همه اين مشکلات خانوادگي، رنج ديگري هم بود: لکنت شديدي که نميگذاشت جمله اي را بدون تکرار و مکث بيان کند. پسري که در مدرسه انشاهاي زيبايي مينوشت اما توان خواندنش را نداشت.
پوراحمد تعريف کرده که چطور با اميد و پشتکار بر ناتواني اش غلبه ميکند. روزهايي بوده که او با اصرار انشايش را در کلاس ميخوانده و وقتي زبانش ميگرفته رو به بچهها ميگفته که اين نميخواهد من انشايم را بخوانم اما من ميخوانم... و لکنتش تمام ميشود.
کيومرث عشق نوشتن داشت و عشق سينما. خان بعدي زندگي اش راه يافتن به سينما بود، راهي صعب و دشوار که فقط با تلاش و پشتکار بي وقفه توانست به آن برسد. در بخشي از کتابش مينويسد: « به دليل حجم زياد کارهاي خانه اي پراولاد، مادر نمازهاش شتابزدهتر از آن بود که بتواند بعدش قرآن بخواند.
بنابراين تنها قرآن موجود در خانه، همه سال توي رف دور از دسترس ميماند. هر نوروز نهاده ميشده بر سفره هفتسين و دوباره برگردانده ميشد آن بالا.کتاب ديگري که در خانه وجود داشت همان ديوان حافظ کهنه کهنه بود که گفتم. غير از اين دو کتاب، نه کتاب ديگري در خانه بود، نه هيچ روزنامه اي، نه هيچ مجله اي. نه در خانهي ما، که در خانه دوست و آشنا و فاميل هم ـ تا آنجا که ديده بودم ـ هيچوقت نه کتابي در قفسه اي ديده بودم، نه دست کسي، نه حتي در دست معلمين مدرسه. معدود کتابفروشيهاي اصفهان در خيابان چهارباغ متمرکز بود. تا دوازدهسالگي ـ که پايم به چهارباغ باز نشده بود ـ لوازمالتحريرفروشي ديده بودم، ولي کتابفروشي هرگز. به اين ترتيب تا آن سنوسال تصورش را هم نميکردم غير از کتابهاي درسي،کتاب ديگري در عالم وجود داشته باشد. در کتابهاي درسي چيزکي از شاهنامه و بوستان و گلستان آمده بود که تصور ميکردم اينها کتابهايي است که حالا ديگر نيست و همين مقدارش باقي مانده است که در فارسيِ ما هست. در ذهنِ کودکانه ام اين را ربط ميدادم به حمله ترک و تاتار و تازي و کتابسوزان مهاجمين که جسته گريخته، از اين و آن شنيده بودم. بيش از اين هم نميخواستم بدانم. جرات و جسارتِ کنجکاوي نداشتم. بابتِ کنجکاوي، تن در دادن به تحقيرِ مضاعف، نميارزيد. اگر هم ميارزيد کسي نبود پاسخي روشن و قانعکننده بدهد. سوالي اگر پرسيده ميشد جواب ـ معمولا ـ اين بود: «خودت بزرگ ميشي، ميفهمي». پس بايد صبر ميکردم تا بزرگتر بشوم و به فضاي بازترِ دبيرستان بروم تا با کتابفروشي و کتاب و مجله آشنا بشوم و خود بانيِ اين بشوم که سرِ کتاب و مجله، توي خانه باز بشود.»
مطمئنا بخشي از اين سخت کوشي و اميد به زندگي، مديون آرامش و اميدي بود که کيومرث پوراحمد از مادرش، بي بي قصههاي مجيد، داشت.
سايت عصرايران در گزارشي درباره او نوشت: « رابطة واقعي مادر و پسر چندان عميق بود که ابتلاي سالهاي آخر بيبي به آلزايمر موجب رنجش و تلخي پسر شده بود... او که پس از مرگ خشايار الوند از اين که آمبولانس دير رسيده بود خشم گرفت و ميگفت 50 سالگي وقت مردن نيست خود وقتي 25 سال از او بزرگ تر بود به آغوش مرگ رفت.» نوشتهها و فيلمهاي پوراحمد يادگارهاي ارزشمندي است که از او به يادگار مانده است. «تيغ و ترمه»، «کفشهايم کو؟»، «50 قدم آخر»، «اتوبوس شب»، «نوک برج»، «گل يخ»، «خواهران غريب»، «بخاطرهانيه» و «بيبي چلچله» از فيلمهاي سينمايي اين کارگردان هستند. او در تلويزيون هم سريالهاي ماندگار «قصههاي مجيد» و «سرنخ» را ساخته بود. اما علاوه بر اين آثار کنشگري اجتماعي او هم مثال زدني است. او راهي را که به آن ايمان داشت ميرفت.
روز گذشته و در پايان نوروز اعلام شد که کيومرث پوراحمد در سن 74 سالگي دنيا را ترک کرده است، در حالي که معلوم نيست از آن همه سرزندگي و اميد چه باقي مانده بود.
اطلاعيه پليس درپي مرگ کيومرث پوراحمد
خودکشي پوراحمد با کشف دستنوشته او تاييد شد
درپي درگذشت کيومرث پوراحمد، کارگردان نامدار سينماي کشورمان، مرکز اطلاعرساني پليس اطلاعيهاي صادر کرده و از بررسي اين موضوع خبر داد.
به گزارش ايسنا، مرکز اطلاعرساني پليس در اطلاعيهاي که براي مرگ کيومرث پوراحمد، کارگردان سينما و تلويزيون کشورمان منتشر کرده، آورده است: «در پي اعلام يک فقره خبر فوت مشکوک فردي سالخورده در دهکده ساحلي بندرانزلي به مرکز فوريتهاي پليسي 110، موضوع در دستور کار کارآگاهان پليس آگاهي شهرستان بندرانزلي قرار گرفت. با توجه به اهميت رخ داد، بلافاصله اکيپ پليس آگاهي براي بررسي صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پيدا کردند که با جسد بيجان کارگردان نام آشناي کشورمان آقاي کيومرث پور احمد مواجه شدند. در حال حاضر يافتههاي پليس حاکي از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد دست نوشتهاي کشف شده است که متاسفانه حکايت از اقدام وي به خودکشي دارد. تلاش کارآگاهان پليس براي بررسي دقيق علت انگيزه احتمالي متوفي در اقدام به خودکشي، ادامه دارد.
مرکز اطلاعرساني پليس ضمن ابراز تاسف و تسليت به خانواده مرحوم «کيومرث پوراحمد» و اهالي هنر و سينماي کشور، مشروح بررسيها از اين رخداد را پس از بررسي کارآگاهان پليس و کسب نتيجه، به اطلاع همگان ميرساند.