پنجشنبه ۱۹دی، پنتاگون اعلام کرد دو بمبافکن اچ.بی۵۲ نیروی هوایی آمریکا در به منطقه خاورمیانه اعزام شدند (سایت سنتکام-۱۹دی)؛ از چندی پیش نیز و با نزدیک شدن سالروز شهادت سردار قاسم سیمانی، شاهد افزایش تحرکات نظامی-سیاسی آمریکا در منطقه هستیم. سه دور پرواز هواپیماهای بمبافکن بی.۵۲ بر فراز خلیج فارس (پیش از اعزام دو بمبافکن جدید)؛ جابجایی نیروهای رزمی آمریکا در عراق و گارد تهاجمی آنها؛ تحرکات ناو «یو.اس.اس. نیمیتز» در خلیج فارس، استقرار مجموعهای از جنگندهها در پایگاههای مختلف در منطقه؛ بیانیه تهدیدآمیز سنتکام و تاکید بر اینکه «ایالات متحده در پاسخ بههرگونه حملهای اقدام قاطع خواهد کرد» (۱۱دی)؛ و بازگشت پیش از موعد ترامپ از جشنهای سال نو در فلوریدا، به کاخ سفید.
پس از آشوب در واشنگتن و تسخیر کنگره توسط هواداران ترامپ و افزایش رویارویی ترامپ و جریان ترامپیسم با دموکراتها و نانسی پلوسی (رئیس مجلس نمایندگان که اکنون پیشتاز دموکراتها در رویارویی با ترامپ است) گمانهزنیها بر این بود که آمریکا دست کم تا پایان دوره ترامپ از اقدامات تحریکآمیز خود در برابر ایران خواهد کاست. اما اعزام چهارمین سری بمبافکن، این گمانه را تقویت کرد که تنش در خاورمیانه، چه بسا فراتر از خواست یک حزب، نیاز تمامی قدرت حاکمه آمریکا (جمهوریخواه و دموکرات) است که کلان منافع کاپیتالیسم را تامین میکنند.
حتی برخی کارشناسان و سیاسیون داخل کشور بر این باورند که این مجموعه تحرکات و موضعگیریها، بدون اطلاع، هماهنگی و موافقت بایدن هم نیست. تحلیل این دسته این است که اگر ترامپ بهانهای برای حملات نظامی به دست بیاورد، چه بسا دست بایدن را در امتیازگیری از ایران بسیار بازتر خواهد کرد و او بدون اینکه برچسب جنگطلبی بخورد، میراث ترامپ را تبدیل به اهرمی برای کسب امتیازهای بیشتر از ایران، در مذاکرات احتمالی آتی خواهد کرد.
با وجود تمامی این گمانهزنیها و تحلیلها، روندی که دستکم تا پایان دوره ترامپ (کمتر از دو هفتة دیگر) طی خواهد شد، از دو حال خارج نیست:
یکم: اقدامات آمریکا برای تحریک ایران است تا ترامپ بهانهای برای اقدام نظامی پیدا کند.
دوم: آمریکا همچنان نگران «انتقام سخت» ایران است و این اقداماتش جنبة بازدارندگی دارد.
شواهد و قرائن در هر دو گزینه آنقدر هست که هر تحلیلگر و آشنای مسائل سیاسی احتمال مساوی یا نزدیک به هم برای آنها قائل شود. اما یک ظرافت سیاسی در هر دو گزینه بهصورت مشترک دیده میشود که عدم توجه به آن میتواند پیامدهای مخرب داشته باشد. در هر دو گزینه، آمریکا در صورتی میتواند اقدامی جدی انجام دهد که پیش از آن، ایران دست به عمل مشخصی بزند.
این موضوع بهویژه وقتی جدیتر میشود که همراه با تحرکات کم سابقه آمریکا، یک جنگ روانی و تبلیغی وجود دارد که چه بسا منشأ آن عربستان یا اسرائیل باشد. تبلیغاتی مانند اینکه «چرا ایران هنوز انتقام سخت نگرفت؟»، که هدفی ندارد جز تحریک ایران به اقدامی مشخص و بیملاحظگی سیاسی-استراتژیک، در این برهه حساس. تا جایی که وزیر خارجه کشورمان هشدار میدهد: «اطلاعات تازه از عراق حاکی از آن است که عوامل آتشافروز اسرائیل در حال توطئهچینی برای حمله به آمریکاییها هستند تا ترامپ در حال رفتن را به بهانهای ساختگی به جنگ بکشانند» (جواد ظریف-۱۳دی).
البته این اقدامات از سوی دشمن قابل انتظار است. اما آنچه کمتر انتظار آن میرود، دمیدن عدهای در درون کشور، بر آتش توطئههای دشمن است که چه بسا ناخواسته انجام میشود. آنها آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش میکنند مسئولان را تحریک به اقدامی کنند که دقیقا خواست آمریکاست. لفاظیهایی از این قبیل که: عدم پاسخ به آمریکا خیانت است! یا در برابر ملاحظات سیاسی-استراتژیک مسئولان کشورمان، زدن برچسبهای ناروایی به آنها، مانند غربگرا یا تسلیمطلب.
این دسته توجه ندارند که اتخاذ تصمیمات سیاسی و بیشتر از آن اتخاذ تصمیمات راهبردی، باید با محاسبه دقیق، موشکافانه و همهجانبه صورت گیرد. آنها گویا متوجه نیستند اینگونه موارد نیاز به زمان و جغرافیای حساب شد دارد و چهبسا عدم توجه به یک بعد از پیامدهای یک تصمیم، هزینههای کلان و در برخی مواقع غیر قابل جبران، وارد میسازد. تنها برای فهم موضوع، به تصمیم عراق در سال ۱۳۶۹ برای اشغال کویت نگاه کنیم. تصمیمی که پس از آن تمامی جهان را علیه صدام بسیج کرد و او را وارد دالانی بیبازگشت کرد که انتهای آن شکست و سرنگونی بود.
از این رو این دسته از کسانی که حتی بسیاری از آنها دلسوزان کشور و نظام هستند، باید توجه کنند که در این شرایط حساس، هر اقدامی که تلاشهای دولت و نظام را تضعیف کند، کفه ترازوی آمریکا و دشمنان منطقهای ایران را سنگینتر خواهد کرد. بر اساس همین واقعیت است که رئیس جمهور میگوید: «اگر کسی دولت را تضعیف کرد چه بخواهد چه نخواهد حامی آمریکاست» (آقای روحانی-۱۱دی).
بنابر این حساب دشمن که روشن است و اگر روزی توطئه و دسیسهچینی نکند جای تعجب دارد. اما از همه کسانی که دغدغه کشور و نظام را دارند، انتظار این است که به جای نگاه تک بعدی به مسائل استراتژیک، از زوایای مختلف و دید «رئال پلتیک» نگاه کنند و اسیر احساسات هیجانی نشوند. جا دارد وقتی دشمن تحریک میکند، متوجه باشند که هدفی را دنبال میکند و ناخواسته وارد جادهای نشوند که دشمن میخواهد.
این رویکردی هوشیارانه و با منطق و ژرفاندیشانه است.