در علم سیاست مولفههای قدرت شامل جمعیت، جغرافیا، موقعیت استراتژیک، اندازه سرزمین، قدرت نظامی، توان اقتصادی و تولیدی، حمایت مردمی و انسجام و مدیریت سیاسی و نیز قدرتهای نرم مثل فرهنگ و دیپلماسی است که نام برده میشود.
در کنار مولفههای ذکر شده پیر بوردیو نیز سه نوع سرمایه را شناسایی کرده که عبارتند از سرمایههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. یعنی سه مولفه ای که هر کدام میتواند یک کشور را به همه ترازهای جهانی و منطقهای نزدیک کند بی آنکه هزینه آنچنانی پرداخت نماید یا به چالش کشیده شوند. بوردیو معتقد است که با سرمایه اجتماعی و قدرت نرم میشود حصار امنیتی و امکان پیشرفت را در هر کشوری محقق کرد که به باور راقم، راه تحقق این فعل ایجاد اعتماد بین دولت و ملت همراه با رفاه و آزادی است. هر کشوری که سرمایه اجتماعی بیشتری داشته باشد میتواند در حوزههای امنیتی، اقتصادی، سیاسی و... موفق باشد.
اما کارشناسان حوزه سیاست نگاه دیگری نیز به مولفه قدرت دارند که در سه بستر آنها را میتوان به کار گرفت. سیاست، اقتصاد و فرهنگ، به عنوان بسترهایی که به عنوان بنیادهای قدرت ملی، که نیاز به تقویت و توجه به آن وجود دارد، نام برده میشود. جمعیت، جغرافیا و منابع طبیعی از متغیرهای موثر و مهم در قدرت ملی است.
اگر چه تجهیزات و قوای نظامی میتواند از طمعورزی بیگانگان بر سرزمینی بکاهد، اما همه قدرت یک سرزمین را نمیتوان در تجهیزات و قوای نظامی خلاصه کرد. در جهان امروز، سیاست عقلایی و دیپلماسی با کارشناسان قوی (نه فقط یک دانشگاه خاص) بهترین فاکتور است که به یک کشور قدرت مانور بیشتری میبخشد.
در درجه بعد، توان اقتصادی و نظامی در کنار قدرت نرم رسانهای و فرهنگ است که میتواند باعث انسجام اجتماعی بیشتری شود.
با پیشینه تاریخی و داشتن بخشی از مولفههای قدرت در ایران مانند جغرافیا، موقعیت استراتژیک، اندازه سرزمین، قدرت نظامی و ... دیپلماسی و گفتگو با دنیای پیشرفته میتواند از افتادن ما در دامن یک بلوک (شرق) بر حذر دارد تا با همه قدرتهای جهان بر اساس منافع و منبع چانهزنی کنیم و امتیاز بگیریم. جهان امروز جهان گفتگو و منافع است، نه دشمنی دائمی و نه دوستی دائمی. هر کشوری که به دو بخش اعلامی توجه ویژه داشته باشد، آینده را بهتر میتواند برای ملتش بسازد. باشد که عقلانیت را جانشین تقابلها کنیم.