یکی از کارکردهای آثار هنری بیان آسیبهای اجتماعی و آموزش و آگاهیرسانی برای پیشگیری از چنین آسیبهایی است. آگهینماهای تصویری ـ هنری شهرداری شیراز هم گامی در این راستا بود.
چندی پیش بود که شهرداری شیراز، برای مقابله با کودکآزاری و آموزش و آگاهیرسانی به شهروندان، بیلبوردهایی تصویری در این زمینه در سرتاسر این شهر نصب کرد. رخدادی کمسابقه که با پسند و استقبال شهروندان و کنشگران اجتماعی روبهرو شد.
به گزارش «
مردمسالاری آنلاین»، روز دوشنبه، اما، مهدی حاجتی از اعضای شورای شهر شیراز
خبر از جمعآوری این بیلبوردها داد: «بیلبوردهایی با موضوع کودکآزاری توسط شهرداری در سطح شهر نصب گردید که با استقبال مثبت شهروندان و اهل نظر مواجه گردید. ولی متاسفانه مدت کوتاهی پس از نصب، با ورود
نهادهای نظامی ـ امنیتی جمعآوری گردید.» حاجتی همچنین خواستار پیگیری و توضیح شهردار این شهر در اینباره شد.
سکوتِ شکسته
ایدهی این آگهینماها یا بیلبوردها ازآنِ فاطمه نهاری، عکاس و روزنامهنگار در حوزهی کودکان، است که از دو سال پیش، با طرح این موضوع و بهرهگیری از راهنمایی مشاوران و پژوهشهای پژوهشگران مرکز حافظ در آموزش و پرورش شیراز و حضور در مرکز مشاوره و اختلالهای کودکان به تماشای رفتار کودکان و نوجوانان آسیبدیده نشست و سپس با بازسازی صحنهها این آسیبها را ثبت کرد. وی در پیشبرد این برنامه، پایاننامهی خود
اکنون که بعد از مدتها آگهینماهایی در سطح یکی از کلانشهرها پدیدار شده که با رویکرد آسیبشناسانه و آموزشی دست روی یکی از معضلات اجتماعی کشور نهاده، چرا باید نهادهای نظامی ـ امنیتی که کارشان حفظ نظم و امنیت کشور است به مقابله با آن برخیزند و رویاروی خواست مردم قرارگرفته این تصاویر را جمع کنند؟!
را نیز در همین زمینه و با نامِ «سکوت شکسته» کار کرد.
او
در گفتوگویی کار خود و گروهش را نذری فرهنگی دانسته و گفته است: «از ابتدا، قدم برداشتن در این راه را نذر كردیم؛ اینکه با هزینههای خودمان و بدون دریافت هیچ کمکی از سازمانها و مجموعههای مختلف نظیر شهرداری یا سایر دستگاهها کارهایی را انجام دادیم؛ اگرچه شورای شهر و شهرداری شیراز ما و آثار ما را حمایت کردند. بر این نکته که مبنای کار ما یک
نذر فرهنگی بود تاکید دارم و اینکه هیچ یک از اعضای این گروه تا امروز
حتی یک ریال هم بابت کار هزینهای دریافت نکرده است».
ناهاری همچنین دربارهی بومیکردن تصویرها برای تاثیرگذاری و آموزش شهروندان گفته است: «وقتی این مایکلها و سالیها تبدیل به مینا و سینا نشوند، یعنی همین کودکان اطراف خودمان، و تا وقتی این
هیس وجود دارد، برای مردم مسئله ملموس و قابل درک نیست، پس ما باید چهرههای كودكانمان ایرانی باشد، اما مراقب باشیم که از آسیبدیدگان هم تصویری نشان داده نشود؛ حال آنکه از چهرهی کودکانی با همان حالت میتوان به تاثیرگذاری دلخواه رسید.»
آمارها چه میگویند؟
آمارهای کودکآزاری در کشور نگرانکننده است. نیمی از کودکآزاریها به گونهی آزار
مگر با پاک کردن صورت مسئله، مسئله هم از میان میرود؟! این حوزهها حوزههایی نیست که بتوان مشکلاتش را با برخورد نظامی ـ امنیتی حل کرد، این حوزهها نیازمند آموزش درازمدت به خانوادهها، یاری آموزشوپرورش و نیز یاری رسانههای همگانی است.
جسمی است، نیمی دیگر تنبیه روانی، غفلت از کودک و آزار جنسی است.
رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی سازمان بهزیستی، حسین اسدبیگی، مهرماه سال گذشته، دربارهی وضعیت کودکآزاری به ویژه در خانوادهها
گفته بود: «طبق آمار اورژانس اجتماعی در سال گذشته (۹۵) در مراکز مداخله در بحران ۱۶۴۲ موردِ کودکآزاریها، یعنی ۶۰ درصد آن، توسط پدر صورت گرفته است. ۷۳۹ مورد، یعنی ۲۶ درصد، توسط مادر، ۸ مورد توسط خواهر و ۲۰ مورد نیز توسط برادر صورت گرفته و تنها ۱.۵ درصد کودکآزاریها توسط غریبهها صورت گرفته است». وی همچنین
در جایی دیگر پنج استان تهران، فارس (همین استانی که بیلبوردها از مرکزش جمعآوری شده است)، خراسان رضوی، اصفهان و کرمانشاه را دارای بیشترین آمار ثبت شده در رابطه با کودکآزاری اعلام کرد. این آمارها به تنهایی معضل جدی کودکآزاری در خانوادهها و لزوم آگاهیرسانیهایی از این دست را به خوبی نشان میدهد.
رویکرد آسیبشناسی ـ آموزشی یا رویکرد نظامی ـ امنیتی؟!
یکی از کارکردهای آثار هنری بیان آسیبهای اجتماعی و آموزش و آگاهیرسانی برای پیشگیری از چنین آسیبهایی است. آگهینماهای تصویری ـ هنری شهرداری شیراز هم گامی در این راستا بود. این کار هر چند آسیب
اگر کوشش در آگاهیرسانی در مقابله با کودکآزاری به مسئلهای نظامی ـ امنیتی تبدیل شود نه تنها گرهی نخواهد گشود که خود نیز گرهی دیگر بر مشکلات این حوزه خواهد شد.
و ستم بر کودکان را ریشهکن نخواهد کرد، لیک این امید را برمیانگیزد که پیامد چنین دست کارهایی غم و سختی کمتر برای کودکان و بغض فروخفتهشان باشد.
اکنون که بعد از مدتها آگهینماهایی در سطح یکی از کلانشهرها پدیدار شده که با رویکرد آسیبشناسانه و آموزشی دست روی یکی از معضلات اجتماعی کشور نهاده، چرا باید نهادهای نظامی ـ امنیتی که کارشان حفظ نظم و امنیت کشور است به مقابله با آن برخیزند و رویاروی خواست مردم قرارگرفته این تصاویر را جمع کنند؟! مگر با پاک کردن صورت مسئله، مسئله هم از میان میرود؟! این حوزهها حوزههایی نیست که بتوان مشکلاتش را با برخورد نظامی ـ امنیتی حل کرد، این حوزهها نیازمند آموزش درازمدت به خانوادهها، یاری آموزشوپرورش و نیز یاری رسانههای همگانی است.
اگر کوشش در آگاهیرسانی در مقابله با کودکآزاری به مسئلهای نظامی ـ امنیتی تبدیل شود نه تنها گرهی نخواهد گشود که خود نیز گرهی دیگر بر مشکلات این حوزه خواهد شد. همچنین، سبب آن خواهد شد که نهادهای نظامی ـ امنیتی با ورود به حوزهای که در حیطهی کار آنها نیست از کار اصلی خود نیز بازمانند و نیروی خود را مصروف فعالیتی کنند که برای خود و جامعه ثمربخش نخواهد بود.