اندیشکده «شورای آتلانتیک آمریکا» در مقالهای به قلم «استنلی آر. اسلون» مینویسد: اروپا از شیوه آمریکا در مدیریت نیروهای ناتو در افغانستان ناراضی است و آمریکا هم، یا مشکلات اقتصادیاش را گردن بحران مالی اروپا میاندازد، یا به کلی اتحاد با اروپا را بیارزش میداند اما باید به این نکته نیز توجه داشت که تضعیف اتحاد با اروپا به معنی تضعیف اهداف آمریکا در آسیاست و اتحاد با نیروهای ناتو را نمیتوان بر مسائل داخلی آمریکا بیتأثیر دانست.
* آیا آمریکا از متحدان اروپاییاش ناامید شده است؟
در حال حاضر که آمریکا و متحدانش به این همه سال منابع کاهش یافته به دلیل صرف هزینههای بسیار دولتی، از جمله هزینههای دفاعی مینگرند، علاقه و ایمان آمریکاییها به متحدان اروپاییشان به سرعت در حال رنگ باختن است. آیا این نشانه زوال همیشگی در «جامعه آتلانتیک» است، یا اختلالی موقتی روی صفحه رادار اروپا-آتلانتیک است که میتوان آن را دلزدگی از اروپا تعبیر کرد؟
* اوباما ۴ سال پیش محبوب اروپاییان بود
اوباما اکنون ۴ سالی میشود از آن روزهای اوج تحسین و اشتیاق شدید اروپاییها به او فاصله گرفته، روزهایی که او نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود و به همه وعده میداد با بوش زمین تا آسمان تفاوت خواهد داشت. اوباما، در زمان نامزدی انتخابات ریاست جمهوری، در پاسخ به جمعیت عظیمی که تشویقش میکردند گفت: «آمریکا متحدی بهتر از اروپا ندارد.» البته اوباما همچنان مورد علاقه در کشورهای اروپایی است که او را به رقیب جمهوریخواهش، «میت رامنی» ترجیح میدهند، کسی که دیگر به نظر نمیرسد بتواند تفاوت چندانی در کاخ سفیدِ اوباما ایجاد کند.
* اروپا از شیوه آمریکا در مدیریت نیروهای ناتو در افغانستان راضی نبود
شاید دیگر جای شگفتی نباشد که روزهای اوج ارتباط اوباما با اروپا سپری شده است. هرچه باشد، دولت او مجبور شد با هشدارهای یأسآوری که برخی متحدان اروپایی در مورد استفاده از نیروهایشان در افغانستان دادند، مقابله کند. متحدان اروپایی نیروهای فوقالعاده مهمی برای کمپین افغانستان در اختیار گذاشتند اما آنطور که آمریکا نیروهای کمک امنیتی بینالمللی ناتو را مدیریت کرد باعث شد که چالشهای دیپلماتیک و نظامی بسیاری به وجود آید.
* همه چیز حاکی از آن است که اروپا اهمیت سابق را برای آمریکا ندارد
تصمیم دولت آمریکا به «چرخش به سوی آسیا»، باعث کاهش حضور نظامی در اروپا شد که شاید در ابتدا قرار نبود تأثیری بر روابط آمریکا و اروپا بگذارد اما باعث شد این تصور به وجود آید که به تازگی اهمیت اروپا در چشم مقامات واشنگتن کاهش یافته است. پنتاگون هم، انگار برای تثبیت بیشتر این تصور در میان اروپاییان، تصمیم گرفته که «مرکز مطالعات امنیتی ترنسآتلانتیک» در دانشگاه دفاع ملی را تعطیل کند تا اندکی بودجه ذخیره شود اما احتمالاً، پیامی هم در این میان به اروپاییها بفرستند.
* اوباما امیدوار است مردم ضعف اقتصاد را گردن اروپا بیندازند
اکنون که رئیس جمهور آمریکا به این امید است که اقتصاد احیا شده بتواند او را به دور دوم ریاست جمهوریاش بفرستد، بحرانهای مالی اروپا را به گردن عدم اطمینان در بازار بورس، طرحهایی با پیشرفت کُند و بازار کار همچنان در رکود آمریکا میاندازند. کمپین انتخاب مجدد اوباما را نیز میتوان به این امید نادیده گرفت که رأیدهندگان آمریکایی بخشی از تقصیرات بابت اقتصاد ضعیف آمریکا را به گردن اروپاییها و یوروی مشکلدارشان بیندازند.
* جمهوریخواهان، اتحاد آمریکا با اروپا را بیارزش میدانند
در سوی دیگر شکاف سیاسی آمریکا، رقیب اوباما «میت رامنی»، ایستاده است؛ او نیز با اینکه اوباما را به سبب تضعیف روابط با متحدان آمریکا سرزنش میکند، خودش تمایلی به اولویتبخشی به روابط آمریکا-اروپا نشان نمیدهد، تعجبی هم ندارد. همچنانکه یکی از مشاوران ارشد وزیر دفاع وقت، «رامسفلد» در سال ۲۰۰۰ برایم شرح داد، بسیاری از جمهوریخواهان، اروپاییها و اتحاد ما با آنها، یعنی ناتو، را «بیارزش» میدانند. این نگرش ناخوشایند کارشناسان دفاعی و سیاست خارجی جمهوریخواهان به متحدان اروپایی، به ندرت علناً ابراز میشود اما در پشت پرده وجود دارد. با این حال، این دیدگاه هر چند وقت یکبار علنی میشود، همانطور که در سپتامبر ۲۰۰۱ ابراز شد، وقتی که رامسفلد به جهانیان اعلام کرد که دولت آمریکا برای پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر به ناتو اتکا نخواهد کرد.
* اروپاییان، از نوع نگاه جمهوریخواهان به اروپا، دل خوشی ندارند
حتی احزاب سیاسی محافظهکار اروپایی نیز از فلسفههای داخلی هدایتگر میت رامنی و حامیان جمهوریخواهش در مورد مسائل اجتماعی و اقتصادی دل خوشی ندارند. این واقعیت سالهاست که جمهوریخواهان آمریکا را نسبت به احزاب سیاسی اروپا، حتی احزاب راستگرا، بدبین کرده است. تأکید جمهوریخواهان مبنی بر اینکه سیاستهای اوباما شبیه «شیوه سوسیالیسم اروپایی» است قطعاً به مذاق اروپاییها خوش نمیآید. اکنون تیم رامنی-رایان ادعا میکند «ما نباید اروپا بشویم»، بدین معنی که انگار هر چیز اروپایی را محکوم میکنند تا مخاطبان جمهوریخواهشان تشویقشان کنند.
* کار غرب، به عنوان جامعهای سیاسی متحد، پایان یافته است
وقتی تمامی این موارد را کنار هم میگذاریم، میتوانیم نتیجه بگیریم که آمریکا در آغاز پایان بخشیدن به اتحاد با کشورهای اروپایی است. یکی از کارشناسان اروپایی، اوضاع فعلی را «پایان کار غرب، به عنوان جامعهای سیاسی» دانسته است. برداشت اروپاییها از کاهش علاقه آمریکا به اروپا و مشارکت در امور مربوط به آن، در کنار دلزدگی آمریکا از اروپا میتواند باعث سرد شدن هرچه بیشتر روابط آنها شود.
* مشکلات اقتصادی اروپا از بحران مالی آمریکا و مشکلات اقتصادی آمریکا از بحران مالی اروپا ناشی شده است
چنین نتیجهگیریهایی منطقاً توجیه شده است و دستکم باید هشداری برای کسانی باشد که هنوز بر این باورند که روابط آمریکا با اروپا برای منافع ملی آمریکا، کانادا و متحدان اروپایی اهمیتی حیاتی دارد. مشکلات پابرجای اقتصاد آمریکا که نشأت گرفته از مشکلات مالی اروپاست به خوبی نشان دهنده وابستگی دوجانبه و گریزناپذیر در اقتصاد بینالمللی امروز است و اینکه، بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا بود که سرمنشأ مشکلات فعلی اروپا شد نیز، حاکی از این است که این خیابان دوطرفه است و مشکلات هم رفت دارند و هم برگشت.
* تضعیف روابط آمریکا با اروپا باعث تضعیف اهدافش در آسیاست
نادیده گرفتن اهمیت توسعه همکاریهای نزدیکتر با اروپا در تمامی جبههها، میتواند هم منافع آمریکا را به خطر اندازد و هم منافع اروپا را. حیاتیترین منفعت و مسئولیت امنیتی دولت ملی، دفاع از کشور و پاسداری از شهروندانش است. اتحادی جدی با متحدان مهم آمریکا این نیاز حیاتی را از راههای بسیار برآورده میسازد. جالب اینجاست که اگر بنیان قدرت آمریکا در اروپا تضعیف شود، منافع آمریکا و نفوذش در کشورهای اقیانوس آرام، که ظاهراً هدف چرخش اخیر به سوی آسیا نیز هست، با مشکل مواجه خواهد شد. چون رهبران آسیایی حواسشان هست که آیا آمریکایی که در منطقهشان فعال است مورد حمایت کشورهای قدرتمند اروپایی نیز هست یا نه.
* اتحاد با ناتو، هم برای حل مشکلات بزرگ مهم است و هم مشکلات کوچک
از دیدگاه عملی، حتماً لازم نیست ناتو در درگیریهای مهمی، مثل درگیری افغانستان، شرکت داشته باشد تا ارزشمند به شمار آید. همکاری سیاسی و نظامی هرروزه در محافل متحدان، بر پیمان دفاع جمعی از متحدی که مورد حمله قرار گرفته صحه میگذارد و راهحلهایی برای پاسخ به چالشهای کماهمیتتر فراهم میسازد. همکاری متحدان در زمانی که منابع دفاعی کاهش یافته ارزش بیشتری هم مییابد؛ این واقعیت باید آویزه گوش رهبران هر دو حزب سیاسی آمریکا شود.