بنده به عنوان فرزندِ شهید از تمامی ادیبان و فرزانگان و اساتید پارسی زبان و بزرگان واژه شناس استدعا دارم برای اینکه واژه زیبای «آقازاده» که مفهوم واقعیاش یعنی فرزندی زاده شده از پدری صالح، فرزندی زاده شده از پدری فرزانه و آگاه و نجیب و پاک و مؤمن، که حرام خدا را حرام میداند و حلال خدا را حلال میداند و علی وار زندگی کرده و هرگز دست به بیتالمال نمیبرد و هرگز با تمامیت خواهی، همه منابع ثروت را فقط برای خود و فرزندانش نمیخواهد و هرگز با زمینخواری و هواخواری و جنگل خواری و کارخانه خواری و دلار ۴۲۰۰ خواری و دکل خواری و ۶۰۰۰ ماشین لاکچری خواری و باند بازی و رانت خواری و اختلاس، خون به دل پدران بی نان و پسران لیسانسه و فوق لیسانسه و دختران بی جهاز نمیکند، پس همگان بیاییم واژه جدیدی پیدا کنیم تا این واژه مقدس و زیبا یعنی «آقازاده» را که فقط در خور فرزندان پاک وطن همچون شهیدان رجایی و باهنر، حاج همتها و باکریها، و زینالدینها و صیاد شیرازیها و از جمله شهدای گمنامی که آنقدر مظلوم و آقا و بیریایند که حتی قبری برای نهادن دسته گلی ندارند و همچنین نخبه گان وطن که از ارج نهاده نشدن مجبور به مهاجرت شدهاند، به یک عده روباه صفت ریاکار که روزشان را به ریا و تزویر و جانماز آب کشی میگذرانند ولی شبهایشان را در خفا به گناه و همنشینی با شیطان و نقشه کشی برای باند بازی و زد و بندها میگذرانند اطلاق نشود. مثلا بگوییم آقا نازادهها یا آقابالا زادهها یاعقرب زادهها یا بهتر از همه، برای اینکه این واژه جدید بسیار جامع باشد و به همه صفتهای برخی کسانی که دم از زهد دروغین میزنند و در حالیکه به ما و فرزندان ما درس صبوری و تحمل سختیها و دردها را میدهند ولی پسران و دخترانشان همچون خاوری و خاوریها، با پولهای ما در تورنتو و لندن و واشنگتن و دبی و پاتایا و آنتالیا به عیش و نوش مشغولند به جای «آقازاده»، «روباه زاده» بگوییم. حقا که نام مقدس آقازاده را میتوان به فرزندانی اطلاق کرد که در اوج حمایت غرب و شرق از صدام، با دادن هواپیمای سوخو و میگ روسیه، سوپر اتاندارد انگلیس، و آواکس آمریکا، در زیر شدیدترین بمبارانها، پرچم ایران سرافراز را در قلب شهر خونین شهر به اهتزاز در آوردند و به برکت خون آنها خرمشهر باز خرمشهر شد. درست است که "هر نفسی که میکشی ممد حیات است و چون برون آید مفرح ذات" ولی بدان که همین نفس را مدیون شهداییم.
ختم کلام اینکه حیف است نام آقازاده را به برخی به اصطلاح ژن خوبان و رانت خواران و زد و بند خواران مفتخور، که تمام قد، در لجن دنیاپرستی فرو رفته و آنقدر دل سنگ اند که غم مستضعفان را که صاحبان اصلی این ثروت خدادی وطنشان هستند نمیبینند و به مفهموم آیه قرآن کریم، کر و کور و لالند و بر قلبشان مهر زده شده و از حیوان هم نزول کرده و فطرتشان از سپیدی به سیاهی رفته و غرق در لجنزار غرایز دنیوی و شهوانی شده اند بنامیم.
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود
اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش