بنا و شعار ما در بحبوحه انقلاب، نه شرق و نه غرب بود و قرار هم بر این گذاشتیم که سنگ هیچ یک را به سینه نزنیم و زیر علم هیچ کدام هم نرویم چون به علّت ندانمکاری و سیاست ناشی از بیمدیریتّی خودمان از هر دو آسیب فراوان دیدهایم. حافظه تاریخی ما چنین میگوید. هر چه باشد، تاریخ پیش روی ملّت ماست و حوادثی که بر سر این مرزوبوم از دسایس روس و آمریکا و انگلیس و فرانسه و... آمده، اگر از حافظه روزنامهای که سنگ روس و چین را بهسبب منافع خود به سینه میزند، محو شده (به عمد یا سهو) از یاد و خاطر مردم استبداد زده آن دوران و غفلت این زمان، پاک نخواهد شد و نیز تا زمانیکه آن امضاهای چین و روس و آمریکا و فرانسه و انگلیس و... پای آن شش قطعنامه را -بر خلاف آن روزنامه عاشق چند آتشه روس و چین- میبینیم به هیچ کدام اعتماد نمیکنیم و از یاد نمیبریم که روس در این سالها و حتّی در جنگ اوکراین چه بر سر ما آورده و پیش جهانیان، چگونه رو سپیدمان کرده و چگونه بهجای ما نفت فروخته و از زبان ما در برجام چهها گفته و چهها کرده! فقط یک نمونه را به یاد برخی گرایندگان به شرق مستبد بگوییم که جای لاوروف پای بیرق روسیه در ۲۰۱۵ در وقت امضای آن توافق برجام چه خالی بود! لابد به صلاح برخی تفکّرها که شیوه شرق باب مراد و طبعشان هست نمیخواهند بدیهیات را آنچنانکه هست ببیند و حقایق کلامی را بشنوند! بیهوده نیست آن کلام شریف نبوی را آنجاکه میفرمایند: «نعوذبالله من الاخرسین الاصّمین». و رسول کرامت و رحمتی که فرمودند: پناه میبریم به خدا از دو لال و دو کر (آنان که زبان دارند، حق نمیگویند و گوش دارند امّا حرف حقّ را نمیشنوند!)
جواب بدهید، بخش اعظم سرزمین ما، را چه دولتی اشغال کرد؟(روسیه) قسمتی از خاک وطن در افغانستان کنونی به دسیسه چه سیاست استعماریای از مام وطن جدا شد؟ (انگلستان) چه دولتی قرارداد ما را با خود در زمان فتحعلیشاه نادیده گرفت؟ (فرانسه) کودتای ۲۸ مرداد و ساقط کردن حکومت زندهیاد دکتر مصدق را چه کسی بانی اصلی بود؟ (آمریکا) در جنگ عراق علیه ایران مگر شوروی و انگلیس و آمریکا و فرانسه و پولهای ارتجاع عرب، همگامی و همپوشانی نداشتند و اگر هم چین به ظاهر با آنها نیست امّا در معامله با ما ضرورتهای تحریم آمریکا را مراعات میکند و مگر همین کشور نبود و نیست که جز اندکی، نفت اعراب را جایگزین نفت ما کرد و مگر اکنون روسیه جای ما را در هند نگرفته است؟
خیر، چنینکه آن جناح و آن تفکّر فلان روزنامه، زبان و سیاستگذار اوست و از موضع بالا داد سخن میدهد، ملّت ایران اینگونه فکر نمیکند.
انقلابش هم بر این اساس بود که ژاندارم منطقه جهت حراست از منافع آمریکا و متحدّانش نباشد. چنانچه غیر از این باشد که زیر علم این یا بیرق آن برویم به خون شهیدان و هم به مردم و انقلاب خیانت کردهایم و هم بزرگترین خبط تاریخی و خطای نابخشودنی و غیرقابل بازگشت را مرتکب شدهایم.
و امّا سادهاندیشی است که ما نه با غرب ارتباط و تعامل داشته باشیم و نه شرق، چنین سیاستی در مورد انسانی که اجتماعی است و محتاج به روابط متقابل است نهتنها یک تفکّر و مشی ملزم به شمار میآید. بلکه فرض مسلمّ و سیاست شایسته و بایسته آن است که برمبنای مصالح کشور و منافع ملّی با تمامی کشورهایی که تساوی حقوق در روابط را مراعات میکنند و اساس عملکردشان بر روابط غیرعادلانه خورنده و خورده شده نیست خواه شرق و غرب و شمال و جنوب باشد و یا همکیش و غیر هم کیش، ما باید رابطه اقتصادی متعارف و ارتباط سیاسی معقول و غیر وابستگی با او داشته باشیم. ما نمیتوانیم و نباید به مانند کره شمالی فقط یک درب ما به سوی دو کشور گشوده باشد.
این کشور میتواند تا کی چنین باشد و تا کی میتواند دیوار آهنین خیالی خود را جدا از دیگران محکم کند؟ مگر چین همان چین پشت دیوار آهنین نبود که «کیسینجر» در سمت وزیر امور خارجه نیکسون به آنجا سفر کرد؟ حال اگر چین پشت همان دیوار میماند، دومین اقتصاد جهان میشد؟
امروز، همین شرق و همان غرب، مجاهدهاش بر توسعه و سرآمدی کشورش و مردم اوست. یک سیاست پویا، سنجیده و منافعگرا و پرجاذبه و اگر گوش بخوابانید، همه ملّت ایران بجز آنان که دین معیشتی هستند، همین سعادت و سربلندی را برای کشور ثروتمند، بزرگ، با فرهنگ و با مدنیّت تأثیرگذار و سرمایههای بالیده انسانی خود، میخواهند لذا در موضوع این یادداشت و درستی و نادرستی چنین تفکّری میتوان نظرسنجی نمود تا حساب کار دست آن محترمانی بیاید که چشمهای خود را به روی حقایق میبندند و زبان خیال و خودمحوری و هرزهدرایی را به کار میاندازند.