حزب مؤتلفۀ اسلامی در بیانیۀ ۵۵سالگی خود برجام را «مرده» توصیف کرده و دفاع دولت از آن را موجب «وهن ملت ایران» دانسته اما آیا همه ملت به آنان نمایندگی دادهاند؟
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «حزب مؤتلفه اسلامی» در بیانیۀ پایانی خود دفاع دولت از برجام را «وهن ملت ایران» دانسته است. این حزب که در پنجاه و پنجمین سالگرد تأسیس و در پی دوازدهمین مجمع عمومی خود این بیانیه را صادر کرده در بند پنجم آورده است: «با خروج آمریکا از برجام تمام رشتههای گفتوگو و رابطه بین دو کشور قطع شده است. محال است روزی برسد که دوباره ایران و آمریکا بر سر یک میز مذاکره بنشینند. دولت باید بپذیرد برجام مرده است و امیدی هم به اروپا برای احیای آن نیست. دفاع از برجام در حالی که دشمن به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده و بر دامنه تحریمها و تهدیدهایش میافزاید، وهن ملت ایران است. رئیسجمهور و وزارت خارجه باید به شروط مجلس در امر مقابل [مقابله] به مثل عمل کند و صنعت هسته ای کشور را از مهلکه برجام نجات دهد.»
در بند هشتم این بیانیه هم آمده است: «حضور اصلاحطلبان با رویکرد خروج از حاکمیت، امنیت ملی و سلامت کارکردهای دستگاههای دولتی را به خطر انداخته است بنابراین دولت باید فکری برای این آسیب بکند و اهالی فتنه را از دستگاههای اجرایی اخراج کند.»
در این بیانیه فرمانهای دیگری هم صادر شده اما درباره همین دوبند چند نکته را میتوان یادآور شد:
۱. سیاست یعنی «دفع ضرر و جلب منفعت» و یکی از مؤثرترین راههای سیاستورزی نیز گفتوگو و مذاکره است. آیا مؤتلفهایها واقعا خبر دارند که «تمام» رشتههای گفتوگو بین دو کشور قطع شده است؟ یعنی هیچ پیامی از طریق سلطان عمان و نخستوزیر عراق رد و بدل نشده و نمیشود؟ واقعا «تمام» رشتهها قطع شده است؟ به فرض که تمام رشتهها قطع شده باشد، یک حزب سیاسی باید به دنبال قطع تمام رشتهها باشد یا روزنههایی را باز نگه دارد؟
۲. مرقوم فرمودهاند «محال است روزی برسد که ایران و آمریکا بر سر یک میز مذاکره بنشینند.» از کجا میدانند «محال» است؟ پیشبینی میکنند یا حکم میدهند؟ ما که سن کمتری از پیران مؤتلفه داریم روزی گمان میکردیم محال است گروگانهای آمریکایی بعد از ۴۴۴ روز بدون محاکمه آزاد شوند اما شدند. یا سالها میشنیدیم که محال است ایران و عراق در دوران صدام حسین در جنگ به آتشبس برسند و مذاکره کنند و با وجود صدام در قدرت جنگ تمام شود اما با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دیدیم محال نیست و اتفاق افتاد و شد. در مذاکرات هستهای هم تصور میشد پذیرش غنیسازی زیر ۲۰درصدی و تعلیق آن محال است اما با برجام و توافق هستهای در وین پذیرفته شد و هر سه هم البته تصمیمات درست و مناسبی بود، چون منافع ملی چنین اقتضا میکرد.
با این حساب مؤتلفهایها چگونه میگویند «محال است دوباره با آمریکا مذاکره کنیم؟» اگر دونالد ترامپ بار دیگر رییسجمهور نشود و دموکراتها به کاخ سفید بازگردند و مایل به بازگشت به برجام باشند آیا ما مذاکره میکنیم یا نه؟ مشخصا مثلا اگر جان کری، رییسجمهوری شود چطور؟ حتی اگر ترامپ هم دوباره انتخاب شود و مصالحی ایجاب کند مذاکره با او هم دست کم روی کاغذ محال نیست. اصولا در سیاست هیچ چیزی محال نیست. تجربۀ زیستۀ ما این را میگوید که هیچ اتفاقی را محال ندانیم و مذاکرهای دیگر با ایالات متحده نیز در این زمره است.
۳. مرقوم فرمودهاند: «دولت باید بپذیرد برجام مرده است!» این «باید» را اما از کجا آوردهاند؟ آیا این جمله تکرار سخنان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو نیست؛ بی آن که شباهتی میان داخلیها با آنان باشد؟ گیرم که برجام مرده، بسیار خوب. آن «نمرده»ای که پیشنهاد میکنید، چیست؟ اگر همین حالا دولت ایران اعلام کند از برجام خارج شدیم و مذاکرات با اروپا متوقف شد و دلار سر به فلک بکشد خوب است؟ راهکارتان چیست؟ مگر مجلس و دولت نداریم؟ مؤتلفه که با مشکل نظارت استصوابی رو به رو نیست. مجلس آینده را فتح کند و برجام را لغو کنند. کار احزاب این است که کرسیهای مجلس را به دست آورند. چرا موتلفه این کار را نمیکند؟ رأی ندارد؟ اگر رأی کافی ندارد چرا از طرف همه صحبت میکند؟ اگر رأی دارد کو جلوۀ آن در مجلس؟
۴. مرقوم فرمودهاند: «دفاع از برجام وهن ملت ایران است.» رییسجمهوری که ۲۳ میلیون و ۶۳۶ هزار و ۶۵۲ نفر از ملت ایران به او رأی دادهاند تا برجام را حفظ و از آن دفاع کند، اگر دفاع کند، گفتار و رفتار او «وهن ملت ایران» است اما اگر یک حزب سیاسی که عضو ارشد و نمایندۀ آن به کسب ۱.۱۶ درصد از آرا نایل آمده به جای آن که از طرف آن ۴۷۸ هزار و ۲۶۷ نفر از ملت ایران که به آقای سیدمصطفی میرسلیم رأی دادند، موضع بگیرد، از طرف «همه ملت» سخن بگوید وهن ملت ایران نیست؟ البته ممکن است بگویند در نهایت از آقای رییسی حمایت کردیم ولی یادمان است که زودتر از همه آقای میرسلیم را به انتخابات فرستادند و تا لحظه آخر هم باقی بود و در این کنگره هم شرکت کرد. پس نامزد اختصاصی مؤتلفه آقای میرسلیم بود که به کسب کمی بیش از یک درصد آرا نایل آمد و با این پشتوانه نمیتوانند از جانب ملت ایران سخن بگویند. البته میدانیم که سهم و نصیبشان از قدرت و سیاست و اقتصاد بیش از این است.
۵. این که یک حزب سیاسی خواستار اخراج رقیب از صحنه شود نیز از مواردی است که در هیچ ساختار سیاسی مبتنی بر انتخابات مشابهی ندارد. خندهدار نیست که از دولتی که با حمایت نماد اصلاحات بر سر کار آمده، خواسته شود فکری به حال حضور اصلاحطلبان در دولت کند؛ آن هم در حالی که این حضور حداقلی است و دولت بیشتر به راست چرخیده و حمایت اصلاحطلبان بیشتر گفتمانی است.
بیانیه پایانی حزب مؤتلفه اسلامی هم جای یک تأسف و یک تعجب باقی میگذارد و هم یادآور نکتهای است.
تأسف به این خاطر که در دوران دبیرکلی مرحوم عسگراولادی بارها بین مؤتلفه و مشارکت مکاتبه صورت پذیرفت و نکات خوبی از تعامل و گفتوگوی سیاسی را در این نامهنگاریها شاهد بودیم ولی حالا اخلاف او جز به حذف و اخراج رضایت نمیدهند. آیا به این خاطر است که مایلاند در مسابقات بیرقیب برنده شوند؟
یادآوری هم آن جمله مشهور از امام است که در انتقاد از منتقدان راستگرای دولت در دهۀ ۶۰ گفته بودند: «از ادارۀ یک نانوایی هم عاجزند.»
فراموش نکنیم نمیتوان هم مدعی کلیت ساختار سیاسی بود و هم نقش اپوزیسیون گرفت.
اشتباه نشود! حق هر حزبی است که بیانیه صادر کند و موضع بگیرد. حتی میتواند با شعار لغو و برچیدن برجام وارد صحنۀ انتخابات شود اما این دولت با برجام شناخته میشود. انتظار گزافی نیست از یک حزب که نظر خود را بگوید و برای دیگران باید و نباید نکند و از طرف حزب و هواداران و پایگاه سیاسی و اجتماعی خود موضعگیری کند؛ نه از طرف کل ملت ایران.
تعجب هم این که چرا مؤتلفه اصرار دارد خاستگاه و پایگاه خود را که «بازار» بود ترک کند و مانند جبهۀ پایداری هویت خود را با نفی و طرد برجام تعریف یا بازتعریف کند؛ در حالی که خود اصولگرایان رادیکال و برجامکوبان هم علاقهای ندارند شبیه مؤتلفهایها شناخته شوند و مدام مرزبندی میکنند.»