پایگاه اطلاع رسانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت و گویی با او انجام داده که عیناً می خوانید:
* فاصله تاریخی بسیار کوتاهی بین ۲۲ بهمن ۵۷ و ۱۲ فروردین ۵۸ وجود دارد که این فاصله با توجه به اعتمادی که مردم به حضرت امام داشتید نوعی عدم طلب رفراندوم مجدد را تداعی میکند. حضرت عالی به عنوان یکی از معدود چهرههایی که همزمان درسال ۵۸ و امروز درنقشآفرینی موثری در عرصه نظام دارید، چه تحلیلی از رجوع حضرت امام در آن فاصله کوتاه و در آن ایام بخصوص به رفراندوم در رابطه با همه پرسی ۱۲ فروردین ۵۸ ارائه میفرمایید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله والسلامعلی رسولالله و آله
بله، آنطور که شما گفتید مردم خودشان انقلاب کرده بودند؛ رهبری امام را با دل و جان پذیرفته بودند، مشکلی هم نداشتند که با شورای انقلاب مدت ها کار بکنند، ولی امام یک «نظر خاصی» داشتند و معتقد بودند که ما هرچه زودتر کار کشور را به دست خود مردم بدهیم،« بهتر» است.
مردم «خودشان» تصمیم بگیرند،« خودشان» فکر کنند، «خودشان» اجرا کنند و با نظام همراهی کنند و برایشان روشن باشد که کار، کار خودشان است، یعنی همان که روح اسلام است و همان که امروز دنیا مدعی است حکومت «مردم بر مردم» است.
این سوالی که امروز شما میکنید را همان ماههای بعد از پیروزی معمولاً خارجی هایی که پیش ما میآمدند مطرح میکردند آنها می گفتند انقلاب ها معمولاً سالها میگذرد تا نظام شان را و قانون اساسی شان را بنویسند و تصویب کنند. چرا شما اینقدر عجله کردید، باید تجربه بدست میآوردید و نظام های دنیا را بیشتر مطالعه میکردید. ما هم جوابمان همین بود که این خواست امام بود.
امام در اولین صحبتی که در موقع نصب مهندس بازرگان به نخستوزیری موقت کردند ،همین ماموریت را به ایشان دادند که ایشان این دوره موقت را اداره کنند، مجلس تشکیل دهند و قانون اساسی را به تصویب برسانند. درست همینها را میخواستند در زمان معین و کوتاه انجام دهند.
بله، اگر صبر میکردیم شاید پختهتر از این میتوانستیم قانون اساسی را بنویسیم که احتیاج به بازنگری بعد از ۱۰ سال نباشد. ولی فواید اینکه زود خود مردم را متصدی کار خودشان بکنیم بیشتر بود.
اعتماد به مردم را خوب نشان داد. تجربه ما در این رابطه موفق بود. بعداً هم فرصت شد که قانون اساسی را تا آنجا که مایل بودیم اصلاح بکنیم .
شبهه بزرگی بر حقیقت شاهکار فلسفه سیاسی حضرت امام به نام «جمهوری اسلامی» از سوی برخی در جایگاههای متفاوت در ادوار مختلف ایراد شده، و آن مبتنی بر ایننکته قرار گرفته که حضرت امام رحمهالله بر روشی «غیر» از جمهوری اسلامی برای اداره کشور معتقد بودند.
اما بنا به مصالحی در آن ایام به جمهوری اسلامی «رضایت» دادند. حضرت عالی به عنوان یکی از منادیان قدیمی اندیشه سیاسی حضرت امام چه پاسخی بر این شبهه دارید؟
نمیدانم کسانی که میگویند ایشان روش دیگری در نظر داشتند به چه استدلال میکنند و آن چه بوده؟ ما که چنین چیز مشخصی ندیدیم.
ما قبل از پیروزی انقلاب هروقت بحث از شکل حکومت میشد، میگفتیم اصل حکومت مهم است، شکل آن را مردم باید انتخاب کنند. ما در این مورد چیزی از امام نشنیده بودیم جز بحث های ولایت فقیه ایشان.
ایشان از سال ۴۸ در نجف بحث ولایت فقیه را شروع کردند. مدتی طول کشید، بعد هم چاپ و منتشر شد. خب، معلوم شد که ایشان در همین نظام جمهوری «ولایت فقیه» را پذیرفته اند و این همانچیزی بود که بعداً بعد اسلامی قضیه بود. اینکه شما میگویید قبلاً نظریه دیگری بوده و عوض شده، من خبر ندارم.
حضرتعالی به طور معمول همواره تاکید میکنید بر اینکه جمهوریاسلامی از سوی دو دشمن بخصوص «دو اندیشه» تهدید میشود. یک اندیشه که ریشه در سکولاریسم دارد و یک اندیشه که ریشه در تحجر دارد.
هرکدام از اینها به صورت دو خط موازی یک هدف مشترک را تعقیب میکنند. تحلیل حضرتعالی از این منظربه جهت به کار گیری عنوان « جمهوری اسلامی » برای غلبه همزمان براین دو اندیشه از سوی حضرت امام چگونه است؟
آن موقعها همین بحثها بود. یعنی همان موقع وقتی میخواستیم نظام مان را شکل بدهیم و رفراندوم کنیم.
در سوالی که باید از مردم بکنیم. در شورای انقلاب بحث میشد. جمعی میگفتند که فقط جمهوری، بعضی میگفتند جمهوری دموکراتیک، بعضی میگفتند جمهوری اسلامی. چون این در شعارهای مردم آمده بود و کسانی که در صحنهها حاضر بودند و شعار میدادند " استقلال آزادی جمهوریاسلامی " و ما نهایتاً میخواستیم به رای مردم بگذاریم.
کسی هم تا آن موقع مخالفت نمی کرد. اسم های دیگری هم بود. وقتی که بحثهای مان را خدمت حضرت امام بردیم ایشان گفتند که ما جمهوری اسلامی را به رای میگذاریم. همین کار را هم کردند. یعنی با نظر ایشان بود.
در آن موقع ایشان هنوز آنطور نبودند که در این گونه مسائل نخواهند دخالت کنند، نظرشان را میدادند کسی هم با نظر ایشان مخالفت نمیکرد. اکثریت شورا هم همین را میخواستند. منظور ما هم همین بود. یعنی هم باید در چارچوب اسلام باشد، هم جمهوری باشد، یعنی باید رای مردم باشد. چون فرض ما براین بود که ملت ما مسلمان است، انقلابمان اسلامی است و شروع نهضت هم برپایه اسلام بود، خواست مردم هم همین بود.
ما میخواستیم هم مردم را داشتهباشیم و هم اسلام را مردم هم همین را میخواستند و رای بالایی هم دادند.
دشمنان دیروزحضرت امام(ره) و بالاخص لفظ جمهوری اسلامی را همچنان فعال میبینید؟ و چه توصیهای برای مردم و نسل جوان در تقابل با ترفندهای پیچیده آنها دارید؟
میبینم . در آن زمان هم اینها بود. یعنی عدهای جمهوری بدون اسلام میخواستند که آنها هم خودشان سکولار نبودند ولی میگفتند همین کلمه کافی است.
عدهای هم بودند که خیلی صریح میگفتند همین کلمه کافی است، متحجران همان موقع هم بود. بعضیها موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند. اما آن طرفیها زیاد بودند. الان در داخل ایران صدای متحجرین مقداری از آنها بلندتر شدهاست.
گرچه در فضای جهانی شاید آن صداها بلندتر باشد. ولی بله، با یک مقدار تفاوت همین جورها بود. راه ما همان جمهوری اسلامی است. در چارچوب اسلام و با نظر مردم .