دود سفیدی در آسمان سیاست ایران دیده شد. همه گروهها و جناحها بر سر اولویت توسعه اقتصادی به اجماع رسیدند. واژگانی مانند رشد اقتصادی، بهبود فضای کسب و کار، بحران اقتصادی، رکود، تورم و فساد اقتصادی در تمامی نشریات و روزنامهها با بسامد بالایی مدام تکرار میشوند. قوای سه گانه، تمام توان خود را در جهت بهبود اقتصادی بسیج کردهاند. با این همه، جامعه به چنان مرحلهای از بی حسی و بی تفاوتی رسیده است که دیگر هیچ خبری آن را بر نمیانگیزد؛ نه اخبار فساد و اختلاس گسترده، نه پیشرفتهای اندک در حل مشکلات اقتصادی. سیاست به پایان خود رسید، اما رفاه اقتصادی آغاز نشد.
این اجماع شوم چگونه رخ داده است؟ چرا و چگونه اصلاح طلبان به باتلاقی گام نهادند که اصولگرایان بدان سو هدایتشان میکردند؟
چنانکه اصلاح طلبان میگویند، حرکت در این مسیر انتخابی آگاهانه و از سر اختیار نبوده است، بلکه ناشی از ضرورتی بوده برای اعتمادسازی. با این همه باید گفت در انتخاب راهی که اصولگرایان پیش پای اصلاح طلبان گذاشتند، نیولیبرالهای وطنی بی تاثیر نبودهاند. اقتصادگرایی نقطه مشترک اصولگرایان و نیولیبرالها بوده و هست. و اصلاح طلبان بی آنکه لحظهای در درستی آن تردید کنند، گام در راه نهادند. مگر نه اینکه اکثر متفکران جهان، توسعه اقتصادی را مقدمه توسعه سیاسی میدانند؟ پس حالا که اصولگرایان در این میدان همراهند، ما نیز از همان راه میرویم. اما آنان فراموش کرده بودند که تئوریهای سیاسی آنگاه که متناسب با امر واقع و شرایط موجود نباشد، نه تنها راهگشا نیست، بلکه همه چیز را به نابودی میکشاند. آنان فراموش کرده بودند که توسعه اقتصادی چین به توسعه سیاسی ختم نشد و توسعه سیاسی هند، توسعه اقتصادی را در پی داشته است. آنان فراموش کرده بودند که از مشروطه تاکنون، در همه تجربیات تلخ و شیرین سیاسی، طبقات فرودست، هم راه و هم پیمان آنان بودهاند و اقتصادگرایی و اتخاذ سیاستهای اقتصادی نیولیبرالی، اگر چه آنان را به اصولگرایان نزدیک میکند، اما هم پیمانان قدیمی و بزرگترین سرمایه اجتماعیشان را از آنان دور میکند. آنان فراموش کرده بودند که ریشههای فساد اقتصاد رانتی در زمین سیاست است.
تقلیل مسائل و مشکلات کشور به مسائل اقتصادی و در نهایت اقتصادگرایی آن هم از نوع نیولیبرالیاش، منجر به نادیده گرفتن اصلیترین و مهمترین مشکلات کشور گردید و آرایش نیروهای سیاسی را از اصلاح طلب/ اصولگرا به نیولیبرال/ پوپولیست تغییر داده است. دو گانهای که هر دو سویش جز زیان کشور، سودی در پی نخواهد داشت و در رفت و برگشتی نومیدوار موجب فرسایش بیش از پیش سرمایه اجتماعی و یاس و ناامیدی جامعه خواهد شد. بنابراین، بازگشت اصلاح طلبان به امر سیاسی و مبارزه با اقتصادگرایی و آشکار کردن فریب نهفته در پس آن، میتواند ضمن بازگرداندن امید دوباره به جامعه در راستای حل مشکلات اساسی کشور، اصلاح طلبان را به متحدان قدیمی خود پیوند دهد.
*دکترای جامعه شناسی سیاسی