کیروش دیر یا زود از ایران می رود و فرق بود و نبودش به سرعت مشخص شود اما برای آن روزها لازم است بدانیم چه کسی او را فراری داد؟
به گزارش ایسنا، مهدی شادمانی در عصر ایران نوشت: «اگر همین الان داد و بیداد کنیم و فریاد بزنیم که تیم ملی را کشتند کمکاری کرده ایم. اصلا اگر فریاد بزنیم که تیم ملی را به خاطر بی کفایتی خودشان شقه شقه کردند باز اشتباه نکردهایم.
چند روز و فقط چند روز تا اولین بازی تیم ملی در جام جهانی ۲۰۱۸ باقی است و میتوان گفت که بدترین جو ممکن در حدود یک دهه اخیر علیه تیم ملی به وجود آمده. سرمربی تیم ملی سیبل منتقدین شده و مدام در مورد جایگزینش حرف می زنند؛ آن هم در روزهایی که باید همه تمرکز کی روش روی سخت ترین رقبای تاریخ ایران در جام جهانی باشد.
ظاهرا جرم سرمربی تیم ملی ایران این است که طبق ساده ترین اختیاراتش در دنیای فوتبال، دو بازیکن تیم ملی را فنی/غیر فنی از فهرست حذف کرده و به همین دلیل ساده به منفورترین چهره صفحات اینستاگرامی/تلگرامی طرفداری سرخابی رسیده است. حالا تندروهای بزرگترین کلونی طرفداری فوتبال در ایران از کی روش بیزارند و به این شکل مرد پرتغالی به کمترین میزان محبوبیت خود در دوران حضورش در ایران رسیده.
اما مگر ممکن است؟ کی روش همان مربی ای است که قبل از شکستن رکوردهای این چنینی در تیم ملی و حتی قبل از اولین صعود به جام جهانی علی کریمی را خط زد و اتفاقی رخ نداد. در مورد کریمی حرف می زنیم که اگر محبوبترین چهره فوتبال ایران نباشد، حتما یکی از سه چهره محبوب کشور هست.
اما کی روش یک بار او را به عنوان بازیکن خط زد و یک بار به عنوان مربی در برابر استعفایش سکوت کرد تا کریمی از تیم ملی کنار برود. کیروش در این سالها روی نام نکونام، مجیدی، رحمتی و ... هم خط کشیده و از گزند رفتار تند صفحات هوادارای به دور بوده. پس چطور می شود که حالا به خاطر خط زدن جلال حسینی و وریا غفوری به این وضع افتاده است. قسمتی از این مساله به کیفیت بازیکنان خط خورده بازمیگردد و قسمتی هم توجیه های کی روش برای خط زدنشان. اما مهمترین مساله این است که چهره کیروش نزد فوتبالدوستان ایرانی به سرعت تخریب شده و در ذهن مردم از مربی جنتلمن، همه فن حریف ، دانشمند پرتغالی حالا به یک دلال، پول پرست، ایران ستیز تبدیل شده است.
او در روزهایی در ذهن مردم ایران تغییر کرده که اوج افتخارات ممکن را برای فوتبال ایران کسب کرده. کیروش هر چند قهرمانی جام ملت های آسیا را هنوز به ارمغان نیاورده اما بهترین خط دفاع تاریخ فوتبال را تحویل ایران داده، بهترین آمار گل خورده و بهترین آمار پیروزی را به دست اورده و به عنوان تیم دوم جهان پس از برزیل ایران را راهی جام جهانی کرده است.
تیم ملی ایران تا به حال در ۵ جام جهانی حاضر بوده که دو تایش را مدیون کی روش است یعنی نزدیک به نیمی از افتخارات ایران برای حضور در جام جهانی متعلق به کی روش است. آن هم در حالی که در دوره اخیر ایران قدرتمندانه ترین صعودش را به جام جهانی داشت و برای اولین بار دو مرتبه پشت سر هم به جام جهانی راه پیدا کرد. حالا دوباره باید پرسید که چطور ممکن است یک نفر در اوج افتخارات و نتیجهگیری این چنین به حضیض بیافتد و به قولی بی آبرو شود.
شاید قسمتی از این مساله را بشود در روحیه ایرانی پیدا کرد که یک نفر را اسطوره می کند و از یک جایی اسطوره شکستن را شروع می کند اما اتفاقات رخ داده در چند وقت اخیر نشان می دهد که تغییر چهره کی روش نزد هواداران فوتبال کاملا هدفمند و از سوی یک نهاد رخ داده است. یعنی اسنادی یک دفعه و به صورت نه چندان اتفاقی به صورت خردخرد در اختیار رسانهها قرار گرفته اند و در نهایت در فاصله حدود دو هفته تا اولین دیدار ایران سرمربی تیم ملی از اسطوره محبوبیت به چهره منفور تبدیل شده است.
مرز زمانی این اتفاق یعنی رسیدن از محبوبیت به منفورشدن حدودا ۷ ماه است. هفت ماه افشاگری و فشار علیه تیم ملی اما چرا؟ یعنی چه اتفاقی افتاد که لازم شد افشاگری هایی علیه تیم ملی رخ بدهد و لزوما این افشاگریها طبیعت رسانه بود یا از منبعی تغذیه می کرد؟
در همین یکی دو ماه اخیر ۴ افشاگری علیه تیم ملی رخ داد که سه تای آن مستقیما به کارلوس کیروش مربوط میشد.
اول - فساد در مدیریت تیم ملی (هنوز معلوم نیست فساد رخ داده و نداده اما اخبارش همه جا را برداشته)
دوم - افشای بندهای قرارداد کی روش (بر خلاف قوانین رسمی ایران)
سوم - افشای حضور یک دلال در کنار کی روش که به منافع ملی ضربه می زد.
چهارم -افشای جزییات قرارداد میلیاردی تبلیغاتی کی روش با بانک سامان
در همه این چهار مورد رد پای فدراسیون فوتبال به صورت مستقیم و غیرمستقیم دیده می شود. در ماجرای اول که اصلا کمیته اخلاق کمیته ای از فدراسیون پیگیر ماجراست. اما چون هنوز پای سرمربی تیم ملی به میان کشیده نشده موضوع بحث ما نیست.
در مورد دوم البته به نظر می رسد که فدراسیون دستی در ماجرا نداشته اما یکی از بزرگترین ضربات به چهره کی روش در همین مورد اتفاق افتاد. بندهای قرارداد کی روش توسط یکی از رسانه ها منتشر شده. اما نه قراردادی که امروز اجرا میشود بلکه قراردادی که زمان کفاشیان امضا شده بود. قراردادی که در آن اینترنت مجانی به سرمربی تیم ملی داده بودند و چند پرواز بیزنس کلاس در سال و غیره و غیره. بندهایی که میتوانست نباشد اما حقیقتا فدراسیون میبایست در موردشان پاسخگو باشد که چطور پذیرفته چنین قراردادی را امضا کند.
با این حال چون قرارداد قدیمی بود مسئولان امروز پاسخگو نبودند و این بندهای منتشر شده مثل تیغی شد روی صورت کیروش که چهرهاش را تخریب کرد. البته در مورد همین بندها و مقایسه میزان فایده کی روش با برخی مدیران کشور که امکاناتی بیشتر در اختیار دارند حرف زیاد هست اما انتشار قرارداد همچنان مساله مهمی بود که چطور رخ داد. یک برگه از قرارداد در اختیار فدراسیون است و یک برگه در اختیار کی روش. شما فکر می کنید چه کسی قرارداد قدیمی را به آقای خبرنگار داد؟ مسئول فدراسیون یا خود کی روش؟
بند سوم شخصیت سرمربی سابق رئال و بهترین مربی تاریخ فوتبال مربی ایران را در حد یک دلال کاهش داد و حقیقتا کیروش در این بند کاملا مقصر بود اما سوال اینجاست که چطور ۲ ماه مانده به جام جهانی دوم و بعد از هفت سال یکدفعه همه یادشان افتاد یک ایجنت رسمی فیفا به تیم ملی ایران این قدر نزدیک است ؟ اگر مطلع نیستید باید گفت که وقتی مدیر یک شرکت نقل و انتقالات بازیکن، شرکتی که هم کارهای بازی های دوستانه را انجام می دهد و هم در کمپینگ و اردوها فعال است کنار تیمی قرار بگیرد هرگونه شائبه استفاده از رانت ایجاد می شود. اما از جام جهانی ۲۰۱۴ و زمانی که فردوسی پور روی آنتن زنده نام بامداد میرزایی را آورد همه می دانستند که او نزدیک تیم ملی است و هیچ کاری نکردند.
با این همه دوباره یک مدرک سر از رسانهها درآورد؛ مدرکی که نشان می داد که شرکت آقای میرزایی علیه منافع ملی نامه نگاری کرده است و رسانه منتشر کننده مدعی شد مدارکی از این دست زیاد در اختیار دارد. نتیجه این اتفاق در ظاهر این بود که بامداد میرزایی از تیم ملی ایران کنار گذاشته شد و چه خوب که چنین اتفاقی رخ داد و دست مسببانش درد نکند اما این وسط و در مدت چند هفته تیترهای تند رسانه ها دیگر چهره ای برای کیروش نگذاشته بود.
آنها در تمام این مدت با استفاده از ترکیب واژه «دلال نزدیک به کیروش» به جای نام بامداد میرزایی حسابی سرمربی تیم ملی را نابود کردند. البته به قولی هر کسی خربزه می خورد پای لرزش هم می شیند اما دوباره برگردیم سراغ سند رسانه محترم. در این مورد هم مطمئن هستیم که کی روش و بامداد میرزایی سند را به رسانهها ندادهاند و با توجه به اصرار رسانه به انباشت این اسناد چند سوال پیش می آید.
در این هفت سال کمیته اخلاق چه کار می کرد که بامداد میرزایی راست راست در کنار تیم ملی می چرخید و فعالیت می کرد؟ این اسناد کجا انباشت شده بود و چه کسی می دانست میرزایی دقیقا در قراردادها چه کار می کند؟ اگر فدراسیون نمیدانست چرا نمی دانست - مخصوصا بعد از برنامه ۲۰۱۴ و اشاره مستقیم فردوسیپور - و اگر می دانست چرا کاری نکرده بود؟ راستی این سند چطور به جای کمیته اخلاق و نهادهای امنیتی برای برخورد بی سر و صدا آن هم نزدیک جام جهانی، یک دفعه به رسانه ها رسید؟ اصلا حالا که بامداد میرزایی رفته چرا تیم ملی ایران مقابل تیم ملی زیر ۲۱ سال ازبکستان قرار میگیرد و از رییس تا دبیر کل کسی جواب نمیدهد که شان خداحافظی تیم ملی ایران چنین بازیای نیست؟ آیا توطئهای در کار است؟ آیا کسی می خواست سرمربی تیم ملی را تحت فشار قرار دهد؟
مورد چهارم شاید به نظرمساله مهمی نرسد اما تیر آخر به چهره کی روش بود. مربی ای که متهم به پول کندن از بیت المال با بندهای آنچنانی قرارداد بود و متهم شده بود به دلالی حالا متهم شد که رقم قراردادش کافی نیست و به جان پول ایران افتاده و دلار از کشور خارج می کند. البته که واقعیت غیر از این بود. فدراسیون فوتبال در تمام سال های اخیر در پرداخت دستمزد کیروش مشکل داشته و همیشه نفر سومی مشکل را حل کرده. در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، کی روش با گرای فدراسیون مصاحبه می کرد امکانات ندارد و با دستور شخص رییس جمهور که استاد این طور موارد بود حقوق پرداخت میشد. در سال های اخیر رویه رییس جمهور فرق می کرد و فدراسیون هر بار به شکلی حقوق کی روش را از دولت می گرفت. همین چند روز پیش حسین هدایتی افشا کرد که قبل از جام ملت های آسیا حقوق معوقه ۷ماهه کی روش را پرداخت کرده و پاداش ها را داده بوده. حالا هم در آستانه جام جهانی اوضاع فدراسیون تغییری نکرده اما آنها به کی روش اجازه دادند که از بانک سامان دریافتی داشته باشد بدون سود رسیدن به تیم ملی که بر خلاف قرارداد بود.
فقط به این دلیل که مدتی بتوانند کی روش ناراضی از عدم پرداخت حقوق را ساکت کنند. بعد از این پرداخت اما رقم قرارداد رسانهای شد و بعد هم رسانهها نوشتند طی بندی در قرارداد کی روش اوحق نداشته قرارداد تبلیغاتی امضا کند.
کی روش تحت چنین فشار بزرگی که ایجاد شد ، پس از بازی ازبکستان بیست دقیقه به تابلوی جام جهانی در استادیوم آزادی تکیه زد و در عصبانیت لابد تصمیمهای خوبی نگرفت. تصمیماتی که شاید یکیاش سرشاخ شدن با سرخابی با هدف فشار به فدراسیون بود و دومیاش اعلام خداحافظی با تیم ملی بعد از جام جهانی اما ای کاش کسی سر نخ این ماجرا را پیدا کند که به کجا می رسد؟
ای کاش معلوم شود که چه شخص یا اشخاصی در نزدیکی جام جهانی به جان کیروش افتادند تا او را از ایران بیرون کنند. سود خروج کیروش از ایران به جیب چه کسی واریز می شود که منافع ملی را وجه المعامله سود خودش کرد؟ کیروش دیر یا زود از ایران می رود و فرق بود و نبودش به سرعت مشخص شود اما برای آن روزها لازم است بدانیم چه کسی او را فراری داد؟»