در حکومتهای مردمی که ما هم از مدعیان آن هستیم، دولت، عین ملت است و ملت عین دولت. لاجرم صداها از هر دو طرف صادقانه و شنیدنی است و عارضهای به نام از هم بیگانگی در میان نیست. چون هر دو به فراست میدانند که از هم بیگانگی، عامل فرو ریختن دیوار اعتماد میان مردم و حکومت و حاکمیت است. اینجاست که حکومت بدون پشتوانه مردمی، اعتمادبهنفس لازم را ندارد و اهتمامش مورد تایید قرار نمیگیرد و به نتیجه نمیرسد. چون نخواسته و نتوانسته، صدای رسای مردم صاحب ملک را بشناسد. لذا حکومت برای بقای خود هم که شده باید صداهای یکصدا را که بیانگر خواستههای مشروع و منطقی و حقوقمند است، بشنود. اما از جمله صداهایی که در اقدام به جراحی اقتصادی، بسیار فراگیر و رساست و هیچ نیازی به گوش خواباندن ندارد، «چرا به من یارانه تعلق نمیگیرد»، است. صدا میگوید: «من ایرانی شناسنامهدار هستم و ملیت ایرانی بودن در تاروپود وجود من است و در ثروت خدادادی این مملکت، به اندازه یک نفر، حق حقوقی غیرقابلانکار و انفصالی دارم که این حق مشروع را هیچکس نمیتواند از من سلب نماید. چنانکه در قانون یارانههای مجلس هشتم که به دولت احمدینژاد، تفویض اختیار در اجرا داده شد، این شمول مراعات شد و هیچ استثنایی هم در میان نبود. مگر به اختیار صاحب حق. آنجا هم که بعدها عدهای حذف شدند، دخالت در احقاق حقوق مردم بود و نمیبایست این تعدی صورت میگرفت. چون در شریعت ما، مالکیت مشروع، غیر قابل تصرف و تعدی آن هم به استناد نص صریح آیه شریف «لیس للإنسان إلا ما سعی»است. از قضا نکته استدلالی هم همینجاست که صدا میگوید به ظرفیت یک ایرانی از هشتاد و چند میلیون نفر حقی دارم: درس خواندهام، با درسخوانده ازدواج کردهام، هر دو در ادای آن هزینهای در قبال ما صرفشده، برای خود و این ملک و ملت کار کردهایم و داشتههای ما هم مشروع و مسلم است دلیل هم اینکه در هیچ دادگاهی و به هیچ حکمی مسلوبالاختیار نشدهام اگر بنده با پول مملکت درس خواندهام به ادای دین مشغولم همانگونه که دیگران از بساط نعمات خدادادی این کشور، بالیده و به ثمر رسیدهاند. بنابراین هیچ سلیقهای و خواستی نمیتواند مرا از اخذ یارانه حذف کند و چنانچه از مجلس هم مصوبهای بیرون آید باید در چارچوب شرع مقدس و قانون اساسی باشد. اینکه کسی و قشری ندارد و ورشکسته به تقصیر نیست، میتوان بنا به حکم قرآن کریم به فقیر و یتیم و ابن سبیل کمک کرد اما این خود دلیلی بر ساقط کردن صاحب حق نیست و در این حق مسلم، همه از عالی و دانی و عارف و عامی باید بدین حق حقوقمند، باور قلبی و اعتقاد داشته باشند.
اینکه دولت اعلام کرده است که به ۷۲ میلیون نفر یارانه میدهد باید پرسید تکلیف مابقی مردم ایران چه میشود و چه کسی این حق را به دولت داده است؟ آن اصول و مبانی مورد استناد چیست؟ و در مجموعه حقوق ملت، اصولی مثل ۱۹ و ۲۰ به چه معناست؟ همچنین اصل ۲۲ هم از زمره حقوق ملت ایران است. لابد تصمیمگیران این امر میدانند که حتی در مورد سهم حضرت امام نیز مراجع عظام کلمه «میتواند» در فلان محل و فلان امر هم مصرف شود، کلمه اجبار و «ضرس قاطع» را به کار نمیبرند و به «میتوان» و «میتوانند» اکتفا میکنند. البته اگر به اختیار باشد و دولت مشکلات خود را با مردم نجیب ایران در میان بگذارد، خیلیها نهتنها ممکن است انصراف از گرفتن یارانه اعلام نمایند بلکه در صورت توان از کمک هم مضایقه ندارند چنان که از این بزرگواریها را در صدر انقلاب و در جنگ و حوادث طبیعی و نیز اعمال خیر در زمینههای مختلف از آنها بسیار دیدهایم. ملتی که مال و خون خود را در راه منویات و ضرورتهای نظام و کشور دریغ ندارد و با حاکمیت «مواسا» کرده، اهل گذشت و ایثار و نثار است اما نه اینچنین که یارانه نگرفتههای تکلیفی را در سایتهای مختلف، سرگردان کنیم و به بازی بگیریم و ذهن مردم را مشغول بداریم که آیا فرجی در این دریافت حاصل میشود یا نه؟ در اینجا باید گفت: اگر اضطرار است، چرا دولت محترم بهصراحت با مردم صحبت نمیکند و از کیسه خالی خود سخن نمیگوید و در بیان مشکلات، مردم شریف و با گذشت و اهل قناعت و نجابت ایران را محرم اسرار خود نمیداند و چرا بهجای صراحت بیان و گفتن تنگناهای موجود، مدام فرافکنی میکند و از وضع موجود، دیگران را در میدان دراز میکند و خود را بری از هیچ تقصیر و قصوری میداند، آیا «النجاه فی الصدق» نیست؟