حمید بقایی با یک زنبیل قرمز به دادگاه رفت!
آمد آن مرد ضعیف الجثه با زنبیل قرمز
تاب داد آنگاه در بین هوا ، زنبیل قرمز
گفت با فریاد : آری ، آمدم مانند رستم
جای شمشیر و سنان باشد مرا زنبیل قرمز
هر که بر حق است دارد حجتی ، من نیز دارم
حجتی محکم ولی بی ادعا : زنبیل قرمز !
هر چه گفتند این و آن ، پشت سرم باد هوا شد
چون که آوردم در این دشت بلا ، زنبیل قرمز
آنکه محمود است دارد هاله ای در روی کله
من حمیدم ، دارم از لطف خدا ، زنبیل قرمز
همچو خاری رفت در چشم مخالف ، دسته او
من بنازم قدرت آن دسته را ، زنبیل قرمز!
متهم هستم به چندین جرم ... اما بی خیالش !
کی هراسد انکه دارد مثل ما زنبیل قرمز ؟!