ارزیابی، فرضیه، احتمال. کاخ سفید هرگز چنین ادبیاتی را نمیستود. کاخ سفید اغلب تحلیلهایی را ترجیح داده است که در چارچوب ذهنیات و اهداف سیاسی آن قرار داشتند. از سوی دیگر، کاخ سفید به دلیل تمایل دائمی برای جلب حمایت مردم از تصمیمات بزرگ خود، گرایش فزایندهای به این موضوع داشت که برخی از اطلاعات جمعآوری شده توسط سرویسها را علنی کند.
در عوض، روسای جمهور قدرت مخفیای که به واسطه سیا در اختیار داشتند را به شدت دست بالا میگرفتند. فعالیتهای مخفیانه، به عنوان «راه سوم» بین جنگ و دیپلماسی، به شدت آنها را به سوی خود جذب میکرد. همگی آنها به منظور تاثیرگذاری مخفیانه بر روند رویدادها، برنامههایی را در راستای اقدامات مخفیانه به اجرا گذاشتهاند. همگی آنها تلاش داشتند تا امکان استفاده از این برنامهها را برای خود حفظ کنند. به رغم رسواییها، مشکلات سیاسی و دیپلماتیک ناشی از فعالیتهای مخفیانه، هیچیک از آنها اقتضا و کارایی این ابزار را در سیاست خارجی زیر سوال نبردند.
این اقدامات مخفیانه اندک اندک در سالهای ۱۹۵۰ و در برههای که اسطوره شکستناپذیری سازمان سیا شکل گرفت، گسترش یافت. افسران سیا که چنین اقداماتی را منبعی برای کسب وجهه و امتیاز یافتند، برای پرورش دادن آنها دست به هر کاری زدند. این افسانه برگرفته از یک نشانه خاص فرهنگی است: آمریکاییها به عنوان یک ملت، تصویری بسیار مثبت از خود دارند. آمریکا خود را ملتی میداند که موفق میشود؛ برندهای که به لطف اراده گرایی و فناوری خود، چالشها را از پیشرو بر میدارد و بر آنها غلبه میکند. سازمان سیا مسئول این روحیه فراگیر در واشنگتن است.
شعار سازمان سیا تا مدتها این بوده است: «آژانس میتواند آن را انجام دهد». بنابراین مخالفان قدرت آنچنان مورد توجه قرار نمیگرفتند؛ زیرا آمریکا به جنگاورانی در سایه نیاز داشت که کشور را از تهدید شوروی حفاظت میکردند بدون آنکه کسی چیز زیادی درباره چگونگی آن بداند. این عصر اعتماد در جریان تنشزدایی و پس از افشای فعالیتهای جاسوسی«داخلی» سیا پایان یافت. بنابراین عصر بزرگ عقده گشایی آغاز شد که خیالپردازیها و دیگر تئوریهای توطئه را به همراه میآورد. سازمان سیا نشانههای زشت یک سازمان خطرناک، سرکش و خارج از کنترل را به خود میگیرد. اما رابرت گیتس تصریح میکند: «سیا چیزی بیش از یک سازمان وابسته به ریاست جمهوری نیست. هر بار که این سازمان با دردسر روبه رو شده است، به دلیل ماموریتی بوده که رئیسجمهور دستور آن را صادر کرده است».
به هر تقدیر، این است تصویر آمریکا در جهانی که بیشترین درد و رنج را از این کشور برده است. این واقعیت که آمریکا آژانسی مثل سیا در اختیار داشته باشد الزاما مثل تیغ دو دم است.
مطبوعات و کنگره به رغم اعتقاد اساسی به کارآمدی سازمان سیا، به عنوان دو سگ نگهبان قدرتمند برای نظارت براین آژانس در خدمت رئیس جمهور عمل کردهاند. پویایی دموکراسی آمریکا و همچنین دلبستگی شدید به قانون اساسی و آزادیهای فردی، سازمان سیا را به «شفاف»ترین سرویس اطلاعاتی در جهان تبدیل کرده است. تضاد در این جاست که آمریکاییها جزئیات بیشتری در باره فعالیتهای سری (فعالیتهایی که قطع به یقین باید مخفیانهترین و حساسترین فعالیتها باشند) میدانند تا مجموع عملکرد سیا. شاید حتی بیش از عملکرد کلی دیگر نهادها، از جمله وزارت امور خارجه یا وزارت بهداشت.
حملات ۱۱ سپتامبر رخ میدهد و احساس امنیت و شکستناپذیری که آمریکا در آن غوطه ور بود را متزلزل میکند. از آن زمان به بعد، خاک آمریکا دیگر همچون یک پناهگاه نیست و این حمله تاثیری مشابه حمله پرلهاربر بر جای میگذارد. پیامدهای جنگ عراق هم به آن افزوده میشود تا اساسیترین سازماندهی مجدد در دستگاه اطلاعاتی آمریکا از حدود شصت سال پیش تاکنون صورت گیرد. سرویسهای اطلاعاتی به اختیارات جدیدی دست مییابند، سرویسهای بسیار دیگری تشکیل و برخی شبکههای قدیمی تضعیف میشوند یا حتی از بین میروند؛ نیاز به تمرکز بیشتر اختیارات سرویسهای اطلاعاتی احساس میشود.
این تغییرات تا جایی است که آمریکا نوعی سازمان سیا بر فراز سازمان قبلی ایجاد میکند. هدف سیای جدید این است که تصویری منحصر به فرد از سرویسها به آمریکاییها نشان دهد. سازمان جدید فعالیتهای خود را روی تحلیل متمرکز خواهد کرد. به همین دلیل میتوان شرط بست که در آینده کمتر از ناتوانی سیا در پیش بینی رویدادهای مهم خواهیم شنید. از سوی دیگر به دلیل اینکه براساس اصلاحات جدید یک رئیس جدید برای دستگاه اطلاعاتی آمریکایی در نظر گرفته شده است و سازمان سیا به آژانس مسئول تمام فعالیتهای سری تبدیل شده است، میتوان تصور کرد که سیا در سالهای آینده (اندکی) سر نگهدارتر خواهد شد.
تنش بین مداخله جویی و دکترین پیشین انزواطلبی، آمریکاییها را به سوی باز تعریف دستگاه اطلاعاتی به عنوان «آخرین خط دفاعی» سوق میدهد. از برخی جنبهها، این دستگاه آغاز و پایان نمایش قدرت آنهاست؛ و از آنجا که سازمان سیا شاهد این بوده که در ماموریت خود مبنی بر حضور در نزدیکترین فاصله ممکن نسبت به دشمنان آمریکا، قدرتی به هم زده است، به همین دلیل امروزه همچنان این موقعیت گرانبها را برای خود حفظ میکند.
روسای جمهور آمریکا همگی با پیش داوریهای محکم درباره سیا در زمان ورود خود به کاخ سفید از خود میپرسیدند «با آن باید چه کرد؟». اغلب آنها تحلیلهای سیا را دست کم میگرفتند. این تحلیلها دنیایی پیچیده را توصیف میکردند و میگفتند روند رویدادها مبهم است.
سیا در واقع جایگاهی تقریبا جایگزین ناپذیر در قوه تصور و همچنین نظام سیاسی آمریکاییها در اختیار دارد. این سازمان به تمام بازیگران خود این اطمینان را میدهد که کسی، چیزی، آمریکای در هم تنیده با امور بینالمللی را زیر نظر دارد و نفوذش بر چهار گوشه جهان سایه افکنده است.