با توجه به روالی که توسط دولت و مجلس در خصوص توجه بیشتر به روستاها و نقاط پیرامونی و فراموش کردن جمعیت کثیر شهری وجود دارد به نظر میرسد رویکرد مسئولین در سیاستگذاری در خصوص طبقات اجتماعی نگاهی سنتی و ظاهرگرایانه است. مسئله اینجاستکه آیا دولتی که مدعی عدالت است در حمایت از همه آحاد ملت با عدالت محوری برخورد خواهد کرد و همه اقشار و طبقات اجتماعی بر اساس عدالت از امتیازات و حمایتها برخوردارد میشوند یا خیر. در واقع تاکید دولت به رسیدگی به روستائیان و عشایر و طبقات پایین چنانچه به نیت کمک به محرومان بوده و در راستای حامیپروی نباشد ولی نباید به فراموش کردن دیگر گروهها و قشرهای اجتماعی به ویژه طبقه متوسط شهری بینجامد. افرادی که در سطوح بالای مدیریتی در قوای سه گانه قدرت تصمیم گیری دارند به جهت اینکه شرایط گذار و شکل مدرن شدن جامعه ایران را هنوز نپذیرفته اند و با توجه به ذهنیت سنتی که از حکمرانی دارند با موجهای پوپولیستی و کمک به محرومان بخشی از جامعه را با خود همراه کرده و در ادامه با پول پاشی و امتیاز دادن به همان گروهها عملا مسئولیت حکمرانی نسبت به همه شهروندان فراموش میشود. بنابراین طی سالها و دهههای اخیر طبقه متوسط جامعه ایرانی با مشکلات عدیدهای روبهرو بوده است. هر دولتی که روی کار آمده است، بر همان سبک سنتی و یکجانبه گرایی فرمانروایی کرده و بر سنگینی وزن مشکلات این طبقه افزوده و حجم معضلات آن را بیشتر کرده است. طبقه متوسط شامل افراد بسیاری در مشاغل مختلف میشود که از نظر ارزشهای فرهنگی بیشتر مشابه طبقه بالا و از نظر درآمد بیشتر مشابه طبقه کارگر هستند. بر اساس برخی تقسیمبندیها اگر طبقه بالا دربرگیرنده ۱۰ درصد ثروتمند جامعه و طبقه پایین نیز دربرگیرنده ۵۰ درصد فقیر جامعه باشد؛ طبقه متوسط در بردارنده ۴۰ درصد میانی (دهکهای ۶ تا ۹) جامعه از نظر برخورداری از ثروت میباشد.
در گذشته طبقه متوسط شامل صاحبان سرمایههای کوچک، مالکان فروشگاههای محلی و کشاورزان کوچک میشود. در تقسیم بندی جدید جامعه شناسان طبقه متوسط خود به دو دسته طبقه متوسط رو به بالا و طبقه متوسط رو به پایین تقسیم میشوند. که دسته متوسط رو به بالا از کسانی که دارای مشاغل مدیریت حرفهای هستند تشکیل گردیدهاست.
این دسته شامل افرادی است که بیشتر آنها شکلی از آموزش عالی را تجربه کردهاند وافرادی هستند که دارای نظرات آزادمنشانه درباره موضوعات اجتماعی و سیاسی هستند و در بین آنها نسبت بالایی از گروههای حرفهای و تخصصی وجود دارد. در دسته متوسط رو به پایین گروهی است که شامل افرادی چون کارکنان دفتری، نمایندگان فروش، معلمان و پرستاران میشود. اعضای طبقه متوسط پایین، معمولاً نگرشهای اجتماعی و سیاسی متفاوتی با کارگران دارند. به لحاظ فرهنگی نیز تقسیم بندی طبقه متوسط ایران به دو بخش طبقه متوسط سنتی شامل روحانیون و بازاریان و طبقه متوسط مدرن شامل دانشگاهیان و مدیران را شامل میشود.
آنچه از دوره باستان یعنی در نوشتههای جامعه شناسانه ارسطو تا متفکران کنونی و دانشمندان علوم اجتماعی دراهمیت و نقش طبقه متوسط بیان شده است از تعادل و مرجعیت این طبقه و جلوگیری از افراط و تفریط در پیشبرد غایات یک جامعه مطلوب حکایت دارد. در واقع در یک تقسیم بندی نانوشته چنانچه تولید ثروت و سرمایه گذاری توسط طبقه بالا انجام شود و کار فیزیکی و بازوی اجرایی یک جامعه طبقه پایین باشد طبقه متوسط حلقه واسط بین این دو و تامین فکر و مدیریت و پشتوانه فرهنگ و هنری جامعه است.
تمدن سازی و افق گشایی کار طبقه متوسط است و جامعه دوقطبی بدون طبقه متوسط قطعا متعادل و پیشرو نیست و به تضاد همیشگی و جدال تاریخی که در اندیشههای مارکسیستی بدان اشاره میشود مبتلا خواهد شد.
لذا طبقه متوسط پیشرو، تحول آفرین، فرهنگ ساز است و چنانچه کنترل و مدیریت جامعه بر اساس ارزشهای طبقه متوسط اجرا گردد جامعه با کمترین آسیبها و چالشها مواجه میشود. اینک سیاستگذاریهای کوتاه مدت و بدون پشتوانه علمیدر همه حوزهها به ویژه تمرکز بر روستاها یا در خصوص فرزندآوری و تولید بدنهای فراوان بدون توجه به کیفیت زندگی این افراد است. همچنین بی اعتنایی به خواستهها و نیازهای طبقه متوسط و بار سنگین مشکلات معیشتی که موجب ریزش بخش عمده ای از طبقه متوسط به طبقه پایین میشود و مهاجرتها و فرار نخبگان همگی در دراز مدت خسارات بزرگی بر جامعه تحمیل خواهد کرد و این سیاستها با اندیشه ای که قصد تمدن سازی و پیشرفت و توسعه دارد کاملا متضاد است.