به نقل از فارن پالسی، والت در این یادداشت نوشت: در صورتی که دقت نکرده اید، باید بگویم جنگ جدید آمریکا درعراق خیلی خوب پیش نمی رود. اتحادی که ما تلاش کردیم برای «تضعیف و در نهایت نابودی» داعش ایجاد کنیم شبیه دیگر ائتلاف هایی است که اخیرا به سرکردگی آمریکا برپا شده: آمریکا رهبری ائتلاف را برعهده می گیرد و اکثر کارها را انجام می دهد در شرایطی که متحدان ما سواری مجانی می گیرند، در اقدامات نظامی که اکثرا نمادین هستند شرکت می کنند یا به طور کاملا فعالانه تلاش های مشترک را تضعیف می کنند.
جای تعجب ندارد اگر باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا تمایلی برای ورود به این جنگ نداشت و همچنان هشدار می دهد که این جنگ به مراتب طولانی تر از سال های باقی مانده دوره ریاست جمهوری وی خواهد بود.
آنچه باعث نگرانی من می شود، دامنه تکرار بسیاری از اشتباهات آمریکا است که به انحراف بدبختی های ما در آن بخش ازجهان کمک کرده است. حال که ما چندین هفته است وارد این جنگ شده ایم، پنج اشتباه عمده آمریکا در تازه ترین جنگ عراق را مطرح کرده ام.
اشتباه شماره ۱: غلو در مورد این تهدید
از زمان جنگ اول خلیج فارس، رهبران آمریکا به طور معمول در مورد تهدیدی که در عراق یا سوریه متوجه آمریکا است، غلو کرده اند. با وجود آنکه بخش عمده قدرت نظامی عراق در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ نابود شد و هرگز بازسازی نشد، دولت کلینتون همچنان این کشور را به عنوان تهدیدی خطرناک برای منافع حیاتی آمریکا به تصویر می کشید. همین مسئله تداوم تحریم هایی که احتمالا ۵۰۰ هزار عراقی را به قتل رسانده و استراتژی «مهار دوگانه» که آمریکا را مجبور به حفظ هزاران نیرو در عربستان و اسامه بن لادن را متقاعد به انجام حملات یازده سپتامبر کرد را به دنبال داشت. پس از ۱۱ سپتامبر دولت بوش نیز این تهدید را جدی تر خواند تا جنگ پیشگیرانه خود را توجیه کند. وی به یاری رسانه توانست مردم آمریکا را متقاعد کند که صدام دارای برنامه های فعال در زمینه تسلیحات کشتار جمعی است و با اسامه بن لادن تبانی کرده است که البته هیچ یک از این ادعا ها درست نبود.
امروز مقامات آمریکا از هر دو حزب داعش را به گونه ای به تصویر می کشند که انگار تهدیدی جدی و مستقیم برای خود آمریکا محسوب می شود. به طور همزمان نیز به عامه مردم گفته می شود که هیچ نیروی زمینی آمریکایی به این جنگ اعزام نخواهد کرد. این مسئله به دلیل مشکل ساز است. نخست اینکه یک دورغ است چراکه واحدهای عملیات ویژیه آمریکا همین حالا در عراق حضور دارند و افزایش حضور نظامی آمریکا بیش از یک احتمال است. دوم اینکه اگر داعش آنقدر خطرناک است که نیازمند اقدام نظامی باشیم، چرا نیازمند یک تلاش جدی تر نیستیم؟ (پاسخ: تلاش برای انجام اقدامات بیشتر، مشکل را بدتر می کند و این تهدید آنقدر جدی نیست که بتواند مداخله کامل نیروی زمینی را توجیه کند.) سوم، این ایده که ما می توانیم مشکل عراق را با هزینه های به مراتب اندک حل کنیم، یادآور ادعای دولت بوش است مبنی بر اینکه اشغال عراق، هزینه خود را تامین می کند.
اشتباه شماره ۲: اتلاف اهرم آمریکا
مشکلی که در اجرای سیاست خارجی آمریکا تکرار می شود، پافشاری بر این مسئله است که هیچ مشکلی بدون هدایت و رهبری آمریکا حل نمی شود. آمریکا با تصویر کردن داعش به عنوان یک تهدید مستقیم علیه خود و عجله برای حمله به آن، به عراقی ها، کردها، ترک ها، سعودی ها و هر کسی که در این ماجرا است می گوید که نیازی نیست خودشان کار چندانی انجام دهند. جای تعجب ندارد که ما نمی توانیم بغداد را متقاعد کنیم که کمتر فساد کند؛ جای تعجب ندارد که نمی توانیم ترکیه را متقاعد کنیم که به جای کردها، بر داعش تمرکز کند؛ جای تعجب ندارد که نمی توانیم سعودی ها را متقاعد کنیم که دست از تامین مالی گروه های افراطی بردارد. معادله ساده است: هرچه واشنگتن وعده انجام اقدامات بیشتر را به آنها بدهد، شرکای محلی ما اقدامات کمتری برای خود انجام خواهند داد.
اشتباه شماره۳: ناکامی در اولویت بندی مشخص
زمانیکه آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد، بهانه اش ممانعت از دستیابی صدام حسین به تسلیحات کشتار جمعی بود. اما نومحافظه کاران در دولت بوش امیدوار بودند که سرنگونی صدام آغاز کمپین تبدیل کردن اکثریت منطقه به دریایی از دموکراسی های طرفدار آمریکا باشد. زمانی که مشخص د عراق هیچ برنامه تسلیحات کشتار جمعی ندارد، هدف گسترش «آزادی» در سراسر منطقه به اولویت بزرگتر تبدیل شد.
همین مشکل در مورد تلاش های امروز ما در منطقه نیز وجود دارد. آیا شکست دادن داعش مهم تر از برکنار کردن بشار اسد از قدرت یا اطمینان از توقف برنامه هسته ای ایران است؟
اشتباه شماره ۴: فرض اینکه دیگران هم جهان بینی و منافع آمریکا را دارند
یک شکست همیشگی در حوزه دیپلماسی آمریکا این تمایل است که فکر می کنیم منافع ما و جهان بینی ما بی تردید درست هستند و تنها بدترین دشمنان ما با ما مخالفت خواهند کرد. پس از حمله سال ۲۰۰۳ به عراق، کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا اعتراف کرد که از مخالفت فرانسه، آلمان و روسیه با این جنگ گیج شده بود. وی بعدها گفت: «اگر بخواهم ساده بگویم: ما واقعا این مسئله را درک نمی کردیم.» مشخص شد که این کشورها باهوش تر از رایس بودند: آنها توانستند نزدیک شدن فاجعه را ببینند، حتی اگر رایس نتوانست.
امروز دولت اوباما از متعجب است که دولت ترکیه بیش از آنکه نگران داعش باشد، نگران ملی گرایی کردها است و اینکه بسیاری از سنی های انبار معتقدند بغداد و نظامیان شیعی تهدید جدی تری نیست به داعش هستند. واقعیت این است که دیگر کشورها، قبایل، فرقه ها و گروه ها منافع خود را دارند و این منافع به راحتی با منافع واشنگتن منطبق نمی شوند.
اشتباه شماره ۵: وعده بیش از حد و دستاورد اندک
اشتباه نهایی که متاسفانه در سیاست خارجی اخیر آمریکا معمولی شده، این است که ما وعده رسیدن به ما را می دهیم و در نهایت به کیکی به شکل ماه دست می یابیم. دولت بوش وعده داد که حمله به عراق کوتا، آسان و بدون هزینه خواهد بود. وی همچنین به ما گفت که آمریکا دسترسی جهانی تروریست ها را از بین خواهد بود. تلاش برای از بین بردن یک تاکتیک مشخص که توسط گروه های مختلف بسیاری استفاده می شود، یک ماموریت احمقانه است، به خصوص زمانیکه مداخله نظامی آمریکا منجر به تقویت روایت افراط گرایان و کمک به سربازگیری آنها می شود.
آمریکا امروز هنوز در افغانستان است- و طالبان هم هستند- و به خود تبریک می گوید که توانسته دولت افغان را متقاعد کند که اجازه حضور بیشتر در این کشور را به ما داده اند. و حال ما بار دیگر به عراق بازگشته ایم. اسامه بن لادن شاید مرده و رفته باشد اما جنگ بی پایانی که از پیش تهیه دیده بود، عصاره قدرت آمریکا را می کشد و تضعیف دولت های عرب موجود هنوز ادامه دارد. در واقع تمام داستان حضور ما در عراق مملو از ادعاهای غلو شده در مورد موفقیت است.
اگر نگرانی اصلی ما امنیت آمریکا است، واشنگتن باید میلیاردها دلاری که در حال حاضر صرف بمباران مواضع داعش می کند تا اطمینان یابد که نیروهای خارجی آن به خانه برنمی گردند تا مشکل ایجاد کنند، را اداره کند. این هدف کاملا قابل دسترسی است و مطمئنا بیش از بدبختی های ما درخاورمیانه، به امنیت مردم آمریکا کمک خواهد کرد.