از زمانی که دولت تدبیر و امید روی کار آمد، برخی تابوهای رسانه های اصولگرا، از صدا و سیما گرفته تا روزنامه ها و خبرگزاریهای مرتبط با آنان شکسته شد. این روزها بارها شاهد تیترها و گزارشهای صریح این دسته از رسانه ها درباره فیش های حقوقی سنگین برخی مدیران بانکی یا تعطیلی برخی کارخانجات بودیم. آخرین نمونه آن فیش حقوقی یکی از مدیران و همچنین فضاسازی رسانه ای درباره تعطیلی کارخانه ارج بود. در این نکته تردیدی نیست که وظیفه رسانه ها روشنگری است و همچون رکن چهارم دموکراسی لازم است مشکلات و ضعفها را بررسی و در مورد آن اطلاع رسانی کنند. اما پرسشی که این روزها در افکار عمومی ایجاد می شود این است که وقتی مثلا سخن از تعطیلی کارخانه ای همچون ارج به میان می آید – صرفنظر از اینکه این موضوع تکذیب شد - و در کنار آن از تعطیلی برخی کارخانجات دیگر اطلاع رسانی می شود، آیا ریشه های این موضوع بررسی می شود؟ یا هدف از این اطلاع رسانی ها، رویکرد سیاسی است؟ طبیعتا مشکلاتی که موجب تعطیلی کارخانه عظیمی همچون ارج شده، طی دو سال اخیر ایجاد نشده و مشکلاتی ریشه دار است که طی سالهای طولانی بر این شرکت عظیم تحمیل شده است. کسانی که امروز از شایعه تعطیلی کارخانه ارج فریاد وامصیبتا سر می دهند چرا زمانی که در دولت محمود احمدی نژاد کارخانه قدیمی جنرال استیل که نامش به ایران پویا تغییر یافته بود یا کارخانه آردل که اجاق گازهای تولیدی آن در خانه یکایک ما ایرانیان موجود بود تعطیل شدند واکنشی نشان ندادند و سکوت کردند؟ چرا پشت پرده واردات عظیم یخچال و اجاق گاز و در مجموع لوازم خانگی از برندهای خارجی مطرح فاش نشد؟ آیا این واردات در دوران دولت فعلی آغاز شده است؟ سودهای کلان هزاران میلیاردی که طی سالهای گذشته در واردات لوازم خانگی خارجی وجود داشت موجب شد دولت گذشته نسبت به وضعیت تولید داخلی بی توجه باشد و به اعتراف صاحبنظران و فعالان بخش تولید، در دولت قبل هزاران کارگاه و کارخانه مختلف از لوازم خانگی گرفته تا سایر کارخانجات تعطیل شدند. اما رسانه های اصولگرا که آن زمان تعطیلی کارخانجات را تکذیب می کردند یا تخلفات مالی گسترده از موضوع خاوری و امیرمنصور آریا تا بابک زنجانی و محمدرضا رحیمی را که تا عمق دولت پیش رفته بود و امضای دست راست آقای احمدی نژاد – اسفندیار رحیم مشایی –پای اسناد آن دیده می شد مخفی می کردند، اکنون تازه یادشان افتاده که فلان کارخانه در آستانه تعطیلی است یا فلان مدیر بانکی حقوق ۸۰ میلیونی یا ۲۴۰ میلیونی می گیرد. آن زمان که برندهای معتبر ایرانی یکی پس از دیگری تعطیل می شدند یا مدیرانی با حمایت دولتی یا خاستگاه دولتی، از بانک ملی گرفته تا هواپیمایی قشم تخلفات هزاران میلیاردی انجام می دادند این رسانه های اصولگرا یا صدا و سیمایی که قرار است رسانه ملی باشد کجا بودند؟ چون آن زمان دولتی که در مسند امور نشسته بود همفکرشان بود، در مقابل این مسایل سکوت کرده بودند و اکنون به حرف آمده اند تا مسایلی همچون تعطیلی کارخانجات و بیکاری کارگران را به سوژه ای برای تسویه حسابهای جناحی قرار دهند؟
باز هم تکرار می کنم که وظیفه رسانه ها صرفنظر از هر خاستگاه سیاسی، اطلاع رسانی دقیق و تلاش برای رفع نقاط ضعف موجود است و در رسانه ای کردن تعطیلی کارخانجات و فیش های حقوقی میلیونی، هیچ اشکالی وارد نیست. اما نکته این است که ای کاش آن زمان که تعطیلی کارخانجات فراتر از میزان کنونی بود یا تخلفات مالی که تا بطن دولت وقت هم پیش رفته بود رقمی بسیار فراتر از رقمهای فیش های حقوقی فعلی بود هم شاهد موضع گیری رسانه های حامی دولت قبل بودیم یا حداقل در شرایط فعلی، آنها اندکی از مسوولیت را هم متوجه دولت قبل و بی توجهی به تولید و تلاش برای واردات گسترده می دانستند. هرچند که یک بام و دو هوای رسانه های اصولگرا در این حوزه نشات گرفته از نگرش جناحی و سیاسی این رسانه هاست.