طي روزهايي که ناآراميها در ايران در جريان بود، شمار قابل توجهي از صاحبنظران سياسي خارج از کشور بر اين اعتقاد بودند که سرنگوني جمهوري اسلامي ايران و روي کارآمدن يک نظام سکولار، که روابط خود را با غرب و اسرائيل بهبود بخشيده باشد، در کنار ديگر مزايا، به نفع ثبات منطقه نيز خواهد بود. اگر اين تصور درست بوده باشد انتظار اين بود که با شروع ناآراميها کشورهاي همسايه فرصت را غنيمت بشمارند و به نوبه خود بکوشند به تسريع روند تغييرات سياسي در ايران کمک کنند؛ اما عکس آن رخ داد. مرور روابط ايران و کشورهاي همسايه در شش ماه گذشته نشان ميدهد که روابط تهران و همسايگان در سطوح اقتصادي و سياسي در حال گسترش بوده است. تلاش شماري از کشورهاي همسايه براي ميانجيگري ميان ايران و آمريکا، افزايش مبادلات اقتصادي با پاکستان در شرق و عراق در غرب، واگذاري سفارت افغانستان به طالبان و اکنون توافق ايران و عربستان براي از سرگيري روابط ديپلماتيک نمونههايي از گسترش روابط ايران با همسايگان در دوران پس از ناآراميها است. نوع واکنش کشورهاي همسايه در شش ماه گذشته اين گمان را تقويت ميکند که آنان عليرغم تنش با ايران، به دلايل اجتماعي، سياسي و بينالمللي تداوم حاکميت جمهوري اسلامي در ايران را بر استقرار يک نظام سکولار، دموکراتيک و داراي روابط نزديک با آمريکا و اسرائيل ترجيح ميدهند. چرا؟
نگاهي به پيشينه نظامهاي سياسي حاکم بر کشورهاي منطقه نشان ميدهد که اين کشورها عمدتا سنتي و محافظهکارند. برخي از اين نظامها قبيلهاي و موروثياند و سنت و مذهب به نحوي از انحاء در تار و پود زندگي سياسي اجتماعي آنان تنيده شده است. نظام سياسي حاکم بر کشورهاي همسايه ايران برگرفته از تکثر احزاب و انتخابات آزاد نيست. همچنين روابط شماري از اين کشورها با غرب عمدتا بر پايه تامين متقابل امنيت و انرژي استوار است. به عبارت ديگر اين کشورها که همگي اسلامي هستند با مفهوم حقوق بشر غربي چندان ميانهاي ندارند. اين کشورها با غرب منافع مشترک دارند نه ارزشهاي مشترک و از اين رو خود را در اردوگاه ليبرال دموکراسي تعريف نميکنند و بدان تمايلي ندارند.
موضوع مهم ديگر آينده جايگاه اسرائيل در تحولات سياسي فرضي در ايران است. جمهوري اسلامي ايران با تبديل موضوع فلسطين و سرزمينهاي اشغالي به يک موضوع جهان اسلام به نيابت از کشورهاي عربي در خط مقدم تنش با اسرائيل قرار داشته است. اگر تغييرات سياسي بهگونهاي باشد که يک نظام دوست و هم پيمان با اسرائيل در ايران به قدرت برسد پيامدهاي آن براي کشورهاي عربي شايد مصيبتبار باشد. نميتوان انکار کرد که موضوع فلسطين تا آينده قابل پيشبيني همچنان استخوان لاي زخم مناسبات منطقه خواهد بود. اگر ايران از موضع حمايت از فلسطين دست بکشد، کشورهاي عربي خواه به عنوان يک موضوع قومي و عربي و خواه به عنوان يک معضل مربوط به جهان اسلام بايد دوباره به صحنه کارزار با اسرائيل بازگردند. اما چه بسا با کنار کشيدن ايران، موضوع فلسطين دوباره شکل قومي و عربي به خود بگيرد که جهان عرب پيش از اين آن را تجربه کرده و در تلاش براي اعاده حقوق از دست رفته از طريق جنگ، سه بار از اسرائيل شکست خورده است. با آگاهي به موارد ياد شده است که کشورهاي همسايه ايران عمدتا گزينه جمهوري اسلامي ايران را بر يک ايران سکولار که به اردوگاه ليبرال دموکراسي پيوسته باشد ترجيح ميدهند. اگر چنين است پس واقعيت بيثباتي و جنگهاي نيابتي را چگونه بايد توضيح داد؟ بيثباتي منطقهاي عمدتا از آن رو است که بازيگران عمده منطقه ميکوشند از تبديل شدن ايران به هژمون جلوگيري کنند و بدين منظور براي ايجاد موازنه قوا پيوسته در پي اتحادها و ائتلافهاي جديد هستند. به نظر ميرسد تلاشهاي عربستان عمدتا معطوف به تضعيف جمهوري اسلامي ايران و خنثي کردن نقش مسلط آن در منطقه است و اين با تمايل آن کشور براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي و جايگزين کردن آن با نظام سياسي سکولار متفاوت است. اگر پاي سکولاريسم به ايران باز شود و ايران به اردوگاه ليبرال دموکراسي بپيوندد همه نظامهاي محافظهکار منطقه، بويژه عربستان، بايد منتظر تغييرات بنيادين داخلي و خارجي باشند.
با اين پيشنيه جاي تعجب نيست که در چنين مقطعي از تاريخ تحولات ايران، عربستان با چرخشي غير منتظره تصميم ميگيرد روابط ديپلماتيک با جمهوري اسلامي ايران را از سرگيرد. اما ميانجيگري چين براي نزديکي روابط ايران و عربستان بسيار حائز اهميت است. اگر از نگاه ساموئلهانتينگتون و جنگ تمدنها به موضوع نگاه کنيم، اکنون جاي ليبرال دموکراسي و تمدن غربي در آسيا تنگتر شده است و با نزديکي روابط ايران و عربستان دو تمدن اسلامي و کنفسيوسي دوران نويني را براي همکاري در عرصه بينالملل آغاز کردهاند. با ابتکار و ميانجيگري چين، طيف متفاوتي از کشورها که به اردوگاه ليبرال دموکراسي تعلق ندارند در نوعي ائتلاف به يکديگر پيوستهاند و راههاي نويني را براي همکاري و حل و فصل منازعات، خارج از دايره تاثير و نفوذ غرب، ميآزمايند.